اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ * بِسْمِ اللهِِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ اَنَّهُمْ آمَنُوا بِما اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ اَنْ يَتَحاكَمُوا اِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا اَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً﴿60﴾
ترجمه: آيا (پيامبرم) نديدی کسانی را که گمان میکنند اينکه آنها ايمان آوردند به آنچه که نازل کرده شد به سوی تو و نازل کرده شده به پيامبران قبل از تو، اراده میکنند اينکه داوری را به محکمة طاغوت ببرند، درحالی که به تحقيق امر کرده شدند اينکه کافر شوند به آن (طاغوت) و اراده میکند شيطان اينکه گمراه کند ايشان را گمراهی دوری﴿60﴾
زعم: گمان، معمولاً بر آن ظنّ و گمانهایی گفته میشود که بر پاية محکم توحيدی استوار نباشد.
طاغوت: از مادة طغيان به معنای سرکشی و شکستن حدّ و حدود و قيود، و به ظالم و جبّار و کسی که از فرامين الهی و بندگی پروردگار سرپيچی میکند و سر باز میزند، گفته میشود.
*تفسير: در معنای طاغوت و تحريم رجوع به مراجع غير الهی در حلّ اختلافات:
با توجّه به اينکه مفسّران عظام نظرشان بر اين است که آية شريفة مورد بحث، مکمّل آية شريفة سابق است، لذا مختصری در مورد آية شريفة سابق استفاده میشود.
خداوند متعال و رسولخدا(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و امامان معصوم(عَلَيهِم السَّلام) مُطاع مطلق و محض هستند. البتّه مُطاع بودنِ ايشان، سه اطـاعت را نمیرساند که در عرض هم باشند، بلکه يک اطاعت بيش نيست و همه به توحيد برمیگردد «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُم».
همچنين تنها مرجعی که به هنگام اختلاف و نزاع، اعمّ از نزاع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... رسميّت دارد، مرجع توحيدی است که عبارت از قرآن و اهل بيت(عَلَيهِم السَّلام) است. غير از آنها به هر جا که رجوع کنيم، غير حق و جهالت و باطل است، همانطور که فرمود: «اَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُون»[1]. يعنی غير حق و غير قرآن و اهل بيت(عَلَيهِم السَّلام)، مراجع غيرتوحيدی و حکم جاهلی است. حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) در جريان غصب فدک به اين آية شريفه استناد فرمودند که: «اَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُون» آيا غير از قرآن و عترت، به مراجع ديگری رجوع میکنيد؟ حضرت فاطمه(سَلامُ اللهِ عَلَيها) منظورشان اين بود که غصب فدک هم حکم جاهلی بوده است.
حال خدای سبحان در آية شريفة مورد بحث از منافقينی که به محکمة غير الهی رجوع کردند، پرده برمیدارد. طاغوت، معنای اعمّ و وسيعی دارد و هر نوع اطاعت غير الهی و عبادت و پرستش غيرتوحيدی را شامل میشود. حضرات امام محمّد باقر و امام جعفر صادق(عَلَيهِماالسَّلام) در معنای طاغوت فرمودند: «اَنَّ الْمَعْنِیَّ بِهِ كُلُّ مَنْ يُتَحاكَمُ اِلَيْهِ مِمَّنْ يَحْكُمُ بِغَيْرِ الْحَق»[2]. استاد جوادی آملی در توضيح اين مطلب میفرمايند: «طاغوت کسی است که حکم میکند بغير حق و به غيرحکمی که خداوند نازل کرده است، رجوع به او، مراجعه به طاغوت است». يعنی رجوع به غير قرآن و اهلبيت(عَلَيهِم السَّلام)، رجوع به طاغوت است و فسق و حرام و باطل و گناه میباشد. مهمترين رسالت حضرات انبياء عظام(عَلَيهِم السَّلام) هدايت مردم است تا به خداوند ايمان آورند و به طاغوت کفر ورزند «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی كُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوت»[3]. وقتی اساس ايمان، توحيد است، لذا تنها مرجع، مرجع توحيدی است و هر حکمی که مطابق با وحی الهی نباشد، حکم جاهلی میباشد. در هر عصر و زمانی، وظيفة انسانها رجوع به مراجع و محاکم توحيدی و ايمانیِ آن عصر است و غير از آن به هر مکتبی که رجوع کنند، غيرحکيمانه بوده و رجوع به طاغوت میباشد و در هر عصری سازش و رجوع به طاغوت و مراجعه به بيگانگان در حلّ اختلافات، حرام و ممنوع است.
