اوایل سورۀ مبارکۀ نساء تأکید خدای سبحان در اجرای عدالت بود که یکی از مصادیق مهم آن، عدالت در خانواده و در مورد زنان است که خداوند متعال در این مورد هشدار فرمود. حال، آیۀ شریفۀ مورد بحث، یک حکم عمومیِ کلّی و همگانی به تمام مؤمنان را بیان می فرماید که به عنوان ذکر عام بعد از خاص است. خداوند متعال تمام صاحبان ایمان را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ...» ای مؤمنان، بسیار قیام کنندگان به قسط و عدل باشید؛ یعنی حـال که مؤمن هستید، ایمان ایجاب می کند که نه تنها عادل باشید و به قسط و عدل  قیام کنید، بلکه قوّام باشید و در مسئلۀ عدالت، جدّی بوده و خداوند را در نظر بگیرید، چه  آن کسانی که قضاوت می کنند، به عدالت قضاوت کنند و چه کسانی که گواهی می دهند، به عدالت گواهی و شهادت دهند و خداوند را در نظر بگیرند و هیچ کدام از جادۀ حق و حقیقت و عدل و عدالت انحراف نداشته باشند. «فضای حاکم بر حجاز و تعصّب جاهلی در زمان نزول سورۀ مبارکۀ بقره و نساء که از نخستین سوره های مدنی اند، به صورتی بود که مردم جاهلی، این چنین شعار می دادند که: «اُنْصُر اَخاکَ ظالِماً اَوْ مَظْلُوماً» به برادرت کمک کن، چه ظالم باشد، چه مظلوم. به عبارت دیگر، برادر، چه برادر نَسَبی باشد، چه برادر قومی و قبیله ای و نژادی، چه ظالم باشد یا مظلوم، همین که از نژاد عرب است، از او حمایت کن. سورۀ مبارکۀ نساء که نازل شد، این شعار جاهلیِ مردم حجاز را این چنین تغییر داد که: «اُنْصُرِ الْمَظْلُوم اَخاکَ اَوْ غَیْرَ اَخیک» کمک کن به مظلوم، چه برادرت باشد، چه غیر برادرت. وظیفۀ ایمانی ایجاب می کند که شما حامی مظلومان باشيد، چه خویش باشد و چه بیگانه؛ همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ ­السَّلام) فرمودند: «کُونا لِلظّالِمِ خَصْمًا وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[1] باشید برای ظالم دشمن و برای مظلوم کمک»[2]. این منطق توحیدی است که آیۀ شریفۀ مورد بحث در بیان آن است.

     عادل از اوصاف خدای سبحان و اسماء حسنای الهی است. حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) می فرماید: «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ»[3]، آسمانها و زمین به عدالت برپا شده اند، و عدل، دوّمین اصل از اصول دین است و رسول گرامی اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) نیز عالی ترین مظهر عدل و عدالت هستند. تمام حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم ­السَّلام) نه تنها مظاهر عدل الهی هستند، بلکه هدف از ارسال آن بزرگواران نيز عدل است «لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»[4]. همانطور که خداوند به پیامبرش می فرماید: «قُلْ اَمَرَ رَبّی بِالْقِسْط»[5]. عالم تشریع و تکوین، به عدل و عدالت برپا شده است. در عالم تشریع، قوانین الهی و فرستادگان خداوند و کُتُب سماوی حاکم است و در عالم تکوین، تمام موجودات بر روی عدل و عدالت استوارند «لَا الشَّمْسُ يَنْبَغی‏ لَها اَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فی‏ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»[6]. پس ای مؤمنان، حال که خداوند، خدای عادل است و پیامبرتان در اوج عدالت قرار دارد و امامانتان امامان عادل می باشند، همانطور که نویسندۀ خارجی می نویسد: «قُتِلَ عَلِیٌّ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ»[7]، و عالم تکوین و تشریع و موجودات غیر صاحب شعور بر روی عدالت استوار هستند، شما هم به عنوان انسان و مؤمن، نه تنها قائم به قسط، بلکه قوّام به قسط باشید و به عدل و عدالت قیام کنید و از جادۀ حقّ و عدالت خارج نشوید. نشان بارز ایمان و شاخصۀ مسلمان بودن، عدالت است «اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏»[8].

