موردی که در آیات شریفۀ مورد بحث استثناء قرار گرفته، افرادی هستند که مورد ظلم قرار گرفته­ اند و حقوقشان ضایع شده ­است. اینان اجازه دارند در مورد ظلمی که به ایشان شده، دادخواهی نمایند. البته معنای اجازۀ دادخواهی به مظلومان این نیست که دستشان برای آشکار کردنِ ضعف­های دیگران و اسرار آنان باز باشد و دادخواهی، وسیله ­ای برای خالی کردن عقده و انتقام جویی باشد و از جادۀ عدالت خارج شوند، بلکه تنها در آن مورد خاص و برای حلّ مشکلاتشان حق دارند ظلمی را که به ایشان شده بازگو نمایند.

     حال، همان­طور که در جلسۀ سابق نیز استفاده شده، در مورد پوشانیدن عیب­ها، خانواده در اولویّت قرار دارد و شایسته است که همسران در پوشانیدن عیوب همدیگر تلاش نمایند و بدی­های همديگر را مستور دارند. در این مورد مطلبی که قابل توجه می­باشد، این است که عیوب همسر نه تنها در بیرون، بلکه در محیط خانواده و در پیش فرزندان نیز نباید فاش شود، چراکه در این صورت اقتدار مرد شکسته می­شود. تا جایی که ممکن است، فرزندان نباید متوجه اختلافات خانوادگی شوند و اگر هم زمانی متوجه شدند، زن نباید پیش فرزندان مظلوم نمایی کند و بگوید که من چه از دست پدرتان کشیده ­ام و تنها به خاطر شما تحمّل نموده­ ام و پدر را در نزد فرزندان مقصّر جلوه­ گر سازد و نگاه فرزندان را به پدر عوض کند. چنین مادری، هم به خود، و هم به فرزندان ظلم می­کند، چراکه اقتدار پدر را می­شکند و مردی که اقتدارش شکسته شود، درصددِ انتقـام برمی­آید. اگر اقتدار مرد حفظ ­شود و شخصیّتش محترم داشته شود، ساختار شخصیّتی او سالم می­ماند. خداوند متعال، مرد را مدیر و سرپرست خانواده قرار داده ­است. اگر زن، این حق را از مرد بگیرد و به ساختار شخصیّتی او آسیب وارد سازد، مرد درصددِ انتقام خواهد بود. روان­شناسیِ مرد را از آيات قرآن کریم و روایات اهل بیت(عَلَيهِم ­السَّلام) می­توان آموخت. همانطور که خدای سبحان می­فرماید: «اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ»[1]. در روايتی از حضرت امام محمّدباقر(عَلَيهِ­ السَّلام) نيز آمده است که: «زنى خدمت حضرت پيغمبر(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) آمد و گفت: اى رسول خدا، حق شوهر بر زن چيست؟ حضرت به آن زن فرمودند: آن است كه او را اطاعت و فرمانبرى كند و نافرمانيش ننمايد...»[2]. زن با احترام گذاشتن به اقتدار مرد و ساختار شخصیّتی او، می­تواند کانون خانواده را استحکام بخشد.

     مطلبی که در مورد اِذن و اجازۀ دادخواهیِ مظلومان قابل توجه می­باشد، این است که: منظور از اذن بر دادخواهی، این نیست که دادخواهی نمودن ضرورت و وجوب دارد، بلکه به مظلوم رخصت داده­ شده که اگر بخواهد، به محکمه رود و با حضور قاضی و داور مشکلش را حل کند، نه اینکه حتماً این کار را انجام دهد. خداوند دوست دارد بنده از حقّش بگذرد و به خدای عفوّ نزدیک شود «فَمَنْ عَفا وَ اَصْلَحَ فَاَجْرُهُ عَلَى الله‏»[3]. اگر مظلوم از حقّش بگذرد و حتّی ظلمی را که به او شده، بازگو نکند و دادخواهی ننماید، خدای سبحان او را بیشتر دوست دارد «وَ اَنْ تَعْفُوا اَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏»[4]، مگر اینکه این کار موجب جَری و گستاخ شدن ظالم گردد. هرقدر عفو و گذشت بیشتر باشد، انسان به خدای عَفُوّ نزدیک­تر می­شود. رسانیدن ظالم به کیفرش، بطوری­ که کیفر او تنها در حدّی باشد که به او ظلم شده و از این حدّ، تعدّی نشود، عدل است. یعنی مجرم بیشتر از جرمش و ظالم بیشتر از ظلمش مجازات نگردد. خداوند متعال می­فرماید: «اِنَّ اللهَ يَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسان‏»[5]. کیفر ظالم در حدّ ظلمی که او مرتکب شده، عدل است، ولی احسان، مرتبه­ای بالاتر از آن می باشد. خداوند هم عادل است و هم صاحب فضل و احسان می­باشد و انسان با عفو و احسان می­تواند به خداوند عَفُوّ تقرّب جوید. ما در دنیا چقدر نمک­ها خورده و نمکدان­ها شکسته­ ایم و خداوند چقدر جسارت­های ما را عفو فرموده و می­فرماید، در عین حال که قدرت بر انتقام دارد و می­تواند به شدیدترین قصاص­ها کیفر نماید. خداوند دوست دارد بنده­اش محسن باشد و وقتی محسن شد، به خدای سبحان نزدیک­تر می­گردد «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ»[6]. لذّتی که برای صاحبان عفو در عفو و گذشت وجود دارد، هرگز در انتقام نیست. صاحبان عفو بیشتر از هر کسی از عفو و بخشش خود بهره می­برند و درونشان ناب و زلال و سرشار از آرامش می­شود و احساس مطلوبی به ایشان دست می­دهد. کسی که بیشتر می­بخشد، بیشترین خدمت را به خود می­کند، چراکه هر وقت به خاطر می­آورد، لذّت باطنی برای او ایجاد می­شود و باطناً آرامش دارد. مؤمنین هرگز برای تَشَفّیِ خاطر انتقام نمی­گیرند. انسان­های کامل و حضرات معصومین(عَلَيهِم ­السَّلام) که صاحبان کَرَم و کثیرالعفو هستند، با عفو و گذشت­ها و اخلاق نیکویشان، چه بسیار از کافران را مسلمان، و مشرکان را موحّد ساخته و بی­دینان را مؤمن کردند و دشمنان را تبدیل به دوست نمودند و به این ترتیب به ما درسِ توحید و عفو و گذشت می­دهند. راهِ نزدیک شدن به خوبان عالم، تلبّس به اوصاف خوبان است. آن بزرگواران، آیینۀ تمام نمای اوصاف پروردگارند و یکی از اوصاف خداوند، عفوّ بودن است «فَاِنَّ اللهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً».

