مطلبی که مورد تأکید قرآن کریم می­باشد، این است که همواره ایمان و عمل صالح در کنار هم ذکر می­شود، چراکه هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند و به شرط توأم بودن پذیرفته می­شوند. صاحبان عمل صالحی که ایمان ندارند، عمل صالحشان پذیرفته نمی­شود. اگر انسان عملی را که انجام می­دهد، ریشۀ توحیدی نداشته باشد، پذیرفته نمی­گردد. همانطور که قربانی قابیل پذیرفته نشد. حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) دو فرزند داشتند، جناب هابیل و قابیل و هر دو قربانی کردند، ولی از جناب هابیل پذیرفته شد و از قابیل پذیرفته نگردید، چراکه پشتوانۀ ایمانی نداشت «اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»[1].

     به همین ترتیب ایمان بدون عمل صالح نیز پذیرفته نمی­شود. ایمان، مسئلۀ درونی و مخفی است و صورت بیرونی و ظاهری ندارد و بمانند محبّت جایگاهش در قلب است. جلوۀ بیرونی ایمانِ مکنون در درون، عبارت از اعمال صالحاتی است که در بیرون، از انسان دیده می­شود. اعمال صالحات بمانند نماز، روزه، حجّ و... مؤیّد و مصدّق ایمان قلبی است که انسان در درون دارد. کسی که اعمال صالحات ندارد، ایمانش ایمان واقعی نیست، ولذا از او پذیرفته نمی­شود. ایمان حقیقی، علامت و نشانه دارد و نشانۀ آن اعمال صالحات است «تُؤْتی‏ اُكُلَها كُلَّ حينٍ بِاِذْنِ رَبِّها»[2]، و کسی که اعمال صالحات ندارد، ایمان او به رسمیّت شناخته نمی­شود. مسلمان جغرافیایی و شناسنامه­ای، مسلمان حقیقی محسوب نمی­شود، لذا پیوسته ایمان و عمل صالح به صورت دو جملۀ شرطی در قرآن کریم مذکور است «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ». یعنی افرادی مقبولیّت دارند که دارای حُسن فعلی و حُسن فاعلی باشند، به این معنا که عملشان مزیّن به ایمان، و ایمانشان مزیّن به عمل صالح باشد.

 

[1]- این است و جز این نیست که قبول می­کند خداوند از متّقین (مبارکه مائده/۲۷).

[2]- می­دهد میوه­ اش را هر زمان به اذن پروردگارش (مبارکه ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام)/۲۵).