هدايت ظاهری و عمومی که همان هدايت تشريعی است، به عهدة انبياء عظام(عَلَيهِم­السَّلام) می­باشد «لَقَدْ اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً اِلی قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّنات»[1]، «اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً»[2] و هدايت باطنی و خصوصی که هدايت به امر است، به عهدة امام(عَلَيهِ­السَّلام) است البتّه همانطور که در بحث­های قبلی روشن شد، انبياء اولواالعزم(عَلَيهِم­السَّلام) نيز صاحب مقام امامت می­باشند و آن عبارت از تصرّف در قلوب و هدایت نفوس می­باشد.

     امام(عَلَيهِ­السَّلام) علاوه بر هدایت تشریعی و همگانی، به هدایت تکوینی و هدایت باطنی که همان هدایت به امر است، مفتخر می­باشد که این هدایت، عمومی و همگانی نبوده و همة مردم را مانند هدایت عمومی دربرنمی­گیرد، بلکه هدایتی خاص و خصوصی است که شامل حال عدة بخصوصی می­گردد و آن، رسانیدن فیض خاص و افاضة درونی به قلوب مستعدّ می­باشد که بطور تکوینی و تابشی و اِشراقی صورت می­گیرد و صاحب­الامر ناميدن حضرت ولیّ­عصر(عَجَّلَ­الله­تَعالی­فَرَجَهُ­الشَّريف) نيز به سبب همين هدايت به امر است. پس هدایت باطنی مافوق هدايت تشريعی و اوليّه بوده و اعطائی و تابشی می­باشد و بهره­مندی از اين هدایت منوط به ظهور و بروز پاره­ای از شايستگی­هاست که در اثر قدردانی از هدايت اوليّه (عمومی) حاصل می­شود. يعنی اين هدايت خصوصی و ملکوتی، هبة خاصّی است که برخورداری از آن، مولودِ بهره­مندی از هدايت عام و اولیه و اختیاری است. بدين معنا که اگر کسی به آن ميزانی که از حقايق و تعاليم قرآن به او رسيده، عامل گردد و قلباً نيز طالب و مشتاق باشد، مورد هدايت باطنی و ملکوتی امام قرار می­گيرد ولذا به نسبت افزایش مراتب تقوا و تهذیب و تزکیه، میزان و مرتبة بهره­مندیهای معنوی او از این هدایت، افزایش می­یابد. از اينرو معلوم می­شود که هدایت باطنی در مورد تمام افراد عمومیت ندارد و صلاحیت و شایستگی باطنی می­طلبد که پس از بروز صلاحیت و فائق آمدن بر آزمایشهای الهیّه، بر مراتب این هدایت افزوده شده و به نور ولايت مزيّن گشته و در صراط مستقيم استوار می­گردد. چراکه صراطِ مجسم دنیا بفرمودة امام باقر(عَلَيهِ­السَّلام)، اهل بیت(عَلَيهمِ­السَّلام) می­باشند «نَحْنُ صِراطُ الْمُسْتَقيم»[3]. آن بزرگواران به دنبال قلوب آماده و مستعد هستند تا فیض الهی را در آن جریان دهند، زیرا خزائن علم غیب و قدرت الهی به اذن­الله در اختیار آنهاست. پس معلوم می­شود که نیل به هرگونه مقام باطنی و فیض درونی مانند معرفت­الله، محبّت الهی، مقام اخلاص و يقين و مراتب آن و شرح صدر و... و ساير توفيقات ربّانيّه و روزی­های معنوی مربوط به فیض­رسانی و هدایت به امر امام(عَلَيهِ­السَّلام) می­باشد که واسطه فیض الهی است.

