آیات شریفۀ مورد بحث در مورد جهاد فی سبیل الله است و خدای سبحان کسانی را که با مالها و جانهایشان در راه پروردگار جهاد کردند و در راه او و خدمت به دین و اسلام از هرچه داشتند، گذشتند را تشویق فرموده و وعدۀ اجر عظیم و بزرگ می فرماید. گاهی انسان مطلبی را عظیم می شمارد و گاهی خدای به آن عظمت، آن را عظیم می شمارد ولذا می فرماید: آنها که عذر موجه برای عدم حضور در جهاد نداشتند، هرگز قابل مقایسه با مجاهدان فی سبیل الله نیستند، هرچند که این جهاد، واجب عینی نبوده است.

     بطور کلّی خدای سبحان در قرآن مجید در زمینۀ جهاد، از پنج گروه نام می برد و به عبارت دیگر مردمان در رابطه با جهاد، پنج گروه هستند که عبارتند از:

     گروه اول: مجاهدین فی سبیل الله می باشند که بی دریغ و با بذل جان و مال در راه خداوند به جهاد رفتند و برای خدمت به دین و دفاع از اسلام، ایثارگرانه جنگیدند که قرآن کریم در موارد مختلف از آنها به عظمت یاد می فرماید؛ چراکه رزمندگانی هستند که برای دفاع از توحید و نبوّت و رسالت و ولایت بپا خاستند و از جان و مالشان گذشتند.

     گروه دوم: «اَلْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ اُولِی الضَّرَرِ» هستند، یعنی کسانی که نشستند و به جبهه نرفتند، ولی عذرشان در پیشگاه الهی موجه نبود. اینان با وجود اینکه صاحبان ایمان و تقوا بودند، لکن به این سبب که جهاد، واجب کفایی بود و ضرورتی نداشت که همه شرکت کنند، صرفاً به جهت راحت طلبی و تن آسایی از حضور در میدان جهاد خودداری کردند و به بهانه ها و توجیهات مختلف حاضر نشدند در جنگ شرکت کنند. البته خود اینان، خادم اسلام و مسلمین و مؤمنانِ شایسته ای بودند که خداوند به ایشان وعدۀ فضیلت نیکو داده است. اینان، اشتیاق رفتن به امر استحبابی جهاد را نداشتند و خانه و زندگی خودشان را بر رفتن ترجیح دادند.

     علّت اینکـه خداونـد متعـال در مورد هر دو گروه وعدۀ نیـکو می دهد، این است که جهاد، واجب کفایی بوده، نه واجب عینی؛ اگر واجب عینی بود، نه تنها وعدۀ پاداش نمی فرمود، بلکه مشمول عذاب و خشم و غضب پروردگار می شدند.