     قابل توجه است: مطالبی که در مورد پوشانیدن بدی­ها و عفو و گذشت استفاده شد، در مورد ظلم­هایی است که واقعیّت دارد و صورت گرفته و حقوقی است که ضایع شده ­است. حال معلوم می­شود اگر مطلبی قطعیّت و حقیقت نداشته و فقط در حدّ شایعه باقی مانده است و کسی آن را علنی کند، دارای چه مسئولیت عظیمی در پیشگاه الهی است. امّا متأسفانه می بينيم که چگونه امروزه با پیامکها و... در فضای مجازی، آبروهـای چندین ساله در معرض خطر قرار می­گیرند، درحالی که خداوند متعال می­فرماید: «اِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا»[7]. کسانی که با آبروی دیگران بازی می­کنند، سر و کارشان با خداوند است. امروزه که بازار شایعات این همه گرم است، افرادی زیر بارِ چه مسئولیت سنگینی می­روند و چگونه برایشان سنگین تمام خواهد شد!

     در آستانۀ شهادت حضرت امام موسی کاظم(عَلَيهِ ­السَّلام)، هفتمین امام و نهمین معصوم قرار داریم. «محمد بن فُضَيل روايت كرده است كه به حضرت موسى بن جعفر(عَلَيهِ ­السَّلام) عرض كردم: قربانت گردم! مطالبى دربارۀ يكى از برادران ايمانيم (از ديگران) مى‏شنوم كه از آن ناراحت مى‏شوم و هنگامى كه حقيقت امر را از خودِ او مى‏پرسم، انكار مى‏كند، درحالى كه من به افرادى كه آن اخبار را نقل كرده‏اند (كاملاً) اطمينان و اعتماد دارم. راوى مى‏گويد كه حضرت به من فرمودند: اى محمد! (حتّى) به گوش و چشم خود در مورد (بدگوئى) برادر (ايمانيت) اعتماد نداشته باش، و اگر پنجاه نفر در پيش تو (در مورد مطلبى) شهادت بدهند و سوگند ياد كنند، ولى برادر ايمانى تو، به گونه‏اى ديگر سخن بگويد (و گفتۀ آنان را تكذيب كند)، از او بپذير و از آنان قبول مكن و چيزى را كه اسباب ناراحتى و سرشكستگى او مى‏شود ابراز مكن و انتشار مده، زيرا در آن صورت، از كسانى خواهى بود كه خداوند دربارۀ آنان فرموده است: «اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ فِی الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»[8] كسانى كه دوست دارند مطلب ناخوشايند و ناشايسته‏اى را دربارۀ كسانى كه ايمان آورده‏اند انتشار دهند، در دنيا و آخرت عذاب دردناكى برای آنان مقرّر شده است»»[9]. حال از این رهگذر ملاحظه می­شود که در زندگی­های ما چقدر راههای خروج ایمان فراهم است.

 

۱- مردان سرپرستان هستند بر زنان (مبارکه نساء/۳۴).

[2]- جاءت امراة الى النّبی(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) فقالت يا رسول الله! ما حقّ الزّوج على المراة؟ فقال لها: ان تطيعه و لا تعصيه...‏ (طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتاز، متن‏ج‏2، ص145).

[3]- پس کسی که عفو کرد و اصلاح نمود، پس مزد او بر خداوند است (مبارکه شوری/۴۰).

[4]- و اگر ببخشید، نزدیکتر است به تقوا (مبارکه بقره/۲۳۷).

[5]- همانا خداوند امر می­کند به عدل و احسان (مبارکه نحل/۹۰).

۱- همانا خداوند دوست می­دارد نیکوکاران را (مبارکه بقره/۱۹۵).

۱- همانا خداوند دفاع می­کند از کسانی که ایمان آوردند (مبارکه حج/۳۸).

[8]- مبارکه نور/19

[9]- مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ مُوسى(عَلَيهِ ­السَّلام) قالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِداكَ الرَّجُلُ مِنْ اِخْوانی يَبْلُغُنی عَنْهُ الشَّیْ‏ءُ الَّذی اَكْرَهُ لَهُ فَاَسْاَلُهُ‏ عَنْهُ فَيُنْكِرُ ذلِكَ وَ قَدْ اَخْبَرَنی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقاتٌ فَقالَ لی يا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ اَخيكَ فَاِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسامَةً وَ قالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ وَ لا تُذيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ فَتَكُونَ مِنَ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ فِی الدُّنْيا وَ الْآخِرَة (بحارالانوار، ج72، ص215).