بعد از اینکه معلوم شد انسان از راه عمل به احسن الحدیث به مقام شامخ عبودیّت و بندگی نائل می شود و به احسن الخالقین وصل می گردد کـه همان تحقّق احسن الحال است، مطلبی که قابل توجه می باشد، این است که: طی این مسیر مقدّس و مبارک و عظیم، بدون الگو و اسوه میسور نیست. اگر به ما آموختند که احسن الحال را از خداوند طلب کنیم، برای آن الگو معیّن شده و خداوند متعال حضرات اهل بیت عصمت و طهـارت(عَلَيهِم­السَّلام) را کـه عـالی ترین مصادیق احسن المخلوقین هستند، به عنوان الگوی رسیدن به احسن الحال مقرّر فرموده است. چگونه امکان دارد که برای هر کاری اعم از خیّاطی، نجّاری، نقّاشی و... الگو لازم باشد، ولی رسیدن به مسئلۀ مهم و عظیم عبودیّت و بندگی، بدون الگو امکان پذیر باشد؟ از اینرو خدای سبحان آن بزرگواران را به عنوان عالی ترین الگو و اسوۀ احسن المخلوقین برای انسان ارسال فرمود و او را از درون و بیرون با چراغ های راهنما مجهّز نمود که همان عقل و فطرت از درون و نبوّت و رسالت از بیرون است تا در رسیدن به آن جایگاه عظیم هیچ عذری نداشته باشد.

     وقتی خداوند متعال بندگانش را به کمال دعوت فرموده، نه تنها در طی این مسیر برای انسان چیزی کم نگذاشته، بلکه ابزار کمال را هم بطور کامل در اختیار او قرار داده و این خود انسان است که با سوءاختیارش، به جای اینکه بهشتی شود، دوزخی می گردد. آری خود انسان مسیر را برمی گرداند و از حق به باطل، از نور به ظلمت، از سعادت به شقاوت و از بهشت به دوزخ می رسد و به جای اینکه صعود و پرواز کند و در اوج مقام شامخ بندگی قرار بگیرد، تنزّل می نماید و سقوط می کند و در این سقوط، خودِ انسان مقصّر است و به همین علت در روز قیامت هم به هيچ کس اجازۀ عذرخواهی داده نمی شود «وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون‏»[1].

 

[1]- و اِذن داده نشود ايشان را که عذر آورند (مبارکه مرسلات/36).