در آیات شریفۀ سابق استفاده شد که شیطان به علت سرکشی و نافرمانی از فرمان خداوند تبارک و تعالی در سجده نمودن به حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام)، مورد لعنت خداوند قرار گرفت و از رحمت الهی دور شد و خداوند متعال فرمود: «فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّكَ رَجيم‏»[1].

     مطلب قابل توجه اینکه: اگر شیطان آن زمان توبه می کرد، دیگر به این شقاوت ابدی مبتلا نمی شد، لکن نه تنها استغفار نکرد و نادم و پشیمان نگشت و توبه ننمود، بلکه درصدد مقابله با خداوند برآمد و رو در روی خداوند ایستاد و خود را مقابل پروردگار، صاحب امتیاز دید. اولیای الهی همیشه خود را نیستِ محض در برابر هستِ محض و فقرِ محض در برابر غنایِ محض می دانند و هیچ وقت برای خود استقلال و مـال و دارائی قـائل نیستند که نشـان توحید است تـا می رسد به وجود مقدس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) که فرمودند: «اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ اَفْتَخِر»[2]. هر قدر معرفت بالاتر باشد، فقرباوری و وقوف به فقر ذاتی در وجود انسان بیشتر است و انسان خود را فقر محض در برابر غنای محض می داند «لا يَمْلِكُونَ لِاَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً»[3] و در مقابل، هر قدر جهل بیشتر باشد، انسان خود را طلبکار و دارا می داند. شیطان در مقام اعتراض بـه خداونـد برآمد و در برابر فرمـان سجده بر حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) گفت: من بهتر از او هستم «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»[4] و درواقع خود را برتر دید. شیطان نه تنها خود را مسئول ندانست، بلکه این تقصیر را به خداوند نسبت داد و گفت: «فَبِما اَغْوَيْتَنی‏ لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم‏‏»[5] خدایا به خاطر آنکه مرا اغوا کردی، آنان را از صراط مستقيم گمراه نموده و زندگی را برای آنها زینت می دهم و حق را کمرنگ و باطل را برایشان پررنگ جلوه گر می سازم و خیر و باطل و راه و چاه را برای آنان جابجا می کنم، بطوری که شرّ را به جای خیر و باطل را به جای حق جلوه می دهم. شیطان گفت: تمام بندگان تو را فریب می دهم و گمراه می سازم، و خداوند متعال فرمود: تو نمی توانی بر بندگان (حقيقی) من تسلّط داشته باشی «اِنَّ عِبادی لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»[6]. شیطان گفت: «لَاَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً» از بندگان تو گروهی را جدا می کنم و به آنها دهنه و لجام می زنم و آنها فرمان مرا اجـابت می کنند کـه همان مشرکین، کـافران، منافقان، بت پرستان و تمامِ باطل گرایان و حق ستیزان و... هستند که باطل را اتّخاذ نمودند و به پرستش های باطل و غیر الهی روی آوردند و هر کدام سهمی از سهـام ابلیس هستند و در زمرۀ «نَصيبـاً مَفْرُوضـاً» می باشند. خدای سبحان در سورۀ مبارکۀ اعراف می فرمايد: شیطان گفت: من در کمین بندگان تو می نشینم و کمینگاه من صراط مستقیم است و آنجا مانع عبودیّت بندگانت می شوم «لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم‏‏»[7]، سپس شیطان گفت: «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ اَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمـائِلِهِمْ وَ لا تَجِـدُ اَكْثَـرَهُمْ شـاكِريـن‏»[8] سپـس البتـه از پیش رویشان و پشت سرشان و از طرف راستشان و از طرف چپشان به سراغ آنها (بندگانت) می آیم و اکثر آنها را شاکر نمی یابی. خدای سبحان در اوصاف شیطان فرمود: او دشمن نامرئیِ شماست «اِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُم‏»[9] همـانـا او و قبیله اش شما را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید. استاد جوادی آملی فرمودند: پس مـا در مقابل این دشمنِ نامرئی که ما را می بیند از جایی که ما او را نمی بینیم، چه کنیم؟ در جواب می فرمايند: به آن خدایی پناهنده شویم که می بیند دشمنِ ما را از جایی که دشمن او را نمی بیند. خدای تبارک و تعالی در قرآن کريم، هم دوست را به ما معرّفی می فرماید و هم دشمن را می شناساند؛ در مورد شناساندن دوست می فرماید: «اَللهُ وَلِیُّ الَّذينَ آمَنُوا»[10]، «اَنّی اَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»[11]. از وجود مقدّس حضرت امام رضا(عَلَيهِ السَّلام) مذکور است: «اَلْاِمامُ الْاَنيسُ الرَّفيقُ وَ الْوالِدُ الشَّفيقُ وَ الْاَخُ الشَّقيق‏»[12] امام(عَلَيهِ السَّلام)، مونسی رفیق، پدری مهربان و برادری دلسوز است.

