در جلسة سابق استفاده شد که حضرات انبياء و اوصياء(عَلَيهِم السَّلام) همواره درصدد رفع گرفتاریها و مشکلات مردم و معضلات جامعه بودند. يکی از معضلات کنونی جامعة مسلمانان، مسئلة کنترل جمعيّت و کاهش جمعيّت مسلمان و شيعه در کشور ايران است. دشمن برای کاهش جمعيّت مسلمانان تبليغ میکند و اين در حالی است که در کشورهای غيراسلامی تبليغ برای فرزندآوری است.
در جلسة سابق قسمتی از توجيهاتی که برای فرزندآوری مطرح میگردد، همراه با پاسخ آنها استفاده شد که از جملة آنها اين است که: فرزند اوّل در سنّ بالايی قرار دارد و مادر از او شرم میکند، درحالی که چنين شرمی، حياء جهل است نه حياء عقل. حياء عقل آن است که شرع مقدّس اسلام آن را منع فرموده و گناه و معصيت میداند. آنچه بايد از آن شرم و حياء نمود، پاگذاشتن روی اوامر الهی است، وگرنه اطاعت پروردگار، جز سرافرازی و افتخار نيست. وقتی مادر در سنّ پايينی ازدواج کرده و فرزند اوّلش دختر باشد و او را هم در سنّ پايين شوهر داده باشد، در اين صورت مادر، در بحبوحة جوانی، صاحب داماد خواهد بود و امکان دارد فرزندآوریِ مادر در اين شرايط هم صورت بگيرد که هيچ اشکالی در اين مورد در شرع مقدّس اسلام ديده نمیشود. ای کاش به جای اينکه اينهمه دغدغة مردم را داشته باشيم، قدری هم دغدغة خداوند و دين را داشته باشيم و از ارتکاب آنچه خداوند نهی فرموده، شرم کنيم.
مورد ديگری که غالباً مانع فرزندآوری خانوادهها میگردد، نارضايتی يکی از همسران است که بعضی اوقات هم اين مخالفت واقعاً جدّی است و زن با وجود اينکه در اين زمينه خيلی تلاش کرده ولی به جايی نرسيده است. امّا تا جايی که امکان دارد برای زن از عبادات الهی است که با مهر و محبّت و بيان احاديث از حضرات معصومين(عَلَيهِم السَّلام) در اجر و فضيلت فرزندآوری، روی همسرش کار کند و سعی در راضی کردن او نمايد.
از دیگر موانعی که برای فرزندآوری مطرح میشود، اوضاع اقتصادی است که معمولاً چنین عنوان میشود که با این تورّم اقتصادی، نمی توانیم فرزندآوری داشته باشیم، درحالی که این تصوّر باطل است که انسان گمان کند فرزند دوم و سوم هم به میزان فرزند اول پرهزینه است، بلکه همانطور که فرزند اول از فرزندهای بعدی پرزحمت تر است، همانگونه هم فرزند اول از سایر فرزندان پرهزینه تر می باشد و حقیقتاً این امر از ضعف توکل است که انسان نداند که برکت به دست خداوند است ولاغیر. آری فکر میکنیم ما روزی فرزند را فراهم میکنیم درحالی که خداوند، «خَيْرُ الرّازِقين»[1] است.