همچنين اگر کسی به طاغوت رجوع کند و غير مکاتب توحيدی و الهی را مکتب قرار دهد، بر اساس آية شريفة «مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ اَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ اِنَّ اَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوت»[4]، بـه خانة عنکبـوتی تمسّک جسته است و سستترينِ خانهها، البتّه خانة عنکبوت است. موحّدان واقعی و مؤمنان راستين، در هر سختی و مشقّت و مصيبتی که قرار گيرند، با توجّه به اينکه پشتيبانشان توحيد است، روحشان هرگز موج برنمیدارد و متلاطم نمیگردد، چراکه در محکمترين خانهها قرار دارند و آن، توحيد است «اَلَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللهِ اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[5]. امّا انسانهايی که در استوارترين خانههای دنيوی قرار دارند، چنانچه موحّد نباشند، بر اين اساس که پشتيبانشان توحيد و قرآن و عترت(عَلَيهِم السَّلام) نيست، هيچ تکيهگاهی ندارند، لذا هميشه متزلزل هستند. خداوند متعال در غير بابِ توحيد، قدرتی قرار نداده است، همانگونه که در حرام شفا قرار نداده و اين يک اصل کلّی میباشد؛ به عنوان نمونه: مشروبات الکلی حرام هستند و خداوند در حرام شفا قرار نداده است. امکان ندارد که خداوند در حرام شفـا و درمان قرار داده باشد، همانطور که حضرت امام رضا(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «مضطرّ شراب نياشامد زيرا كه باعث هلاكت او مىشود، يعنى در حرام شفا نيست، پس شراب، نـاخوش را شفا نميدهد بلكه باعث هلاكت او مىشود»[6].
خدای سبحان در قرآن کريم، به افرادی که از طاغوت اجتناب کردند، و مکتب ديگری جز مکتب قرآن و عترت را برای خود مرجع قرار ندادند، بشارت میدهد «وَ الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ اَنْ يَعْبُدُوها وَ اَنابُوا اِلَى اللهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ»[7].
خداوند متعال در پايان آية شريفة مورد بحث میفرمايد: «وَ يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً»، شيطان شبانهروز در تلاش است تا بندگان پروردگار را از توحيد و مسير قرآن و اهلبيت(عَلَيهِم السَّلام) منحرف کند و به مراجع و مکاتب غيرتوحيدی سوق دهد و گرفتار سازد و به بيراههروی و ضلالت بکشاند. در مقابل، خداوند متعال، پيوسته بندگانش را به توحيد و هدايت دعوت میفرمايد. آری، شيطان هر کسی را به نوعی به تبعيّت از هوای نفس فرامیخواند و به سمت باطل سوق داده و از صراط مستقيم بازمیدارد «وَ يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً». غيرتوحيد، همة راهها انحرافی است «وَ اَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ»[8]. صراط مستقيم يک راه بيشتر نيست و آن، راه وحی است و حضرات ائمّه(عَلَيهِم السَّلام) زبانِ گويای وحی هستند.
