آیات شریفۀ مورد بحث بیانگر و شرح حال اهل کتاب یعنی یهود و نصاری است. اینان، کتاب های آسمانی و پیامبران یکدیگر را نمی پذیرفتند و فقط پیامبر خودشان را قبول داشتند، یهود فقط حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) و کتاب تورات را قبول داشتند و مسیـح، فـقـط حضـرت عیـسی(عَلَيهِ السَّلام) و کتـاب خـودشـان را می پذیرفتند «وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى‏ شَیْ‏ء»[1]، و هیچکدام از آنان، اسلام را قبول نداشتند، یعنی قرآن و رسالت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) را نمی پذیرفتند.

     نبوّت به دو دسته تقسیم می شود: نبوت عامّه و نبوت خاصّه. منکریـن نبـوّت عـامّه بطـور کلّی، رسولان و نبوّت و رسـالت را نمی پذیرند و تنها توحید را می پذیرند و مبدأ را قبول دارند. امّا منکرین نبوت خاصّه، معتقد به رسالت حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) هستند، لکن بعضی از انبیاء را می پذیرند و برخی دیگر را قبول ندارند «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ»، درحالی که تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) نور واحده هستند و از مبدأ واحدی ارسال گشته اند و هدفشان واحد و سخنشان یکی است. خدای سبحان در آیات پایانی سورۀ مبارکۀ بقره، وظیفۀ بندگان خداوند را در مورد انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) و کُتُب آسمانی این چنین روشن فرمود که: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ...»[2] وظیفۀ بندگان خداوند، اعتقاد به تمام حضرات انبیای عظام(عَلَيهِمُ السَّلام) و نبوّت عامّه و خاصّه است. انسان باید به رسالت و نبوّت خاصّه و عامّه معتقد باشد، چراکه همگی هدف واحدی دارند و از سوی یک مبدأ ارسال شده اند «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ الله»[3]، با این تفاوت که قبول تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) از این نظر که همگی از ناحیۀ خدای سبحان ارسال شده اند، واجب و ضروری است، لکن اعتقاد به نبوّت عامّه مستلزم عمل به شریعت منسوخ نمی باشد. به عبارت دیگر، گرچه وظیفه داریم که تمام حضرات انبیای عظام(عَلَيهِمُ السَّلام) را قبول کنیم، ولی از لحاظ عمل، مؤظف هستیم به شریعت آخرین پیامبر و آخرین قانون عمل کنیم. هر پیامبری که ارسال شده، پیامبر قبلی را تأیید و پیامبر بعد از خود را بشارت داده است. وقتی رسالت پیامبر قبلی که مِن جانب الله بوده، به پایان می رسد، شریعت او منسوخ می شود و از آن به بعد، باید به شریعت پیامبر بعدی عمل شود و خدای سبحان با ارسال پیامبر بعدی، قانون و رسالت پیامبر قبلی را منسوخ می فرماید. نمونه ای از آن، بشارت حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) به پیامبر آخرالزمان است که در سورۀ مبارکۀ صف از لسان ایشان این چنین آمده است: «مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَاْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ اَحْمَدُ»[4]. نام آسمانیِ حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) «احمد» و نامِ زمینیِ ایشان «محمّد» است. حال با توجه به نصّ صریح قرآن کریم، امروز هر مسیحی یا یهودی که در آئین مسیح یا یهود باقی مانده، دینش در پیشگاه الهی به رسمیّت شناخته نمی شود.

     پس در عین اعتقاد به آیین همۀ پیامبران، به علّتِ مِن جانب الله بودن، وظیفه، عمل به شریعت و قانون آخرین پیامبر است. اگر مسیحیّت به آئین حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) عمل می کردند، باید با ظهور اسلام به آئین حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) ایمان می آوردند، چراکه مسیحیّت دیگر منسوخ شده و ارتجاع در دین به معنـای عقب گرد بـه دین و آئین و قانون پیـامبر قبلی است. در خلاصه ای از بیـانات استـاد جوادی آملی آمده است: «اهل کتـاب، راه میانه می جستند تا نه مانند مشرکان باشند که هیچ یک از انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) را نمی پذیرند، و نه همچون مسلمانان که همۀ پیامبران را می پذیرند، حال آنکه راه میانه در کار نیست، بلکه یا ایمانِ خالص و یا کفرِ محض است». ایمان و کفر، هرگز تجزیه پذیر و تبعیض بردار نیست. مشرکان و کفّار، نبوّت عامّه را قبول نداشتند و یهود و نصاری، نبوّت خاصّه را نمی پذیرفتند و خداوند متعال می فرماید: «اِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ اَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللهِ وَ رُسُلِهِ...» انکار برخی از پیامبران و تبعیض و تفرقه میان حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام)، انکار حکم خداوند و ولیّ الهی است. چنین کسانی هم به خداوند و هم به رسولان خداوند کافر هستند، زیرا با این جمله که می گویند: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ»، می خواهند بین خداوند و رسولان الهی تفرقه بیندازند. به خداوند و برخی از رسولان ایمان آورند و به پاره ای دیگر با اینکه فرستادۀ خداوند هستند، کافر شوند، درحالی که آیۀ شریفۀ مورد بحث، در بیان این حقیقت است که کسانی که نبوّت عامّه و خاصّه را انکار کردند، همگی کافر هستند «اُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقّاً». دین اسلام، دین یکپارچه است و تجزیه بردار نیست و همان طور که انکار برخی آیات، انکار تمام آیات محسوب می گردد، همانگونه انکار برخی پیامبران، انکار تمام پیامبران می باشد. ایمان به تمام پیامبران لازم و ضروری است، گرچه درجات حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) و شعاع مأموریّتشان متفاوت است. اصول دین پنج اصلِ یکپارچه و به هم پیوسته است که عبارتند از: «توحید، نبوّت، معاد، عدل و امامت»، و انکار یکی، انکار دیگری محسوب می شود و آیۀ شریفه در بیان این مطلب است که کسی که یکی از پیامبران را انکار کند، تمام پیامبران را انکار کرده است.

 

[1]- و گفتند یهودیان: نیستند مسیحیان بر چیزی، و گفتند مسیحیان: نیستند یهودیان بر چیزی (مبارکه بقره/۱۱۳).

[2]- ایمان آورد رسول به آنچه که نازل شده به سوی او از جانب پروردگارش و مؤمنان همگی، ایمان آوردند به خداوند و ملائکه و کتابهای او و پیامبران او، فرق نمی­گذاریم میان احدی از پیامبرانش... (مبارکه بقره/۲۸۵).

[3]- کسی که اطاعت کند رسول را، پس به تحقیق اطاعت کرده خداوند را (مبارکه نساء/۸۰).

[4]- بشارت دهنده ام به رسولی که بیاید بعد از من که نام او احمد است (مبارکه صف/۶).