     خداوند متعال در معرّفی دشمن، شیطان را می شناساند که اولاً: واقعیّت دارد و خلقت او افسانه ای نیست، بلکه حقیقی است و لازم است که وجود او را جدی بگیریم. ثانیاً: دشمن آشکاری برای انسان است «اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين‏»[13]. ثالثاً: عوامل سقوط شیطان را بیان فرمود که چرا و چگونه این چنین شد که بعد از شش هزار سال عبادت که بی سابقه است، از اوج عزّت به حضیض ذلّت سقوط کرد. اوّلین عامل سقوط شیطان، تکبّر او بود. بطور کلّی اوّلین گناه تکبّر است که توسّط شیطان صورت گرفت «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين‏»[14]. وقتی شیطان تکبّر کرد، خداوند متعال فرمود: «فَاخْرُجْ مِنْها»[15]. از رانده شدنِ شیطان از درگاه الهی معلوم می شود که متکبّر، رجیم می باشد.

     مطلبی که توجه به آن حائز اهمیّت می باشد، این است که هر کس که بگويد: «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»، پس او رجیم است و در مرحله ای از مراحل، محکوم به ذلّت می باشد. استکبار، مایۀ سرنگونی است. اولیای الهی هرگز خود را برتر از کسی نمی دانستند.

     خداوند متعال به حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) فرمود: «ای موسی، بگرد و پست ترین مخلوقِ روی زمین را برای من بیاور. حضرت گشتند و گشتند تا اینکه لاشۀ سگ مرده ای را دیدند که متعفّن شده بود و خواستند که آن را بیاورند، وسط راه یک مرتبه فکر کردند که از کجا معلوم که او پست تر از من است؟ لاشه را رها کردند و تنها به پیشگاه الهی آمدند. خداوند فرمود: چطور شد؟ حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) جریان را تعریف کردند و خداوند متعال فرمود: یا موسی، اگر او را بـا خود می آوردی و رها نمی کردی، تو را از نبوّت خلع می کردم». یعنی بندگی و عبودیّت کجا و تکبّر کجا؟ حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) فرمودند: «اَكْثَرُ اَهْلِ جَهَنَّمَ الْمُتَكَبِّرُون‏»[16]. کسی که خود را برتر و بالاتر از دیگران بداند، متکبّر است، حتی افرادی را که در حال گناه هستند، نباید به چشم حقارت بنگریم، چراکه ای بسا حقایقی که به ما رسیده، به آنان نرسیده باشد و توجه کنیم که به چه میزان از حقایقی که برایمان رسیده، عامل می باشیم.

     پس هر کس که گفت: «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» و دیگری را به چشم حقارت نگاه کرد، اولاً: این ارثیّۀ شوم را از شیطان دارد. ثانیاً: او رجیم و رانده شده و مورد طرد از سوی خدای سبحان است و به ذلّت و سرنگونی دچار می شود. هر قدر فقرباوری بیشتر باشد، عزت بالاتر است، همانطور که خودباوریِ غیر الهی، باعث ذلّت است. حضرت امام محمّد باقر(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «همانا خداوند... دوستان خود را در ميان مردم پنهان كرده، پس هيچ كس را حقير مشمار، شايد همان كس ولىّ خداوند باشد»[17]. اولیای الهی از ظاهرشان شناخته نمی شوند و اهل ادّعا نیستند.