«يـکـي طـفـل دنـدان بـرآورده بـود
پـدر سـر به فـکرت فـرو بـرده بـود
کـه مـن نـان و بـرگ از کجـا آرمش؟
مـروت نـبــاشـد که بـگــذارمـش
چو بيچاره گفت اين سخن، پيش جفت
نگـر تـا زن او را چـه مـردانـه گفت:
مـخـور هـول ابـليس تـا جـان دهـد
هـمـان کـس که دنـدان دهد نان دهد»[2]
در جلسة سابق استفاده شد که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) فرمودند: «ازدواج کنيد و نسل ايجاد کنيد و آن را تکثير کنيد، چون من به زيادی شما بر ساير امّتها در قيامت مباهات میکنم، ولو به سقط شده های شما»[3] و نیز از آن حضرت مذکور است: «فرزند سقط شده ای که از دنیا رفته است در روز قیامت درحالی که نگران است در کنار درب بهشت می ایستد، به او گفته میشود: وارد بهشت شو، او در جواب میگویـد: من بدون والدیـن خود وارد بهشت نمیشوم، در این هنگام است که والدینش با شفاعت او وارد بهشت میگردند»[4]. مطلبی که در اینجا لازم به تذکر میباشد، این است که بیانات نورانی مذکور در مورد افرادی است که فرزندانشان بطور طبیعی و به علت ناهنجاریهای جنین یا مشکل و بیماری مادر سقط شده اند، وگرنه مادری که مرتکب سقط جنین عمدی شده که قتل نفس محسوب میشود، گناه کبیره انجام داده و به شدت در پیشگاه الهی مسئولیّت دارد و در دنیا هم باید کفّارة این کارِ غیرالهی خود را بپردازد. سقط کردن بچّه، نه تنها زشت و حرام است، بلکه اسلام برای اين گناه بزرگ، جريمة نقدی هم مقرّر داشته است که به نسبت حالات مختلف جنين تفاوت دارد. حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) می فرمايند: «بچّة سقط شده اگر نطفه باشد، خون بهايش بيست دينار طلا و اگر علقه و خونِ بسته باشد، چهل دينار طلا و اگر به مرحلة مُضغه و گوشت، رسيده باشد، شصت دينار طلا و اگر استخوان بندی شده باشد، هشتاد دينار طلا و اگر به صورت انسان درآمده باشد، يکصد دينـار طلا و اگر دارای روح انسانی باشد، ديه اش، دية يک انسان کامل است»[5].
در بیگناهی فرزندانِ سقط شده و تضييع حقوق آنان، اشعاری از زبان خود فرزندانِ سقط شده آمده است که مادرِ خود را اينچنين مورد خطاب قرار میدهند:
«بخـواب آمد مـرا طفـل جنـیـنی
بـگفـتـا مـادرم را گـر بـبـیـنی
بگو مـادر خطـا از من چـه دیدی؟
که بی جُرمم بـه خونم درکشیـدی؟
درونــت کــودکـی آرام بــودم
کجـا محـکـوم بـر اعـدام بـودم؟
بخونم چنـگ و دنـدان تیـز کردی
ز خون دامـان خود لبـریـز کردی
بـه مهمـان بـایدت مهمـان نوازی
نـه بیرحمـانـه اش نـابـودسـازی
تـو فـکر خرج و بـرجم را نمـودی
ز جسم کـوچکی جـان درربـودی
مـرا روزی بـهمـره بــود مــادر
ولی افسـوس نـنمـودی تـو بـاور
امیـدم بـود رویـت را بـبـیـنـم
گُـلی از گـلشن حُسنـت بچیـنم
دلم میخواست از شیـرت بنـوشم
صـدای مـادرم آیـد بـه گـوشـم
امیـدم بـود لبـخنـدم بـبیـنـی
کنـار تختـخوابم خـوش نشیـنی
امیـدم بـود دبـستـانم فـرستـی
دهی تـعلیـم درس حق پـرستـی
بیــایـم از در و شـادت نمـایـم
سـرود کـودکـان بهـرت سُرایـم
امـیـدم بـود گـردم من جـوانـی
زمـان پـیـریـت قـدرم بـدانـی
زمـان پیـریـت غمـخـوار بـاشم
بـه هر کـاری برایـت یـار بـاشم
من اینک روحِ پاکم در جنان است
مکـانـم در جوار حوریـان اسـت
تـمنّـا دارد (افـسـر) ار تـوانـی
پیـامم را بـه مـادرهـا رسـانی»[6]
1- بهترین روزی دهندگان (مبارکه مائده/114).
2- سعدی(عَلَيهِ الرَّحمَة)
3- جامع الاخبار، ص101
4- مُسَکِّنُ الفُؤاد، ص23
5- وسائل الشّيعه، ج29، ص229
6- بانو افسرالملوک عاملی