     پس قسمت اول آیۀ شریفۀ مورد بحث در بیان این حقیقت است که ای مؤمنان، چون موحّد هستید، توحیدِ شما ایجاب می کند که قوّام به قسط باشید و در قسمت دوم آیۀ شریفۀ مورد بحث، خدای سبحان می فرماید: «وَ لَوْ عَلى‏ اَنْفُسِكُمْ اَوِ الْوالِدَيْنِ». اگر این شهادت علیه خود شما باشد یا مشهودٌ علیه و کسی که می خواهید در مورد او شهادت دهید، پدر و مادرتان باشد، باز به حق شهادت دهید و خداوند را در نظر بگیرید. درست است که از مهم ترین راه های نیل به توحید، رضایت والدین است و در چهار مورد در قرآن کریم، بلافاصله بعد از توحید، رعایت حقّ والدین ذکر شده است*، و راه توحید، از رضایت والدین عبور می کند، ولی باز به هنگام قضاوت و شهادت، به حق شهادت دهید و به عدالت قیام کنید. خود را پیوسته در محضر خداوند ببینید و مبادا به ناحق شهادت دهید. بعضی ها نظرشان این است که شهادت بر له پدر و مادرِ به ناحق هم درست است، یعنی اگر پدر و مادر، ناحق هم بودند، باید به نفع آنها شهادت دهند. اما این نظر بـا آیـۀ شریـفۀ مورد بحث مغـایرت دارد. گرچـه والـدین، واجب الاطاعه هستند، اما در صورتی که پدر و مادری فرزندشان را به گناه دعوت کنند، فرزند نباید اطاعت کند «لا طاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فی مَعْصِيَةِ الْخالِق‏»[9]، ولی نه با بی احترامی، بلکه باید با آنان زیبا مصاحبت نماید «وَ اِنْ جاهَداكَ عَلى‏ اَنْ تُشْرِكَ بی ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْيا مَعْرُوفاً»[10]. اگر پدر و مادر، ناحق باشند، شهادت دادن به نفع آنها، خدمت به آنان نیست، بلکه ظلم است و آنها هم شریک ظلم می شوند. اوّلین وظیفه در هدایت افراد، اعضای خانواده است و همانطور که وظیفۀ پدر و مادر، تربیت اولاد است، همان گونه اولاد نیز وظیفه دارند که والدین را به خیر دعوت کنند، نه اینکه بر خلاف حکم الهی عمل نمایند.

     حکم شهادت به عدالت در مورد اقربین و ارحام نیز صادق است، مبادا ملاحظات دنیوی و مناسبات خویشاوندی، شما را از اجرای عدالت و شهادت به حق مانع شود «فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏»[11]. شهادت دادن و قضاوت، به هیچ وجه، توجیه بردار نیست و خداوند متعال به مسئلۀ قسط و عدل توجه و تأکید بسیار دارد.

     همانطور که قضاوت به حق، از واجبات دینی است، شهادت به حق نیز از واجبات دینی می باشد. مبادا مناسبات خویشاوندی یا ثروت و فقرِ طرف و عاطفه و دلسوزی های کاذب، مانع اجرای حق شود. اگر مشهودٌ علیه فقیر باشد، نباید به خاطر فقرش به او دلسوزی کند و به خاطر عاطفه و محبت کاذب به نفع فقیر شهادت دهد. اگر فقیر، ناحق است، «شُهَداءَ لِلَّهِ» باشید. اگر حق است، به حق و حقیقت شهادت دهید. حتی اگر دو طرف دعوا، یکی مسلمان و دیگری کافر باشد و حق با کافر باشد، نباید مسلمان بودنِ طرف باعث عدم اجرای عدالت شود. خداوند اولی به آنها است «فَاللَّهُ اَوْلى‏ بِهِما»، و شما مهربان تر و عادل تر از خداوند برای او نباشید و از وحی پیشی نگیرید «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَیِ اللهِ وَ رَسُولِهِ»[12]. طبق قوانین الهی، حق با هر طرف باشد، شما «شُهَداءَ لِلَّهِ» باشید و خلاف واقع شهادت ندهید.

