خدای سبحان در دو آیۀ شریفۀ سابق، سابقۀ سوءِ اهل کتاب و پندارهای باطل یهود و نصاری را بیان فرمود که عبارت بود از تهمت و افتراء و بهتان به ساحت مقّدس حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها)، درحالی که خداوند متعال بارها در قرآن کریم از حریم قداست و پاکی حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) دفاع فرموده است. همچنین نسبتِ مصلوب شدن به حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) که خدای سبحان از مصلوب نشدنِ آن بزرگوار دفاع فرمود و بعد استفاده شد که افراط و تفریط هایی که از طرف مسیحیان و یهودیان انجام یافت و مسیحیان در مورد حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) غلوّ کردند، بطوری که آن حضرت را آنچنان بالا بردند که به جای خداوند نشانیدند و یا گفتند فرزند خداوند است و یهود هم آنچنان حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را پایین آوردند که رسالت ایشان را قبول نکردند و با ایشان دشمنی کردند و آن بزرگوار را ناپاک زاده نـامیدند. در این مورد یک بیـان نـورانی از حضرت پیـامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) مذکور است که خطاب به حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمایند: «فيكَ مَثَلٌ مِنْ عيسى اَحَبَّهُ النَّصارى حَتّى كَفَرُوا وَ اَبْغَضَهُ الْيَهُودُ حَتّى كَفَرُوا فی بُغْضِه»[1] در تو، مَثَلى از عيسى هست و آن اينست كه نصارى آنقدر در دوستىِ او افراط كردند كه كافر گشتند، و يهود آنقدر با او دشمنى كردند كه در دشمنیِ او كافر شدند. از حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) نیز مذکور است: «هَلَكَ فِیَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبْغِضٌ قال»[2] در مورد من دو گروه به هلاکت رسیدند: دوستِ افراط كننده و غلوّ کننده، و دشمنِ دشنام دهنده.
خداوند متعال در آیۀ شریفۀ مورد بحث میفرماید: «وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ اِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» هیچ کدام از اهل کتاب (یهود و نصاری) از دنیا نمیروند، مگر اینکه قبل از مرگشان به حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) ایمان میآورند. کسانی که رسالت حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را تکذیب کردند و نبوّتشان را منکر شدند، متوجه میشوند که ایشان به جز برای نجات و هدایت و تربیتشان ارسال نشده بودند و آنها درواقع با منجیِ خودشان به محاربه برخاستند و کسانی که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را در جـایگـاه الوهیّت نشـانیدند، متوجه میشوند که خودِ حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) در دنیا اقرار به عبودیّت کرده اند نه اقرار به الوهیّت «قالَ اِنّی عَبْدُ اللهِ آتانِیَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِيّاً»[3].
حال، آیـا یهود و نصـاری کـه قبل از مرگشان به حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) ایمان آوردند، این ایمان مقبول و سودمند است یا ایمانشان از روی اضطرار بوده و پذیرفته نمیشود؟ ایمانِ ارزشمند و نجات بخش، ایمانی است که انسان را به مقصد اعلاء برساند و آن، ایمانی است که از روی اختیار باشد. یهود در زمانی که اختیار داشته، به حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) ایمـان نیاوردند و اکنون که خودشان را در دو قدمیِ مرگ مشاهده میکنند، ایمان میآورند که چنین ایمانی ایمان اجباری و ایمان فرعونی است که وقتی خود را در حال غرق شدن دید، گفت: «...آمَنْتُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا اِسْرائيلَ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ»[4]، و چنین ایمانی سودمند و نجات بخش نیست و هیچ نفعی برایشان ندارد، چراکه هر مجرمی پای چوبۀ دار توبه میکند!