     مطلب دیگری که پیرامون مسئله «امامت» استفاده شده، این است که: همانطور که شرط هدایت نبی، علم و شناخت منطقه و حوزة رسالت خود می­باشد، یعنی وقتی پیغمبری به قریه­ای مبعوث می­گردد باید از اهل آنجا و نوع آلودگی و فساد قوم مطلع باشد، همانگونه نیز امام(عَلَيهِ­السَّلام) بايد بر حوزه رسالتش که باطن و قلوب انسانهاست، آگاهی داشته باشد. بدین معنا که وقتی قرار است امام(عَلَيهِ­السَّلام) بر قلوب، رهبری و ریاست و تصرف داشته باشد و از راه باطن و ملکوت، قلوب را هدایت نماید، لازم است که به باطن انسانها اِشراف و احاطة علمی داشته و از اسرار دلها و ضمير انسانها مطلع و آگاه بوده و مظهر اعلای صفت «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» و «مُقَلِّبَ القلوب» پروردگار باشد تا بتواند در قلوب تصرف نموده و ایجاد تحول نماید.

     امامان(عَلَيهم­السَّلام) علاوه بر اینکه بر اساس آیة شریفة «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[4] بر اعمال انسانها آگاهی دارند، از خطورات قلبی نیز باخبر هستند؛ زیرا ایشان مظهر تمام صفات پروردگار متعال می­باشند. خداوند متعال علم اولین و آخرین را از ازل تا ابد به ایشان تعلیم فرموده «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»[5] بطوریکه به اذن­الله عالِم به غیب و شهادت هستند و مسلّط بر هر امری می­باشند و قادرند که با اراده و کلمة «کُنْ» هر کاری انجام دهند، همانطور که در حدیث قدسی می­فرماید: «عَبْدی اَطِعْنی حَتَّی اجْعَلَکَ مَثَلی فَاِنّی اَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ فَاَنْتَ تَقُولُ کُنْ فیَکُونُ»[6].

     باتوجه به مطالب مذکور بطلان سخنان افرادی که بر متوسلین به امامان(عَلَيهم­السَّلام) و درخواست­کنندگان روزی­های مادی و معنوی و ... از ایشان ایراد می­گیرند، روشن می­شود. البته این اشکال و ایراد زمانی وارد است که  امامان(عَلَيهم­السَّلام) را مستقل در قدرت دانسته و ارادة ايشان را در عَرضِ قدرت خداوند تصوّر نمود؛ در حالیکه قدرت ایشان در طول اراده پروردگار قرار داشته و به اذن او قادر به تصرف در کُلّ عالم هستند که از جمله­ی آنها شفای بیماران و ... می­باشد همانطور که خداوند متعال در مورد حضرت عیسی(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمايد: «وَ اُبْرِىءُ الْأكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ اُحْیِ الْمَوْتى بِاِذْنِ اللهِ»[7].

     با توجه به اینکه هدایت و تربیت انسانها که هدف خلقت است، متوقف نمی­گردد و از آنجا که هدف، هدایت ظاهری نیست و سِمَتِ امـام(عَلَيهِ­السَّلام) هدایت باطنی و درونی انسانهاست، لذا هدایت باطنی امام (عَلَيهِ­السَّلام) که از جانب خداوند مأمور به آن می­باشد، هرگز متوقف نمی­گردد و در زمان غیبت نیز هدایت باطنی امام(عَلَيهِ­السَّلام) به واسطة تصرف در قلوب بطور تکوینی از طریق آن بزرگوار ادامه دارد و این هدایت شبیه نورافشانی خورشید از پشت ابر است.

 

1- البتّه به تحقيق فرستاديم قبل از تو رسولانی به سوی قومشان، پس آمدند ايشان (پيامبران) با معجزه­های روشن (مبارکه روم/47).

2- همانا ما هدايت کرديم او را به راه راست يا شکرگزار است يا ناسپاس (مبارکه دهر/3).

3- مائيم راه راست (تفسير کنز الدّقائق و بحر الغرائب، ج4، ص485).

4- و بگو عمل کنید پس به زودی می­بیند خداوند عمل شما را و پیامبر او و مؤمنان (مبارکه توبه/105).

5- و آموخت به حضرت آدم(عَلَيهِ­السَّلام) همه اسم­هارا (مبارکه بقره/31).

6- بنده­ام اطاعت کن مرا تا قرار دهم تو را مثل خودم، پس در حقیقت من می­گویم باش پس می­باشد پس تو بگویی باش پس می­باشد (قصص الانبياء، ص801).

7- و بهبود می­بخشم کور مادرزاد را، پیسی را و زنده می­کنم مردگان را به اذن خداوند (مبارکه آل­عمران/49).