يکی از خطرناکترين امور و مخرّبترين عوامل در زندگی مشترک، تحقير مرد می­باشد. بطوريکه گاهی ممکن است آثار سوء آن به حدی باشد که سالهای سال نتوان آن را جبران نمود. چراکه امکان دارد با توجّه به ساختار خلقت مرد، اين امر در وجود او به صورت انتقام ظهور کند. بنابراين زن بايد بداند با اقدام به اين کار، یعنی با تحقیر همسر، تيشه به ريشة سعادت خود مي­زند و خانه را از پای بست ويران می­سازد. لذا بر همين اساس، زن هرگز نبايد همسرش را با ساير مردان مقايسه کرده و يا مردان فاميل را مستقيم و يا غيرمستقيم به رخ او بکشد. بلکه بايد به اين حقيقت توجّه کند که هر چقدر در تشويق و شخصيّت دادن و تقدير و تجليل همسر، خير و برکت بوده و دارای آثـار بسيـار مثبتی می­باشد، به همان نسبت، تحقير، آثار منفی و بسيار زيانباری از خود باقی می­گذارد. چراکه اگر به مرد شخصيّت داده شود، تلاش خواهد نمود، با تمام قوا آن را به همسرش ثابت نمايد و زن با اين کار، مرد را در جهت کمال و سازندگی پيش برده و عاليترين بهره­ها را نصيب خود و همسرش خواهد نمود. لکن چنانچه مرد تحقیر شود، برای اينکه عکس آن را ثابت نمايد درصدد انتقام و مقابله به مثل خواهد آمد و آثار تخريبی آن متوجّه خود زن خواهد شد.

     به عنوان مثال: زن نباید از اصل و نسب و آبا و اجداد و امتیازات فامیلی خود، مخصوصاً از خواستگارهای پولدار قبل از ازدواجش سخن به میان آورد، چرا که این امر در واقع تحقیر مرد محسوب شده و بـاعث می­شود مرد هم به مقابل به مثل پرداخته و از اسم و رسم و نام و نشان خانواده خود تعریف کند و نیز از دخترانی کـه در آرزوی ازدواج با او بوده­اند سخن به میان آورد که این امر اصلاً مطلوب زن نخواهد بود و این عامل سبب می­شود محیط گرم خانواده رو به سردی و خاموشی گراید و مهر و محبت جای خود را به کینه و عداوت بخشد.

     البته اين اصل کلّی در تمام موارد مشابه صدق می­کند. به اين معنا که احترام و تجليل و شخصيّت دادن به افراد اعم از فرزندان، متعلّمان، همسران و ... باعث رشد و شکوفائي استعدادها، و در مقابل، تحقير و اهانت و خشونت، باعث مدفون گشتن آنها خواهد گرديد.

     مطلب بسيار مهمی که زن بايد به آن توجّه کامل داشته باشد، اين است که بداند انسانِ غيرمعصوم پيوسته در معرض خطا و اشتباه قرار دارد، لذا احیاناً برای زن پیش می­آید که گاهی با عصبانیتِ بدون دلیل و غیر عقلانی مرد مواجه شود، در این گونه موارد به جای اينکه به فکر مقابله به مثل بوده و يا صدای خود را بلند سازد، بهترين روش اين است که با اغماض و گذشت و عفو و رحمت و با بزرگواری و مدارا و توجّه قلبی به پروردگار سعی کند او را آرام نموده و از آن حال غضب که شعبه­ای از جنون است خارج سازد. اين کار آنچنان آثار مبارکی دارد که همسر بعد از فروکش کردن غضب، از بزرگواری و صبر همسرش شرمنده شده و درصدد جبران برمي­آيد. لکن با توجّه به اينکه در حال عصبانيّت و غضب، کنترل انسان به دست عقل نيست، چنانچه زن نیز مقابله به مثل نمايد امکان دارد کار به جاهای باريک بکشد و يک عصبانيّت جزئي که با چند دقيقه صبر و حوصله برطرف می­شد، در اثر غفلت به يک اختلاف ريشه­دار و عميق تبديل گردد و منجر به پاشيدگی خانواده و متلاشی شدن کانون زندگی و قربانی شدن فرزندان گردد. با ریشه­یابی اختلافات بزرگی که زندگی­ها را به بن­بست می­کشاند، خواهيم ديد که اکثر اختلافات از همين مشکلات جزئي برخاسته و با بی­صبری و سوءِ تدبير همسر و بی­توجّهي او تبديل به يک معضل عظيم گشته است.

     مسئله ديگری که در ارتباط بين همسران قابل توجّه می­باشد، اين است که مرد براساس قوّاميّت خود، علاوه بر نياز به محبّت و احترام همسر، دوست دارد که اين محبّت به ديگران نيز نشان داده شود. يعنی خويشاوندان مخصوصاً خانواده زن و شوهر بدانند که همسرش او را دوست دارد و به او احترام قائل است.

     آری همانطور که برای زن هرگز مطلوب و پسنديده نيست که در پيش فاميل خود و اقوام همسرش به او اهانت شود، به همين ترتيب مرد نيز بر اساس روحية قواميّت، تمايل بيشتری دارد تا از طرف همسر خود، مورد تمجيد و تکريم قرار گيرد ولذا نه تنها شايسته نيست که زن در مقابل خانواده همسر از او بدگويي کند، بلکه برای تحکیم بنیان زندگی مشترک باید این نیاز همسر را به زیباترین صورت تأمین نماید. اگر زن، شخصيّت همسرش را حفظ کند و محترم بشمارد، او نيز به همان ترتيب احترام زن را در نزد خانواة خود و همسر حفظ خواهد کرد و محترم خواهد شمرد.