در آیات شریفة سابق، بحث در این مورد بود که ضعيفالایمانها مصائب و حوادث ناگوار و ناملایماتی را که به ایشان میرسید، به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) نسبت میدادند که خداوند متعال از مقام آن حضرت دفاع فرمود «وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ لِيُطاعَ بِاِذْنِ اللهِ»[1]. پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) رسول و فرستادة ماست و امکان ندارد که فرستاده و رهبری که از سوی ما تعیین شده، جز خیر و حسنه باشد. همانطور که خداوند متعال، خیر محض است، فرستادهاش نیز خیر است و امر و نهی حضرت رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) همان امر و نهی خدای تبارک و تعالی است. آن بزرگوار، چون رسول و فرستادة خداوند هستند، مطاع میباشند و اطاعت از ایشان، اطاعت از خداوند است. حضرت رسولخدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) جز سخن خداوند، سخنی ندارند و جز امر و نهی الهی را ابلاغ نمیکنند «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوٰى﴿3﴾ اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْیٌ يُوحٰى﴿4﴾»[2]. در همین راستا خدای سبحان در سورة مبارکة حشر میفرماید: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[3] آنچه را که رسول برای شما داد، بگیرید و آنچه را که نهی فرمود، از آن اجتناب کنید.
پس اطاعت از خداوند و اطاعت از رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) یک اطاعت است نه دو اطاعت، و اطاعت از رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، در عرضِ اطاعت خداوند نیست، بلکه در طول آن و بِاِذنالله میباشد. از اینرو خدای سبحان، هم در آیة شریفة مورد بحث و هم در سایر آیات قرآن کریم، بارها این امر را تصریح میفرماید که امر و نهی رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، امر و نهی خداوند است. اطاعت از رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، اطاعت مطلقه میباشد و چه در مورد احکام دینی و چه در مورد عزل و نصب فرماندهان لشکر، لازم است که مسلمانان از ایشان اطاعت نمایند و پرواضح است که مخالفت و نافرمانی با رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، مخالفت و نافرمانی با خداوند است.
از حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) مذکور است که فرمودند: «مَنْ اَحَبَّنی فَقَدْ اَحَبَّ اللهَ وَ مَنْ اَطاعَنی فَقَدْ اَطاعَ الله»[4] کسی که مرا دوست بدارد، پس به تحقيق خداوند را دوست داشته است و کسی که مرا اطاعت کند، پس به تحقيق خداوند را اطاعت کرده است. علامت محبّت، اطاعت است و محبّت در اطاعت ظهور میکند. هر چقدر که انسان محبّ آن بزرگواران باشد، از ایشان اطاعت میکند.
بر این اساس که اطاعت از رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) در ردیف اطاعت پروردگار واجب میباشد، قابل توجّه است: مهمترین موردی که رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) اطـاعت آن را واجب فرمودند، قرآن و عترت(عَلَيهِمُالسَّلام) میباشد، همانطور که در حدیث ثقلین میفرمایند: «اِنّی تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَيْتی وَ اِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَمْ تَضِلُّوا»[5] کسی که به قرآن و عترت(عَلَيهِمُالسَّلام) تمسّک جوید، هرگز گمراه نمیشود و رستگاریِ او تضمینی است. پس اگر رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) مُطاع هستند و امر و نهی ایشان هم بدون قید و شرط واجبالاطاعه است، مهمترین امر و سفارش آن حضرت، تبعیّت و پیروی از قرآن و عترت(عَلَيهِمُالسَّلام) و جدا نکردنِ این دو امانت گرانبهاست.
مطلب دیگری که با توجه به وجوب اطاعت مطلقه از رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) ثابت میشود، عصمت آن حضرت است. خداوند متعال اطاعت مطلق و بدون قید و شرط کسی را به رسمیّت میشناسد که معصوم باشد.
همچنین وقتی اطـاعت اهل بیت(عَلَيهِمُالسَّلام) هم همانند اطاعت رسولالله(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) واجب است، معلوم میشود که اهلبیت(عَلَيهِمُالسَّلام) هم مانند رسولخدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) از مقام عصمت برخوردارند «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُم»[6].
*مطالب تفسيري از تفسير تسنيم مباركة نساء استاد جوادي آملي و از تفاسير الميزان، مجمعالبيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.
1- و نفرستاديم از رسولی، مگر اينکه اطاعت شود به اذن خداوند (مبارکه نساء/64).
2- و سخن نمیگويـد از روی هوی و هوس﴿3﴾ نيست آن مگر وحيی کـه وحی کرده میشود﴿4﴾ (مبارکه نجم/3و4).
3- مبارکه حشر/7
4- تفسير الصّافی، ج1، ص438-437؛ به نقل از کتاب «تفسير تسنيم»، تأليف استاد جوادی آملی، ج19، ص607
5- همانا من ترک کنندهام در ميان شما دو وزنة گرانبها، کتاب خداوند و عترتم اهل بيتم، و همانا آنها هرگز جدا نمیشوند از هم تا زمانی که وارد شوند بر من در کنار حوض، تا زمانی که تمسّک جوييد بر آن دو، گمراه نشويد (بحارالانوار، ج2، ص226).
6- اطاعت کنيد خداوند را و اطاعت کنيد رسول را و صاحبان امر از ايشان (مبارکه نساء/59).