آیۀ شریفۀ سابق در مورد منافقان بود که خدای تبارک و تعالی بعد از اینکه از چهرۀ منافقین پرده برداشت که کسانی هستند که از هیچ گونه شبهه افکنی و دشمنی و کارشکنی و اشکال تراشی و جرم و جنایت و قتل و غارت نسبت به اسلام و مسلمانان کوتاهی نمی کنند، یک گروه را استثنا فرمود و آن، همان هایی بودند که از دشمنی ها و کارشکنی ها علیه اسلام و مسلمانان توبه کردند. حال در آیۀ شریفۀ مورد بحث، دو گروه دیگر از منافقان را مستثنی می فرماید. گرچه این دو گروه نیز باطناً کافر هستند، ولی با این حال، اسلام حقّّّّّّّّّّ تعرّض نسبت به اینان را به مسلمانان نمی دهد.
یک گروه از این منافقین، کسانی هستند که با گروه و مملکتی که با مسلمانان، مجاهده و پیمان عدم جنگ برقرار کرده اند، هم پیمان شده اند و احترام به عهد و پیمان و میثاق، ایجاب می کند که تا زمانی که آنها به عهد و پیمانشان وفادار باشند و به قوانین و قراردادهای بین المللی احترام قائل شوند و علیه مسلمین اقدامی نکنند و بر ضدّ نظام اسلامی به خراب کاری نپردازند و عهد و پیمان خود را نادیده نگیرند، حقّ تعرّض به آنها را نداشته باشند. امّا چنانچه این منافقین در حال پناهندگی، به توطئه مشغول شوند، مسلمانان هم دیگر مقیّد به عهد و پیمانشان نخواهند بود «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها»[1]. احترام به تعهّدات، زمانی است که طرف مقابل هم به عهد و پیمانش متعهّد شود، ولی اگر خیانت کردند، دیگر خداوند آنها را مستثنی نمی داند «...اِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ»[2].
دستۀ دوم از منافقین که از جنگ و مقاتله مستثنی می باشند، کسانی هستند که به علّت کمیِ جمعیّت، نه توان مقابله با مسلمانان را دارند و نه توانایی همکاری با مسلمانان و مقابله با قبیلۀ خود را دارند، درحالی که سینه شان از جنگ با مسلمانان و جنگ با قوم خود به تنگ آمده و در فشار و سختی قرار دارند «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ اَنْ يُقاتِلُوكُمْ اَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ». این گروه به این سبب که واقعاً ناتوانند، از جنگ و مقاتله مستثنی شدند و خداوند به مسلمانان حق تعرّض به آنها را نمی دهد. اسلام، دین صلح و آشتی و خواهان برقراری زندگی مسالمت آمیز است. اکثر جنگ های اسلامی، جهاد دفاعی و برای دفاع از حقوق ضعیفان بوده است و هرجا هم که جنگ ابتدائی بوده، درواقع دفاعی است. استاد جوادی آملی می فرمایند: «حقیقت جهاد ابتدائی نیز همان دفاع از حقوق انسانی محرومان و مستضعفان است. سران ستم (مانند امپراطوری ایران و روم) نگذاشتند مردم ندای حق را بشنوند و مستضعفان را زیر فشار گذاشتند و برخی، نامۀ رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) را پاره کردند* که خود، نوعی مبارزه با پیام وحی و سدّ عن سبیل الله بود. این رفتارهای ناپسند، هنگامی رخ داد که مردم بالفطره، تشنۀ معارف الهی بودند؛ امّا پیشوایان سرکش اجازه ندادند دعوت اسلام به گوش مردم برسد. در این هنگام خدای سبحان جنگیدن با آنها را روا شمرد تا راهِ بسته، باز شود و صدای اسلام به گوش همگان برسد»[3].
به فرمودۀ استاد جوادی آملی، «تودۀ مردم خواهان زندگی آرامی هستند. مسلمانان نیز در انتظار روزی هستند که زیر پرچم «اَلْبَيْعَةَ لِلَّهِ»[4] زندگی کنند و این انتظار از عبـادت های بزرگی است که از نشانه های دولتِ دادپیشۀ مهدوی نیز به شمار می رود».
اسلام دین رحمت و شفقت و محبّت و دین صلح و آشتی است و خدای سبحان در پایان آیۀ شریفۀ مورد بحث متذّکر می شود که «فَاِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ» اگر کناره گیری کردند و پیشنهاد صلح دادند و کنار کشیدند و اعلان بی طرفی نمودند، خداوند به شما مسلمانان، حقّ تعرّض به آنها را نمی دهد و آن، برخلاف اصول عدالت و جوانمردی است «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليم»[5]، گرچه در عین حال باید مراقب فرصت طلبان باشند.
*مطـالب تفسيـري از تفسير تسنيم مبـاركة نسـاء استـاد جوادي آملي و از تفـاسير الميزان، مجمع البيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.
[1]- و پاداش بدی، بدی است مانند آن (مبارکه شوری/40).
[2]- همانا خداوند دوست نمی دارد خيانت کاران را (مبارکه انفال/58).
*مکاتيب الرّسول، ج2، ص327
[3]- تفسير تسنيم، تأليف استاد جوادی آملی، ج20، ص112
[4]- بيعت برای خداوند است (بيان نورانی حضرت امام زمان(عجِّلاللهُتعالیفَرَجَهُالشَّريف) به نقل از حضرت امام محمّدباقر(عَلَيهِالسَّلام)؛ بحارالانوار، ج52، ص290).
[5]- و اگر به صلح گراييدند، پس تو نيز به آن راضی باش و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست (مبارکه انفال/61).