     قسمت آخر آیۀ شریفۀ مورد بحث، هشدار و تهدید پروردگار متعال است. اگر بخواهید بیراهه روید و قسط و عدالت را رعایت نکنید و شهادت را کتمان نمایید، پس خداوند به اعمال شما باخبر است «فَاِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً». عالَم، محضر خداوند است و خداوند، شاهد و ناظرِ بی عدالتی هاست و می داند و می بیند و هیچ چیز از نگاه خداوندِ «عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»[13] مکتوم نیست و همه جا قلمرو حکومت الهی است. حضرت امام جعفرصادق(عَلَيهِ السَّلام) می فرمایند: «اِنَّ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ سَبْعَ حُقُوقٍ فَاَوْجَبُها اَنْ يَقُولَ الرَّجُلُ حَقّا وَ اِنْ كانَ عَلى نَفْسِهِ اَوْ عَلى والِدَيْهِ فَلا يَميلَ لَهُمْ عَنِ الْحَقّ‏»[14] برای مؤمن بر گردن مؤمن، هفت حق است، پس واجب ترینِ آن حقوق این است که در مورد افراد به حق سخن بگوید، و گرچه بضرر خودش باشد يا پدر و مادرش، و به خاطر آنها از حق نگذرد. خداوند متعال می فرماید: «وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ اَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْل‏»[15] و زمانی که داوری می کنید بین مردم، پس داوری کنید به عدالت.

     پس ای مؤمنان اگر مؤمن هستید، عادل باشید و به عدل رفتار کنید. اگر به عدل و عدالت رفتار نکنید، از صراط مستقیم منحرف می شوید. آیۀ شریفۀ مورد بحث در بیان این حقیقت است که اگر کسی ملاحظۀ فقیر یا ثروتمند یا پدر و مادر یا خویشاوند و... را نماید، ظلم کرده و بر اساس خواهش های نفسانی عمل کرده است و دیگر عبدالله نیست و عبدالهوی است «اَ فَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواه‏»[16]. به فرمودۀ استاد جواد آملی کسی که بر اساس خواهش های نفسانی عمل کند، عبدالله نیست، عبدالهوی است. عاطفه و دلسوزی و دوستی هـا و حتی دشمنی هـا نبـاید بـاعث عدم اجـرای عدالت شود «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ اَلاّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏»[17].

 

[1]- نهج البلاغه، فرازی از نامه47

[2]- خلاصه ای از بيانات استاد جوادی آملی، تفسير تسنيم، ج21، ص107

[3]- کافی، ج5، ص266

[4]- البته به تحقیق ارسال کردیم رسولانمان را با دلایل روشن و نازل کردیم با ایشان کتاب و میزان را تا برپا دارند مردم عدالت را (مبارکه حدید/25).

[5]- بگو امر کرده پروردگارم مرا به قسط و عدالت (مبارکۀ اعراف/29).

[6]- نه خورشید سزاوار است که درک کند ماه را و نه شب سبقت گیرنده است بر روز، و همگی در مدار خود شناورند (مبارکۀ یس/40).

[7]- حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید (تعبیر دانشمند مسیحی جرج جرداق).

[8]- عدالت پيشه کنید آن نزدیکتر است به تقوا (مبارکۀ مائده/8).

* (مبارکه بقره/83)، (مبارکه نساء/36)، (مبارکه انعام/151)، (مبارکه اِسراء/23).

[9]- اطاعتی برای مخلوق در نافرمانی خالق نیست (بيان نورانی حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ نهج البلاغه، حکمت165).

[10]- و اگر تلاش کردند تو را اینکه شرک ورزی به من در آنچه که نیست تو را به آن علمی، پس اطاعت نکن ایشان را و همراهیشان کن در دنیا به خوشی (مبارکۀ لقمان/15).  

[11]- پس عدالت پيشه کنید، اگرچه باشد صاحب قرابت (خویشاوندان) (مبارکۀ انعام/152).

[12]- ای کسانی که ایمان آوردید، پیشی نگیرید از خداوند و پیامبرش (مبارکۀ حجرات/1).

[13]- دانای نهان و آشکار (مبارکۀ توبه/94).

[14]- بحارالانوار، ج71، ص223

[15]- مبارکۀ نساء/58

[16]- آیا پس دیدی (ای پیامبر ما) کسی که گرفت معبودش را هوای نفسش (مبارکۀ جاثیه/23).

[17]- و به دشمنی وا ندارد شما را دشمنیِ قومی اینکه عدالت نکنید، عدالت برقرار کنید، آن به تقوا نزدیک تر است (مبارکۀ مائده/8).