خداوند متعال در قسمت پایانی آیۀ شریفۀ مورد بحث می­فرماید: «نُوَلِّهِ ما تَوَلّی» برمی­گردانیم او را به آن سویی که برگشته است. این چنین نیست که اگر کسی بیراهه رفت، خدای سبحان او را مجبور به ایمان نماید، بلکه در مسیر انتخابش مورد مدد خداوند قرار می­گیرد «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً»[1]. همانطور که اگر کسی راه درست و مستقیم را اتّخاذ نمود، او را در مسیر خیر توفیق می­دهیم و فضل الهی شـامل حال چنین کسی می­گردد، همانگونه اگر کسی راه باطل رفت، او را در راه باطل مدد می­کنیم و او را در سراشیبی روانه می­کنیم و در راه شرّ، او را کمک می­نمائیم و سلب توفیق می­کنیم تا گمراه­تر شود. آری همانطور که اگر کسی راه درست و حق رفت، خدای سبحان راه­ های ننموده و طی نکرده را برای او می­نمایاند و توفیقات الهی بالاتری شـامل حالش می­گرداند، همانگونه اگر شنائت گناه برایش معلوم بود و منحرف شد، خدای سبحان او را منحرف­تر و گمراه­تر می­فرماید «فَلَمّا زاغُوا اَزاغَ اللهُ قُلُوبَهُم‏»[2]، چراکه چنین کسی بعد از روشن شدن حقایق، آگاهانه و عالمانه به محاربه و ستیزه­ جویی با خداوند برخاسته است و کسی که با حق، کُشتی بگیرد، حقّ او را به زمین می­زند «مَنْ صارَعَ الْحَقَّ صَرَعَه‏»[3]. راه حق یکی است و آن صراط مستقیم می باشد «وَ اَنَّ هذا صِراطی‏ مُسْتَقيماً»[4] و به این ترتیب در قرآن کريم صراط همیشه مفرد آمده و در هیچ جای قرآن صراط جمع بسته نشده است. «روزی رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) از برای اصحاب یک خط کشیدند و فرمودند: این راه خداست و بعد از آن خطوط بسیار کشیدند از چپ و راست و فرمودند: این راههایی هستند که به هر راهی شیطان نشسته و آدمی را به خود می خواند»[5]. بارزترین نشانه و نمونۀ آن، کلاس­های کاذب عرفان در زمان حاضر است که حدود سیصد نوع کلاس کاذب و انحرافی عرفان وجود دارد که چون راه حقّ و صراط مستقیم را رها کرده و از آن تبعیت نکرده­اند، به راه های ناحق افتاده­ اند «فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ اِلاَّ الضَّلالُ»[6].

«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه     

                                            چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند»[7]

     تمام این هفتاد و سه فرقه در خانه هایشان قرآن دارند، ولی فقط فرقۀ اماميّۀ اثنی ­عشری حقّ و اهل نجات هستند. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «روزی رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) فرمودند: اى ابوالحسن، امت موسى(عَلَيهِ السَّلام) هفتاد و يك فرقه شدند كه يك فرقه رستگار و ديگران در آتشند. امت عيسى(عَلَيهِ السَّلام) هفتاد و دو گروه شدند كه يكى نجات مى‏يابد و ديگران هلاك مى‏شوند، و بزودى امّت من هفتاد و سه فرقه خواهند شد كه يك فرقه رستگار و ديگران در آتش خواهند بود. من گفتم: اى رسول خدا، كدام گروه نجات مى‏يابند؟ فرمودند: كسانى كه به عقايد تو و يارانت دست يازند و چنگ زنند»[8]. خداوند متعال می­فرماید: کسی که حقایق بر او روشن شد و حجّت بر او تمام گشت، اگر باز بیراهه و باطل رفت، چون عالمانه راه باطل را پیموده، نه تنها او را هدایت نمی­کنیم، بلکه او را در باطل استحکام می­بخشیم و گمراه­تر کرده و به شقاوت ابدی مبتلا می­سازیم و سرانجامش جهنّم خواهد بود که آن بد بازگشتی است «نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً».

