بطور کلی در قرآن کریم، دو گونه اطاعت مطرح است: یکی اطاعت مطلق و بدون قید و شرط و دیگری اطاعت مشروط. اطاعت مطلق، اطاعت از خداوند و رسول خدا(صَلَّی ‌الله ُ‌عَلَيْهِ ‌وَ‌الِه) و اولواالامر می­باشد و مؤيّد اين مطلب آیة شریفة سی و ششم در سورة مبارکة احزاب است که در تمام زمان­ها ساری و جاری است و می­فرماید: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ اِذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ اَمْراً اَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً» سزاوار نيست برای مرد و زن مؤمن که وقتی خداوند و رسولش حکمی صادر فرمودند، برای آنها اختیاری باشد و کسی­ که تصرّف و اِعمال نفوذی در فرامین الهی نماید، به تحقیق در گمراهی آشکاری است. آری، عصیان و نافرمانی از رسول خدا(صَلَّی ‌الله ُ‌عَلَيْهِ ‌وَ‌الِه) عصیان و نافرمانی خداوند می­باشد.

     نمونة بارز اطاعت مشروط اطاعت از والدین می­باشد. اطاعت از والدین آنچنان مهم است که در قرآن کریم بعد از توحید مطرح شده است «وَ قَضٰى‏ رَبُّكَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِيّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْساناً»[1]. تمام موفقیّتهای علمی و ظاهری و باطنی و دنیوی و اُخروی و مادی و معنوی، و هر جایگاهی که انسان بخواهد به آن برسد، مرهون رضایت والدین است و برای دستیابی به موفقیت­های بزرگ، برگ رضایت والدین لازم می­باشد «رِضَى‏ الرَّبِ‏ فی‏ رِضَى الْوالِدَيْنِ وَ سَخَطُ الرَّبِّ فی سَخَطِ الْوالِدَيْن‏»[2].

     اطاعت والدین با وجود اين­همه اهمیّت، باز از اطاعتهای مشروط است، چراکه والدین غیرمعصوم هستند و امکان خطا و اشتباه در مورد ایشان وجود دارد، ولذا خداوند متعال می­فرماید: «وَ وَصَّيْنَا الْاِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ اِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بی‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»[3]. اطاعت والدین تا زمانی واجب است که فرزند را به گناه دعوت نکنند، لکن اگر فرزندِ خود را به خلاف امر پروردگار دعوت نمایند، فرزند مؤظف است که از ایشان اطـاعت ننماید، ولی نه با بی­ادبی و بی­احترامی، بلکه باید نیکو مصاحبت کند و زیبا معاشرت نموده و با احترام با آنان مخالفت نماید «وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْيا مَعْرُوفا»[4].

     پس اسائة ادب در محضر والدین، هرچند که به گناه دعوت کنند، ممنوع است، ولی اطاعت از والدین در مورد امر خلاف و گناه نباید صورت گیرد. خداوند متعال اطاعت از هیچ مخلوقی را در معصیت خالق قرار نداده است «لا طاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فی مَعْصِيَةِ الْخالِق‏»[5] و این اصل بر همة اصول و قوانین حاکم می­باشد.

     علت اینکه حکم خداوند و حکم رسول الله(صَلَّی ‌الله ُ‌عَلَيْهِ ‌وَ‌الِه) و اولواالامر، بدون قید و شرط واجب می­باشد، این است که حقّ است و حقّ از آنجایی که حقّ است، واجب الاطاعه و لازم­التّبعیّه می­باشد. خداوند بندگانش را به عدل و عدالت و خیر و نیکی دعوت می­فرمايد «اِنَّ اللهَ يَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ»[6].

     پس اطاعت از اولواالامر نیز در ردیف اطاعت از خداوند و رسول خدا واجب است. اگر قرار بود که اولواالامر، زمامداران و منتخبین مردم و اُمرای ممالک باشند، امکان نداشت که خداوند اطاعت انسان غیرمعصوم را که پیوسته در معرض وساوس شیطانی و دسایس نفسانی قرار دارد، در ردیف اطاعت خود قرار دهد و آن را واجب کند. خداوند متعال در قرآن کریم بندگانش را به اولواالامر ارجاع داده و می­فرماید: «وَ اْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ اَبْوابِها»[7] همانطور که در مورد امام زمان(عجِّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّريف) می­خوانیم: «اَيْنَ بابُ اللهِ الَّذی مِنْهُ يُؤتى»[8]. پس خداوند اطاعت از غیر معصوم را که امکان خطا برایش وجود دارد، واجب نمی­فرماید.

 

1- و فرمان داده پروردگارت اينکه عبادت نکنيد مگر او را و به پدر و مادر نيکی کنيد (مبارکه اِسراء/23).

2- رضايت پروردگار در رضايت والدين است و نارضايتی پروردگار در نارضايتی والدين می­باشد (بيان نورانی رسول خدا(صَلَّي ­­اللهُ­ عَلَيْهِ­ وَ‌­الِه)؛ مستدرک­الوسائل، ج15، ص175).

3- و توصيه کرديم به انسان نيکی کردن به والدينش را و اگر تلاش کردند تا شريک قرار دهی برای من آنچه را که نيست برای تو در آن علمی، پس اطاعت نکن آنان را (مبارکه عنکبوت/8).

4- و مصاحبت کن با آنان در دنيا به نيکی (مبارکه لقمان/15).

5- نيست اطـاعتی بر مخلوق در معصيت خالق (بيـان نورانی رسول خدا(صَلَّي ­­اللهُ­ عَلَيْهِ­ وَ‌­الِه)؛ نهج ­الفصاحه، حديث2503).

6- همانا خداوند امر می­فرمايد به عدالت و نيکوکاری (مبارکه نحل/90).

7- و بياييد به خانه­ها از درهايشان (مبارکه بقره/189).

8- کجاست باب خداوند که از آن وارد می­شوند (مفاتيح­الجنان، فرازی از دعای ندبه).ش