     گروه سوم: «قاعِدُونَ اُولِی الضَّرَرِ» می باشند، یعنی افرادی که از رفتن به جبهه خودداری کردند، لکن صاحبان ضرر بودند و عذرشان در نرفتن به جبهه به دلیل سالمندی و بیماری و ناتوانی و ضعف جسمانی، موجه بود. به عبارت دیگر آنان اشتیاق رفتن به جبهه را داشتند، لکن چون عذر موجّهی برای عدم حضور در جبهه داشتند، نتوانستند در جنگ و جهاد شرکت کنند «لَيْسَ عَلَى الْاَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْاَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَريضِ حَرَج‏»[1]. اینان بر اساس بيانات نورانی «اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنِّيّاتِ»[2] و «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه»[3] و «اِنَّ اللهَ يَحْشُرُ النّاسَ عَلى نِيّاتِهِمْ يَوْمَ الْقِيامَة»[4] و به دلیل موجه بودن عذرشان، نه تنها در پیشگاه الهی مسئول نیستند، بلکه به میزان اشتیاق و آرزویشان، مأجورند. بعد از پیروزی امیرالمؤمنین علی(عَلَيهِ­السَّلام) در جنگ جمل، يكى از ياران آن بزرگوار گفت: «دوست داشتم برادرم، اينجا بود تا ببيند خداوند چگونه شما را بر دشمنانتان نصرت بخشيد، حضرت فرمودند: برادرت دوستدار ما است؟ گفت: آرى، فرمودند: پس با ما بوده است، مردمانى هم كه هنوز در صلب پدران و رَحِم مادرانند، در اين كارزار با ما هستند، مردمى كه گردش روزگار آنان را روى كار می آورد و ايمان به (وسيلۀ) آنها نيرومند می شود»[5]. البته این امر در مورد تمام اعمال عبادی صادق است، به عنوان نمونه: کسی که آرزو می کند ای کاش ثروت فراوان داشتم و برای اسلام خدمات شایانی انجام می دادم، اجر و پاداش این خدمات به میزان صدق نیّت و اخلاصش برای او نوشته می شود. حضرت نوح(عَلَيهِ­السَّلام)، اولین پیامبر اولواالعزم و صاحب شریعت بودند که برای هدایت همۀ مردمِ روی زمین ارسال شدند، ولی محصول تبلیغ ايشان، هشتاد نفر در طول نهصد و پنجاه سال رسالتشان بود که حدوداً به ازاء هر دوازده سال، یک نفر می باشد، امّا اجر و پاداش آن حضرت به اندازۀ این هشتاد نفر نبود، بلکه به اندازۀ کلّ مردم روی زمین مأجور بودند؛ چراکه هم نیّتشان این بود که کلّ مردم روی زمین را هدایت کنند و هم به میزان نیّتشان تلاش می کردند. ملاحظه می شود که آن بزرگوار چگونه اسطورۀ صبر و استقامت می باشند. امّا غالباً ما چند کلمه برای ارشـاد کسی صحبت می کنیم، و اگر طرف، قبـول نکرد، او را رهـا می نمايیم.

     پس گروه سوم، آرزو و حسرت جهاد فی سبیل الله را داشتند، لکن ناتوانی و ضعف جسمانی مانع از شرکت ایشان در جهاد گردید.

     گروه چهارم: همان گروهی هستند که خداوند متعال آنها را در قرآن کریم سرزنش می فرماید که با وجود اینکه اذن جهاد آمد که واجب عینی بود، به نزد حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) آمدند و اِذن قعود خواستند و گفتند: اجازه دهید ما هم با نشستگان بنشینیم «وَ اِذا اُنْزِلَتْ سُورَةٌ اَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَاْذَنَكَ اُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدين﴿86‏رَضُوا بِاَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون﴿87»[6]، درحالی که هم توان مالی و هم توان جانی داشتند و عذر موجه برای عدم حضور در جبهه نداشتند که خداوند متعال می فرماید: «وَ طُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون» بر دلهایشان مُهر زده شد و وعدۀ عذاب بر ایشان داده شد و این چنین مورد سرزنش قرار گرفتند.

     گروه پنجم: افرادی بودند که اشتیاق و توان جنگ داشتند و برای رفتن به جبهه اعلام آمادگی کردند و آرزوی جهاد داشتند و آماده بودند که هرچه داشتند، فدای اسلام کنند و از امتحان الهی روسفید خارج شدند «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدينَ مِنْكُمْ وَ الصّابِرين»[7]، لکن حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) توان مالی برای تجهیز آنان را نداشتند، یعنی حکومت اسلامی به آن صورت دارای قدرت مالی نبود که بتواند اینان را تجهیز کند، ولذا همگی دل شکسته و گریه کنان برگشتند و آن چنان دلشکسته و ناراحت بودند که در مورد آنان آیه نازل شد «وَ لا عَلَى الَّذينَ اِذا ما اَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا اَجِدُ ما اَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ اَعْيُنُهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً اَلاّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُون»[8] آنان آنچنـان چشمانشـان پر از اشک بود و به پهنـای صورتشان گریه می کردند و اشک می ریختند که به تعبیر آیۀ شریفه، گویا چشمانشان می ریخت.

