علت اینکه اطاعت از حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) در ردیف اطاعت از پروردگار واجب میباشد، این است که: کلام ایشان، کلام الهی است و جز سخن خداوند و وحی، سخنی ندارند «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوٰى﴿3﴾ اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْیٌ يُوحٰى﴿4﴾»[1]. کسی که حکم خداوند را ابلاغ میکند، باید در هر سه مرحله عصمت داشته باشد. عصمت در مرحله دریافت که جناب جبرئیل(سَلامُ اللهِ عَلَيه)، وحی را ناب و زلال از مصدر ربوبی دریافت میکنند. عصمت در مرحله حفظ و نگهداری که جناب جبرئیل(سَلامُ اللهِ عَلَيه)، وحی را به همان صورت ناب و زلال به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) ابلاغ میکنند و آن بزرگوار حکم الهی را ناب و زلال دریافت میدارند تا دستخوش خطا و اشتباه و تحریف نگردد. و عصمت در مرحله ابلاغ که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) وحی را همانطور که ناب و زلال از مصدر ربوبی دریافت کردهاند، همانطور به مردم ابلاغ میکنند تا مردم گرفتار هیچگونه خطا و نسیان نگردند. پس این مأموریت توسط حضرت رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) ابلاغ میگردد و پس از ایشان به دست اولواالامر میرسد و ادامه مییابد و همانطور که حکم رسولخدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) مطلق است، حکم اولواالامر نيز مطلق میباشد، چراکه امام معصوم کسی است که کار رسول الله(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) را انجام میدهد و رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) امر الهی را ابلاغ مینمایند.
در آیة شریفة مورد بحث، «اولواالامر» عطف به رسول شده، ولذا اطاعت اولواالامر نیز در ردیف اطاعت خداوند و رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) واجب است. خدای سبحان اطاعت مطلق از هیچکس را واجب نفرموده، مگر اینکه از مقام عصمت برخوردار باشد.
دربارة اولواالامر، برخی معتقدند که منظور، حُکّام و زمامداران در هر زمان و شرایط، نمایندگان عموم طبقات، صاحب منصبان و عُلما و دانشمندان عامل به کتاب و سنّت و خُلفا و صحابه و یاران رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) و فرماندهان لشکر هستند. عدّهای هم معتقدند که اولواالامر منتخبین مردم هستند. اما مفسّران شیعه، همه اتّفاق نظر دارند که منظور از اولواالامر، امامان معصوم(عَلَيهم السَّلام) هستند که رهبری مادّی و معنوی جامعة اسلامی در تمام شئون زندگی از سوی خداوند و پیامبر(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) به آنان سپرده شده و غیر آنان را شامل نمیشود، مگر کسانی که از طرف آنان به مقامی منصوب شوند و پُستی را بر عهده بگیرند که آن، با وجوب اطاعت کاملاً سازگار است، زیرا مقام عصمت، امام(عَلَيه السَّلام) را از هرگونه خطا و گناه و اشتباه حفظ میکند، ولذا فرمان ايشان واجبالاطـاعه و در ردیف اطاعت رسولالله(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) است و بدون تکرار «اَطیعُوا» ذکر شده است: «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُم».
پس عصمت اولواالامر را، هم مفسّران امامیّه، و هم محقّقان اهل سنت پذیرفتهاند، همانطور که فخر رازی در آغاز سخنش به این حقیـقت اعتراف کرده است که: «کسی که خداوند، اطـاعت او را بیچون و چرا به شمار آورد، حتماً باید معصوم باشد»[2].
با توجه به اینکه عصمت، مسئلة قلبی و باطنی است و غیر از خدای سبحان هیچ کس به آن آشنا و آگاه نیست و تنها خداوند غیب و نهان را میداند «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ اَخْفٰى»[3]، «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْاَعْيُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُور»[4]، لذا همانطور که پیامبر را خود خدای سبحان باید انتخاب فرماید، امام را هم باید خداوند انتخاب کند. آری، همانطور که نبی منتخب خداوند است، امام هم منتخب پروردگار است «اَللهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»[5] خداوند میداند که رسالت خود را در کدام باطنی قرار دهد.
پس اينکه خداوندمتعال در سورة مبارکة انبیاء(عَلَيهم السَّلام) میفرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا»[6] و قرار دادیم ایشان را ائمّهای که هدایت میکنند به امر و فرمان ما و آیة شریفة مورد بحث، لزوم و وجوب اطاعت از اولواالامر را میرساند که بمانند اطاعت خداوند و رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) واجب است.
همانطور که رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) جانشین خداوند هستند و امر خداوند را ابلاغ میکنند، امام(عَلَيه السَّلام) نيز منتخب خداوند و جانشین رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْهِ وَالِه) است و همانطور که استفاده شد، چون فیض نبوّت و رسالت مقطوع بوده و ابدی نیست، لذا پرچم هدایت بشریّت، بعد از نبی، بدست ولی و امام داده میشود و جانشین نبی هم بمانند خود نبی بـاید معصوم باشد، چراکه کـار نبی را انجام میدهد و معصوم به کسی گفته میشود که نه عمداً گناه میکند و نه سهواً خطا و اشتباه انجام میدهد، چراکه اگر چنین نبود و امام گرفتار سهو و نسیان میشد، حکم خداوند و وحی الهی مطمئن و امن نمیگشت. همچنین اگر احتمال سهو و نسیان و فراموشی در امام وجود داشت، هرگز اطاعت از ایشان در ردیف اطاعت از خداوند واجب نمیشد.
1- و سخن نمیگويـد از روی هوای نفس﴿3﴾ نيـست آن مگر وحيی کـه وحی کرده میشود﴿4﴾ (مبارکه نجم/3و4).
2- تفسير نمونه، ج3، ص439
3- (خداوند) میداند اسرار و پنهانها را (مبارکه طه/7).
4- میداند خيانت چشمها را و آنچه مخفی است در سينهها (مبارکه غافر/19).
4- خداوند داناتر است که کجا قرار دهد رسالتش را (مبارکه انعام/124).
5- مبارکه انبياء(عَلَيهم السَّلام)/73