پس آية شريفة مورد بحث، بطور کلّی در مورد موضوع خاصی است و آن اينکه رجوع به مکاتب غيرتوحيدی به هنگام بروز اختلاف ممنوع است. کسی که شما را خلق فرموده و محاکم قضايی توحيدی را برايتان در نظر گرفته، حق حل اختلاف و مرجع بودن را دارد. امّا معيار آية شريفه عام است، چراکه هيچ وقت آيات قرآن کريم در شأن نزولش متوقّف نمیشوند و آيات جاويدان میباشند و الییومالقيامه پيام میدهند و هميشه به روز هستند. پيام آية شريفة مورد بحث نيز تنها برای مردمانِ زمان نزولش نيست، بلکه برای همة انسانها در هر عصر و زمانی پيام میدهد که: هر کس که مرجعِ او مکتبِ غيرتوحيد باشد، رجوع به آن باطل و ممنوع است و امروزه شامل تمام مکاتب غيرتوحيدی و محافل باطل، بمانند رجوع به کاهن، فالگير، رمّال، دعانويس، کلاسهای کاذب عرفان، غيبگوئی و... میگردد. در هر جـايی کـه غيـر خداونـد و قرآن کريـم و اهلبيت(عَلَيهِم السَّلام) حکم بدهد و حکمی صادر کند، هر مکتب و محفلی که باشد، از مصاديق رجوع به طاغوت میباشد. امروزه اگر جوانی، مختصر اطلاعاتی از تعاليم توحيدی داشته باشد، متوجّه میگردد که رجوع به کلاسهای کاذب عرفان و ... جز رجوع به خانة عنکبوت نيست، ولذا اغلب، جوانانِ ناآگاه و بیاطلاع را به چنين کلاسهايی میکشانند و کسانی که به اين کلاسها میروند، به اين سبب که راهِ اصلی را گم کردهاند، به پناهگاههای خطرناک و خانة عنکبوتی پناهنده میشوند. در اين کلاسها ظاهراً مطالبی ارائه میدهند، ولی بعد از مدّت کوتاهی عبث و باطل بودن آنها معلوم میشود.
پس با توجّه به آية شريفة مورد بحث، دستور و معيار کلّی برای موحّد شدن معلوم میگردد و آن، اينکه انسانِ موحّد و جوانِ مهدوی، جز توحيد و اهل بيت(عَلَيهِم السَّلام)، مرجع و مکتبی نمیشناسد و در شأن جوان مهدوی نيست که جز توحيد و اهلبيت(عَلَيهِم السَّلام) که بابالله هستند، به باب ديگری رجوع کند، چراکه جامعيّت توحيد و قرآن، انسان را بینياز میسازد.
«سالها دل طلب جـام جم از مـا میکرد
وآنچه خود داشت ز بيگانه تمنّا میکرد»[9]
*مطالب تفسيري از تفسير تسنيم مباركة نساء استاد جوادي آملي و از تفاسير الميزان، مجمع البيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.
1- آيا پس حکم جاهليّت را میجويند (مبارکه مائده/50).
2- همانا معنی (طاغوت) اين است که انسان داوری را به پيش کسی ببرد که بغير حق حکم کند (بحارالانوار، ج9، ص75).
3- و البتّه به تحقيق مبعوث نموديم در هر امّتی رسولی، اينکه عبادت کنيد خداوند را دوری کنید از طاغوت (مبارکه نحل/36).
4- مَثَل کسانی که اتّخاذ کردند بغير از خداوند دوستانی، مانند مَثَل عنکبوتی است که اتّخاذ میکند خانهای و همانا سستترينِ خانهها البتّه خانة عنکبوت است (مبارکه عنکبوت/41).
5- کسانی که ايمان آوردند و اطمينان يافت قلبهايشان به ياد خداوند، آگاه باشيد به ياد خداوند اطمينان میيابند قلبها (مبارکه رعد/28).
6- عيون اخبارالرّضا(عَلَيهِ السَّلام)، ترجمة آقانجفی، ج2، ص367
7- و کسانی که اجتناب کردند از طاغوت اينکه عبادت کنند آن را و بازگشتند به سوی خداوند، برای ايشان است بشارت، پس مژده ده بندگان را (مبارکه زمر/17).
8- و همانا اين راه من است مستقيم، پس تبعيّت کنيد آن را و تبعيّت نکنيد راهها را (راههای ديگر را)، پس متفرّق میسازند شما را از راه او (مبارکه انعام/153).
9- حافظ(رَحمَةُاللهِ عَلَيه)