     وصف گروه های یاد شده در آیات متعدّد قرآن کریم آمده است، ولی آیۀ شریفۀ مورد بحث، گروه اول و دوم را دربر دارد. گروه اول مجاهدان فی سبیل الله که با اموالشان و جانهایشان برای ایثارِ بی دریغ حاضر شده و به صحنۀ پیکار آمدند و گروه دوم «قاعِدُونَ غَيْرُ اُولِی الضَّرَرِ» که امکان حضور در جبهه و شرکت در جنگ و جهاد را داشتند، ولی بدون عذر موجه، در جهاد که واجب کفایی بود، شرکت نکردند.

     مطلبی که در مورد آیات شریفۀ مورد بحث لازم به ذکر می باشد، این است که خداوند متعال می فرماید: افرادی که عذر موجه نداشتند و گناه هم نکردند، هرگز با کسانی که جان و مالشان را در طَبَقِ اخلاص گذاشتند، مساوی نیستند. همان طور که خدای سبحان در سورۀ مبارکۀ مجادله می فرماید: مؤمنانِ غیرعالِم، قابل مقایسه با مؤمنانِ عالم نیستند و خداوند متعال، آن مؤمنانی را که عالِم هستند، بر مؤمنانِ غیرعالِم که دنبال تعلیم و تعلّم نرفتند، برتری بخشید «يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات»[9]، همان گونه در آیۀ شریفۀ مورد بحث نیز می فرماید: کسانی که به جهاد رفتند و خالصانه جنگیدند، با کسانی که نشستند و از جنگ خودداری کردند، یکسان نیستند، هرچند که گروه دوم هم گنهکار نبودند «فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ اَجْراً عَظيماً».

 

*مطـالب تفسيـري از تفسير تسنيم مبـاركة نسـاء استـاد جوادي آملي و از تفـاسير الميزان، مجمع البيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.

[1]- نيست بر نابينا حرجی و نه بر لنگ حرجی و نه بر مریض حرجی (مبارکه فتح/17).

[2]- همانا اعمال بر اساس نيّت هاست (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)؛ بحارالانوار، ج‏67، ص211).

[3]- نيّت مؤمن بهتر از عمل اوست (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)؛ بحارالانوار، ج‏67، ص189).

[4]- همانا خداوند محشور می نمايد مردمان را بر نيتهايشان روز قيامت (بيان نورانی حضرت امام صادق(عَلَيهِ­السَّلام)؛ بحارالانوار، ج‏67، ص209).

[5]- وَ قَدْ قالَ لَهُ بَعْضُ اَصْحابِهِ وَدِدْتُ اَنَّ اَخی فُلاناً كانَ شاهِدَنا لِيَرى ما نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلى اَعْدائِكَ فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ(عَلَيهِ­السَّلام) اَ هَوى اَخيكَ مَعَنا فَقالَ نَعَمْ قالَ فَقَدْ شَهِدَنا وَ لَقَدْ شَهِدَنا فی عَسْكَرِنا هذا اَقْوامٌ فی اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ وَ يَقْوى بِهِمُ الْايمان‏ (نهج البلاغه، خطبة12).

[6]- و زمانی که نازل شد سوره ای اينکه ايمان آوريد به خداوند و جهاد کنيد همراه با رسولش، اِذن خواهند از تو صاحبان ثروت از ايشان، و می گويند: رها کن ما را که باشيم با نشستگان﴿86 راضی شدنـد بـه اينکـه بـاشنـد بـا بـازمـانـدگـان و مُهر زده شد بر قلبهـايشـان پس ايـشـان نمی فهمند﴿87 (مبارکه توبه/86و87).

[7]- و البتّه می آزماييم شما را تا بدانيم جهادکنندگان را از شما و صبرکنندگان را (مبارکه حضرت محمّد(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)/31).

[8]- و نه بر کسانی که زمانی که آمدند نزد تو تا سوار کنی ايشان را، گفتی: نمی يابم آنچه که سوار کنم شما را بر آن، برگشتند و چشمهايشان می ريخت از اشک از غم که نمی يافتند آنچه را که انفاق کنند (مبارکه توبه/92).

[9]- رفعت بخشيد خداوند کسانی را که ايمان آوردند از شما و کسانی را که داده شدند علم را درجاتی (مبارکه مجادله/11).