مطلب دوّم در این مورد، این است که آیا حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) در زمانی که یهودیان قبل از مرگشان به حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) ایمان آوردند، پیغمبر بودند؟ پاسخ این است که زمانِ انقضاءِ رسالت هر پیامبرِ صاحب شریعتی، تا زمان رسالتِ رسولِ صاحب شریعت بعدی است. هر پیامبرِ صاحب شریعتی که دوران رسالتش به پایان میرسد، پیغمبر جدید و قانون جدیدی از سوی خداوند توسّط پیامبر بعدی ارسال میگردد. از اینرو کسانی که بعد از رسالت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) به حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) ایمان آوردند، ایمانشان مقبول نیست. هر دو گروه به حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) ایمان آوردند که خدای سبحان در مبارکۀ صف از قول آن حضرت، خطاب به قوم مسیحیّت میفرماید: «مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَاْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ اَحْمَدُ»[5]. ایمان حقیقی، ایمان به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) است که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام)، مبشّرِ رسالت ایشان بوده اند. در بحثِ روائیِ تفسيرِ الميزان آمده است: «در تفسير عياشی، ذِيلِ آيۀ «وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ اِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً» از جابر، از حضرت امام محمّد باقر(عَلَيهِ السَّلام) روايت می کند که فرمودند: «از تمامیِ اديان از اوّلين و آخرين، کسی نيست که بميرد، مگر آنکه از روی درستی، رسول خدا(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و اميرالمؤمنين علی(عَلَيهِ السَّلام) را میبیند»»[6]. همچنين آمده است: «روايات دربارۀ نزولِ عیسی(عَلَيهِ السَّلام) در هنگامِ ظهورِ مهدی(عجِّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّريف) از طُرُقِ اهل سنّت و همچنين از طُرُق شيعه، از پيغمبر(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و ائمّۀ اهل بيت(عَلَيْهِم السّلام) آمده است»[7]. همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اى حارث همدان، كسى كه بميرد، مرا مىبيند، از مؤمن و منافق روبرو، مىشناسد مرا نگاهش و من او را مىشناسم، وصف و نام او را و آنچه كرده است»[8]. بر اساس احادیث اهل بیت(عَلَيْهِم السّلام) معلوم میشود کسی که از دنیا میرود، چه مؤمن باشد یـا منافق، حضرت امام علی(عَلَيْهِ السّلام) را میبیند. اگر بر خطّ آن بزرگوار بود که صراط مستقیم در دنیا هستند، با لبخندِ حضرت امام علی(عَلَيْهِ السّلام) از دنیا میرود و اگر بر خطّ آن بزرگوار نبود، با اِعراض و روی گردانیِ آن بزرگوار از دنیا میرود. حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) فرمودند: «اِنَّ الصِّراطَ صِراطانِ صِراطٌ فِی الدُّنیا وَ صِراطٌ فِی الاخِرَةِ فَاَمَّا الَّذی فِی الدُّنیا فَهُوَ اَمیرَ اْلمُؤْمِنینَ عَلِیٌّ(عَلَيْهِ السّلام)...»[9]. اگر انسان در دنيا در اين صراط مستقيم، مستقر بود، در قيامت هم از پل صراط، همچون «برق خاطف»[10] عبور خواهد کرد.
خدای سبحان از بـاب لطف و رحمت، قبل از اینکه روز قیـامت فرا رسد، وقایع روز قیامت و اوضاع اسفناک و دردناک مجرمین و تبهکاران را بیان میفرماید، تا انسان قبل از اینکه امکان برگشت نداشته باشد، توبه کند و برگردد و رستگار شود، چراکه وقتی در دوقدمی مرگ قرار گرفت، دیگر راه های هدایت بـه رویش بسته میشود.
[1]- عيون اخبار الرضا(عَلَيهِ السَّلام)، ج2، ص63
[2]- نهج البلاغه مرحوم دشتی، حکمت۱۱۷
[3]- (حضرت عيسی (عَلَيهِ السَّلام)) گفت: منم بندۀ خداوند هستم، داده مرا کتاب و گردانیده مرا پیغمبر (مبارکه مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيْهِا)/30).
[4]- ایمـان آوردم، اینکـه نیست خدايـی مگر آنکـه ایمـان آوردنـد بـه او بنی اسرائيل و من از ایمان آورندگانم (مبارکه یونس(عَلَيهِ السَّلام)/۹0).
[5]- بشارت دهنده ام به رسولی از بعد من که نامش احمد است (مبارکه صف/۶).
[6]- تفسير الميزان، ج9، ص224
[7]- تفسير الميزان، ج9، ص223
[8]- «يا حارُ هَمْدانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنی مـن مـؤمن أو منــافــق قبـلا
يـعرفـنى طـرفـه و اعــرفــه بنـعتـه و اسمـه و مـا فـعـلا»
(گنج حكمت يا احاديث منظوم، ص112).
[9]- در حقیقت صراط، دو صراط است، یک صراط در دنیا و صراط دیگر در آخرت است، پس امّا آن صراطی که در دنیاست، پس اوست امیرالمؤمنین علی(عَلَيهِ السَّلام)... (تأویل الایات الظاهرة فی فضائل العترة الطّاهرة، ص30).
[10]- بحارالانوار، ج27، ص111