«هر که را اسرار کـار آموختند           مُهر کردند و دهانش دوختند»[18]

     کسانی که اهل ادّعا هستند و ادّعاهای بزرگ دارند، درونـاً تهی می باشند. آنها که اهل ادّعا هستند و مشاهدات کاذب و غیر الهی خود را باور دارند و به این سبب برای خود مقامی برتر از دیگران قائل هستند، سهمی از سهام ابلیس هستند. یکی از وساوس شیطان، نشان دادن خواب و مشاهده سازی و رویاسازی برای انسان و گرفتار نمودن او به علوّ و تکبّر است. شیطـان از هر جایی که ضربه خورده، از همان جا سعی می کند که به بندگان خداوند ضربه زند و چون بخاطر تکبّر ضربه خورده، لذا سعی می کند که بندگان خداوند را به تکبّر وادارد و وقتی وادار بـه تکبّر نمود، زمین می خورد و سرنگون می شود.

 

[1]- پس خارج شو از ميان آنها (فرشتگان)، پس همانا تو رانده شده ای (مبارکه حجر/34).

[2]- فقر فخر من است و به آن افتخار می کنم (بحارالانوار، ج69، ص30).

[3]- مالک نمی باشند برای نفسهايشان ضرری و نه منفعتی را و مالک نمی باشند مرگی را و نه زندگی را و نه برانگيخته شدنی را (مبارکه فرقان/3).

[4]- مبارکه ص/76

[5]- پس به سبب آنکه گمراه کردی مرا، البتّه کمين خواهم کرد برای آنها بر سر راه مستقيم تو (مبارکه اعراف/16).

[6]- همانا بندگان من، نيست برای تو (نسبت) بر ايشان تسلّطی (مبارکه حجر/42).

[7]- پس به سبب آنکه گمراه کردی مرا، البتّه کمين خواهم کرد برای آنها بر سر راه مستقيم تو (مبارکه اعراف/16).

[8]- مبارکه اعراف/17

[9]- مبارکه اعراف/27

[10]- خداوند سرپرست کسانی است که ايمان آوردند (مبارکه بقره/257).

[11]- همانا من، من هستم بخشندۀ مهربان (مبارکه حجر/49).

[12]- الکافی، ج1، ص200

[13]- همانا او (شيطان) برای شما دشمنی آشکار است (مبارکه بقره/168).

[14]- من بهتر از او هستم، خلق نمودی مرا از آتش و خلق نمودی او را از گِل (مبارکه ص/76).

[15]- پس خارج شو از آن (مبارکه حجر/34).

[16]- بيشترِ اهل جهنّم متکبّران هستند (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص222).

[17]- اِنَّ اللَّهَ خَبَاَ ثَلاثَةَ اَشْياءَ فی ثَلاثَةِ اَشْياءَ خَبَاَ رِضاهُ فی طاعَتِهِ فَلا تُحَقِّرَنَّ مِنَ الطّاعَةِ شَيْئاً فَلَعَلَّ رِضاهُ فيهِ وَ خَبَاَ سَخَطَهُ فی مَعْصِيَتِهِ فَلا تُحَقِّرَنَّ مِنَ الْمَعْصِيَةِ شَيْئاً فَلَعَلَّ سَخَطَهُ فيهِ وَ خَبَاَ اَوْلِياءَهُ فی خَلْقِهِ فَلا تُحَقِّرَنَّ اَحَداً فَلَعَلَّ الْوَلِیَّ ذلِك‏ (بحارالانوار، ج75، ص187).

[18]- مولوی(عَلَيهِ الرَّحمَة)