     مصیر با مسیر تفاوت دارد. مصیر به معنای تحوّل و تغییر حالت دادن است، درحالی که مسیر به معنای خط سیر و راه می­باشد، که استاد جوادی آملی می­فرمایند: «جهنم دو نوع است: جهنم ثابت و جهنم سیّار»، چنین شخصی در جهنّم ثابت وارد می­شود و خودش جهنّم سیّار است. همانطور که خداوند متعال در مبارکۀ بقره فرمود: «فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی‏ وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرين‏»[9] پس بترسید از آن آتشی که مایۀ اشتعال آن، انسانها و سنگها هستند که برای کافرين آماده کرده شده است.

     پس معلوم می­شود مسئولیت کسی که حقایق را می­داند و راه و چاه برای او تبیین شده، سنگین تر است. گرچه رحمت پروردگار همواره بر غضبش غلبه دارد «نَبِّئْ عِبادی اَنّی اَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»[10] و صفت رحمت خداوند بر تمام اوصافش غالب است، ولیکن اگر انسان با وجود چراغ­های راهنمای درون که عقل و فطرت هستند و چراغهای راهنمای بیرون که قرآن و عترت(عَلَيهِم السَّلام) می­باشند، بیراهه رفت و حقایقِ روشن شده را زیر پا نهاد و حرمت آنها را شکست، خداوند هم او را در ضلالتش استحکام می­بخشد و در مقابل، کسی که حقایق برای او روشن شد و او در حد توان حرکت نمود و به آنچه که می­دانست عمل نمود، خداوند هم، آنچه را که نمی­داند به او تعلیم می­فرماید «مَنْ عَمِلَ بِما يَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللهُ ما لَمْ يَعْلَم‏»[11] و توفیقات بالاتر را شامل حالش فرموده و از فضل خاص خود بهره­مند می­سازد. آری خداوند زمام امور چنین بنده­ای را بدست می­گیرد و راههای حقّ را از درون و بیرون به او بیشتر می­نمایاند.

     علما و مفسّران عظام فرموده­اند: آتش مسئله­ای است خودساخته، یعنی آتش، برخاسته از اعمال انسان است. با توجه به اینکه باطن گناه آتش است، لذا انسان با گناهِ خود می­سوزد.

«زاهد مدهم پندی کآتش به جهنم نیست

                                          آنان که همی سوزند آتش ز جهان بردند»

     آری همین گناهان است که ظاهرشان گناه و باطنشان آتش است. استاد جوادی آملی در اینجا به مطلب قابل توجهی اشاره فرمودند و آن اينکه: هر چند جهنم جايگاهی است که خیر و رحمتی در آن نیست «دارٌ لَيْسَ فيها رَحْمَة»[12]، امّا خلقت جهنّم در نظام آفرینش و در هندسۀ هستی، خیر است. چراکه خیلی­ها از ترس رفتن به جهنّم، بهشتی می­شوند. همانطور که در نقشۀ معماری یک شهر، وجود یک زندان برای تنبیه تبهکاران و گرفتار نشدن به تبهکاری خوب است، هرچند که داخل زندان جای خوبی نیست.

 

[1]- همه را، اين گروه و آن گروه را از عطای پروردگارت مدد می بخشيم و عطای پروردگار تو از کسی منع نشده است (مبارکه اِسراء/20).

[2]- پس زمانی که برگشتند، برگردانید خداوند دلهایشان را (مبارکة صف/5).

[3]- بيان نورانی امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ نهج البلاغه، حکمت408

[4]- و همانا این راه من است راست (مبارکة انعام/153).

[5]- کافی، ج2، ص399

[6]- پس چیست بعد از حق بجز گمراهی (مبارکة یونس/32).

[7]- حافظ(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[8]- يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ أُمَّةَ مُوسَى افْتَرَقَتْ إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقُونَ فِي النَّارِ وَ إِنَّ أُمَّةَ عِيسَى افْتَرَقَتْ اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقُونَ فِي النَّارِ وَ إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقُونَ فِي النَّارِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا النَّاجِيَةُ فَقَالَ الْمُتَمَسِّكُ بِمَا أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ عَلَيْه‏ (نهج الحق و كشف الصدق، ص331).

[9]- مبارکه بقره/24

[10]- خبر ده بندگانم را که بدرستی منم آمرزندۀ مهربان (مبارکة حجر/49).

[11]- هر کس عمل کند به آنچه می داند، خداوند به او می آموزد آنچه را که نمی داند (بيان نورانی امام محمد باقر(عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج75، ص189).

[12]- بيان نورانی امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ نهج البلاغه، فرازی از نامه27