با توجّه به اينکه نيمی از ايمان بنده را شکر و نصف ديگر را صبر تشکيل می­دهد، لذا مطالبی که تاکنون از محضر اهل بيت(عَلَيهِمُ ­السَّلام) و اساتيد معظّم پيرامون آيات شريفۀ مورد بحث استفاده شده و خواهد شد، جرعه و شمّه و قطره­ای از مطالب مربوط به شکر است. بزرگی مشغول خواندن قرآن بود، عابری بر او عبور می­کرد، متوجّه شد که آيه­ای را تلاوت می­کند، رفت و کارهايش را انجام داد و برگشت و ديد باز همان آيه را تلاوت می­کند، وقتی علّت را پرسيد، آن شخص گفت: هر چه می­کنم نمی­توانم از اين آيه عبور کنم. حال، داستان مربوط به آيۀ شکر هم چنين است. هرچه مطلب پيرامون آيۀ شريفۀ مورد بحث که آيۀ شکر است، استفاده می­شود، باز هنوز حقّ مطلب اداء نشده و قطره­ ای از آن اقيانوس گفته نشده است.

     وجود مقدّس حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) در يک بيان نورانی عظمت صبر و شکر را چنين می­فرمايند: «خَصْلَتانِ مَنْ رُزِقَهُما قَدْ اُعْطِیَ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ مَنْ اِذَا ابْتُلِیَ صَبَرَ وَ اِذا اُعْطِیَ شَكَر»[1] دو خصلت است که به هر کسی عطاء شود، خير دنيا و آخرت به او عطاء شده است: صبر هنگام گرفتاری و شکر هنگام رسيدن نعمت. سورۀ مبارکۀ کوثر با آن عظمتی که دارد، بخشی از آن پيرامون مسئله شکرگزاری است. خدای سبحان به رسول گرامی خود می­فرمايد: در برابر رسيدن به اين عظمت (وجود مقدّس حضرت فاطمه(سَلامُ­ اللهِ ­عَلَيها)) اين شکرِ مخصوص را بجا آور و کار خير خاصّه را انجام بده. مطلب مذکور بيانگر اين حقيقت است که در برابر نعمتی که به انسان می­رسد، اعم از نعمت­های ظاهری، باطنی، ملکی، ملکوتی و... بايد عمل خيری به صورت احسان و انفاق و... صورت گيرد و اين امر، يک وظيفۀ انسانی و اسلامی است.

     بعد از اينکه مطالبی پيرامون شکر استفاده شد، مطلبی که از زيباترين مصاديق شکر می­باشد، سجدۀ شکر است و منظور از سجدۀ شکر، سجده در خارج از نماز و غير حال نماز، بخصوص بعد از نماز است که از سوی خداوند متعال و حضرات معصومين(عَلَيهِمُ­ السَّلام) به آن تأکيد شده است، بطوری که در خلاصه ای از يک حديث قدسی آمده است: «...سجدۀ شكر موجب تکمیل نماز می شود*، كه به وسيلۀ آن سجده، ارزش نمازت را بالا مى ‏برى و خداوند را از خودت راضى مى‏ كنى و ملائكه را متعجّب مى ‏سازى. وقتى كه بنده نماز خواند، بعد هم سجدۀ شكر نمود، خداوند حجاب ميان آن بنده و ملائكه را از ميان برمى ‏دارد و بعد مى ‏فرمايد: اى ملائكۀ من، به اين بنده‏ ام نگاه كنيد كه واجب خود را اداء كرد و عهد خود را با من تمام نمود و بعد هم در مقابل آن نعمتهايى كه به وى داده بودم برايم شكر نمود، پس پاداش او در نزد من چيست؟ ملائكه عرض مى‏كنند: خداوندا، پاداش او بهشت است. باز خداوند مى‏فرمايد: بعد از بهشت چيست؟ ملائكه عرض مى‏كنند: خداوندا، كفايت كردن به همۀ امور او. باز هم خداوند مى‏فرمايد: بعد از آن چيست؟ باز ملائكه خيرى را پيشنهاد مى‏كنند و اين عمل تكرار مى‏شود تا همۀ چيزها را ملائكه مى‏گويند. باز هم خداوند مى‏فرمايد: بعد از آنها چيست؟ ملائكه عرض مى‏كنند: خداوندا، ما ديگر نمى‏دانيم. خداوند مى‏فرمايد: من براى او شكر مى‏كنم همان طورى كه او براى من شكر كرد، و با فضل خودم به وى رو مى‏آورم...»[2]. حضرت امام صادق(عَلَیهِ­ السَّلام) نيز فرمودند: «مَنْ سَجَدَ سَجْدَةَ الشُّكْرِ وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِها عَشْرَ صَلَواتٍ وَ مَحا عَنْهُ عَشْرَ خَطايا عِظام»[3] هر كس با داشتنِ وضو، سجدۀ شكر بجا آورد، خداوند براى او ده نماز بنويسد، و از نامۀ عمل او ده گناه بزرگ محو سازد.

     اوليای الهی و مقرّبان درگاه پروردگار در برابر ياد کردنِ نعمت­های الهی، بی­اختيار خودشان را در سجده می ­يابند، همانطور که در روايتی از حضرت امام صادق(عَلَیهِ­ السَّلام) آمده است: «رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) در سفرى كوتاه، بر شترشان سوار بودند، ناگهان از شتر فرود آمده و پنج بار سجده كردند، آنگاه دوباره سوار شدند، ياران عرض كردند: اى رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)،‏ ما انجام كارى را از شما ديديم كه (قبلاً) انجـامش نمى ‏داديد! فرمودند: «آرى، جبرئيـل(عَلَیهِ­ السَّلام) بـه پيشوازم آمد و از جانب خداوند عزّ و جلّ بشـارت هايى به من داد، پس (به پاس آن‏)، شكرى به درگـاه خداوند گزاردم، هر بشارتی سجده‏اى دارد»»[4]. همچنين فرمودند: «هرگاه يكى از شما، نعمت خداوند را به ياد آورد، صورت خود را بر زمين گذارد، و خدا را شكر بگويد، اگر سواره هست، پائين بيايد و چهره بر زمين نهد، اگر توانائى ندارد از مركب به زير آيد، در همان بالا، صورت خود را بر كوهۀ زين(غاشيۀ زين) گذارد و سجدۀ شكر بجاى آورد، و اگر آن هم نشد، صورت خود را بر كف دست خويشتن قرار دهد و خدا را سپاس گويد و نعمت‏ها را شكرگزار باشد»[5]. در روايتی نيز آمده است: «اولين كسى كه در اسلام سجدۀ شكر به جاى آورد، اميرالمؤمنين(عَلَیهِ ­السَّلام) بودند، ايشان در ليلة المبيت، يعنى همان شبى كه مأموريّت يافته بودند به جاى رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) در بستر آن بزرگوار بخوابند، بعد از سلامتى وجود مبارك ايشان، اين سجده را به جاى آوردند»[6]. حضرت امام محمد باقر(عَلَیهِ­ السَّلام) نيز می­فرمايند: «پدرم على بن الحسين(عَلَیهِ­ السَّلام) هرگاه به يادِ يكى از نعمتهاى خداوند عزّ و جلّ بر خود مى ‏افتاد، به سجده ميرفت‏»[7]. همچنين در مورد حضرت امام سجّاد(عَلَیهِ­ السَّلام) آمده است: «فارغ نمی شدند از نماز واجبی، مگر اينکه سجده می نمودند... و اثر سجده در تمام مواضع سجود آن حضرت ظاهر و آشكار بود، فلذا به سجّاد موسوم گشتند»[8].

 

۱- مجموعة ورام (تنبيه الخواطر)، ج‏2، ص247

*مانند اينکه نوافل موجب تکميل نماز می گردند.

[2]- الجواهر السنيه، كليات حديث قدسى، ص681

[3]- ‏من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص332

[4]- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) كَانَ فِي سَفَرٍ يَسِيرُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ إِذَا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا أَنْ رَكِبَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَيْنَاكَ صَنَعْتَ شَيْئاً لَمْ تَصْنَعْهُ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِي جَبْرَئِيلُ(عَلَيهِ ­السَّلام) فَبَشَّرَنِي بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَة (الکافی، ج2، ص98).

[5]- إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيَنْزِلْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيْه‏ (الکافی، ج2، ص98).

[6]- ان اول من سجد سجدة الشكر في الاسلام هو امير المؤمنين(عَلَيهِ­ السَّلام) لما امر بالمبيت على فراش رسول الله(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) ليلة الغار (النور المبين في قصص الانبياء و المرسلين، ص217).

[7]- اِنَّ اَبی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ما ذَكَرَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نِعْمَةً عَلَيْهِ اِلّا سَجَد (بحارالانوار، ج46، ص6).

[8]- وَ لا فَرَغَ مِنْ صَلاةٍ مَفْرُوضَةٍ اِلّا سَجَدَ ... وَ كانَ اَثَرُ السُّجُودِ فی جَميعِ مَواضِعِ سُجُودِهِ فَسُمِّیَ السَّجّادَ لِذلِك‏ (بحارالانوار، ج46، ص6).