بعد از اینکه پیام هایی از قیام عاشورا استفاده شد، این هفته درس هایی از حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها)، آن بزرگ پاسدار کربلا و زیبا پیام رسان عاشورا استفاده می شود. همانطور که سابقاً استفاده شده، عاشورا دو چهره دارد: چهرۀ قیام و چهرۀ پیام. چهرۀ قیام مربوط به حرکت و قیام حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) از مدینه تا کربلا است و چهرۀ پیـام، مربوط بـه پیام رسانی های حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) از کربلا تا مدینه می باشد که البته تماماً تحت نظارت مستقیم حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) قرار داشت که امام زمان آن حضرت بوده اند.

     در واقعۀ عاشورا، سپاه عمرسعد، حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) را به عنوان فرزند بیمار حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) می شناختند که ظاهراً قادر به کاری نیست، درحالی که این بیماری از سوی خدای سبحان برای آن بزرگوار مقدّر شده بود تا آن بزرگوار در قیام عاشورا شهید نشوند و زمین خالی از حجّت معصوم نماند. آری، از اوّل خلقت تا پایان آن، زمين هرگز خالی از حجّت معصوم نمی ماند، همانطور که حضرت امام حسن عسکری(عَلَيهِ السَّلام) از پدرانشان نقل می کنند که فرمودند: «اَنَّ الْاَرْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَة»[1]. اوّلین مخلوق عالم، حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) حجّت خداوند بوده است و آخرین نفر که در روی زمین زنده خواهد بود، حجّت معصوم الهی است. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) می فرمایند: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا اِلّا يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يُخْرِجَ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَيْتی يَمْلَاُ الْاَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»[2] اگر از عمر دنيا جز يك روز باقی نماند، خداوند آن روز را چنان طولانى گرداند تا مردى از اهل بيت مرا ظاهر گرداند كه جهان را از عدل و داد پر كند، چونان كه از ظلم و ستم پر شده باشد.

     پس اگر دشمنان دین و اسلام و قرآن می دانستند که حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) بعد از حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، امام زمان هستند، ایشان را زنده نمی گذاشتند، فلذا خداوند بر اساس حکمت بالغۀ خود، مقرّر فرمود که امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) در واقعۀ عاشورا بیمار گردند، ولذا حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) تحت نظارت امام زمانشان، یعنی حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام)، بعد از عاشورا، و از کربلا تا مدینه، همۀ امور را مدیریّت می نمودند و احکام حقیقی اسلام را از امامشان می گرفتند و بـه مردم می رسانیدند. در این مدّت هیچ کس، حتّی کودکـان هم نمی گفتند که عمویمان چنان فرموده، بلکه می گفتند: عمه مان چنین و چنان گفت. حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) در واقعۀ عاشورا و از کربلا تا مدینه آنگونه که باید، انجام وظیفه نمودند و این درحالی است که هرگز حق آن بزرگوار حقیقتاً اداء نشده است، همانطور که همۀ حضرات معصومین(عَلَيهِم­ السَّلام) مظلوم هستند و مهمترین مصداق مظلومیّت آنان، ناشناخته مـاندن ایشان است. حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) تـا قیام قیامت نامشان در کنـار حضرت امـام حسین(عَلَيهِ السَّلام) زنده است و عاشورا، مدیون پیام رسانی های آن بزرگوار است. اگر افشاگری ها و پیام رسانی های حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) نبود، عاشورا ابتر می ماند و جریانات آن حادثۀ عظيم در همان سرزمین نینوا مدفون می شد. در چنین روزهایی، حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام)، و زنان و کودکانِ اهلِ بیت حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) با آن مصائب شدید و اسارت ها و اهانت های دشمن، سوار بر مَرکب های بدون جهاز، و به سرپرستی حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) در راه هستند تا بدین طریق نام حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) را زنده نگه دارند. آن بزرگواران در طول مسیر، چهل منزل را پشت سر گذاشتند. حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) در طول دوران اسارت، چندین رسالت بر دوش داشتند، اوّل اینکه: نام حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) و واقعۀ عاشورا را زنده نگه دارند. دوّم اينکه: چهرۀ سفّاک دشمن را افشاء کرده و خودشان را فرزندان حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَيهِم­ السَّلام) معرفی کنند. سوّم اينکه: حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) را به عنوان امام زمان به مردم معرفی کنند، و چهارم اينکه: در طول دوران اسارت، از حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) که بیمار بودند، پرستاری کنند و از سایر اسیران مراقبت کامل نمایند، چراکه تعداد کثیری از اهل بیت حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) کودکان و بانوانی بودند که پدر و همسر و فرزند از دست داده بودند و پرواضح است که سرپرستی چنین قافله ای، شیرزنی همچون حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) می طلبد که حقیقتاً به زیباترین صورت، بازماندگان را دلداری نموده و تسلّی دادند. آن بزرگوار این رسالت عظیم را با شهر به شهر گشتن و سخنرانی های کوبنده و آتشین که گویی حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) خطبه می خواندند، انجام دادند. همانطور که در روايتی آمده است: «بشير بن خزيم اسدى می گويد: من در آن روز، به زينب‏ دختر على(عَلَيهِ السَّلام) نظر كردم، به خدا قسم زنى باحياتر و سخنورتر از آن بانو نديدم! گويا به زبان على بن ابى طالب(عَلَيهِ السَّلام) سخن می گويد»[3]. آن بزرگوار، علیرغم آن مصائب عظیم و این همه شهید از دست دادن که برادران و برادرزادگان خود و دو فرزندشان را از دست دادند و بالاتر از همۀ آنها، تاج سری همچون حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) را فداء نمودند، آنچنان با صلابت و قدرت روحی بالا، قدم برمی داشتند که همگان را به حیرت وامی داشت. تمام گریه ها و ناله ها و اشک های حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) تا زمان شهادت حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) بود. از آن به بعد، رسالت عظیم عاشورا را از کربلا تا مدینه بر عهده گرفتند و قیام برادرشان را به مقصد رسانیدند. حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) در مورد آن بزرگوار فرمودند: «من هرگز عمه ام زينب را نديدم که نماز شب را نشسته بخواند، مگر شب يازدهم محرّم، حتّی در آن شبِ غم بار هم، نماز شبِ خود را خواند، ولی نشسته، چراکه آنهمه عزيزان را از کف داده و آنهمه مصيبت ها را ديده بود ... عمه ام زينب در مسير کوفه تا شام، همۀ نمازهای واجب و مستحبّ خود را می خواند و در يکی از منزلگاه ها، از شدّت ضعف و بی حالی، نشسته نماز خواند، چون سه روز بود که سهم غذای خود را به کودکان خردسال ايثار کرده بود»[4]. حقیقتاً شاعر چه زیبا سروده است که:

«سرّ نی در نينوا می ماند اگر زینب نبود

                                           کربلا در کربلا می مـاند اگر زینب نبود»[5]

     اگر حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) نمی بود، کربلا با آن عظمتش ابتر می ماند. اگر امروز می بینیم که با گذشت هزار و اندی سال، روز به روز عاشورا و قیام حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، زنده تر شده و با خیزش بالاتری مورد استقبال قرار می گیرد، به علّت ماندگاری عاشوراست که آن هم، مدیون آن بانوی عالی قدر می باشد.

     یکی از تألیفات دانشمندِ عالی مقامی بنام مرحوم «سيّدعلی النقی فیض الاسلام» که قرآن و نهج البلاغه و صحیفۀ سجّادیه را تفسیر کرده اند، کتابی به نام «خاتون دوسرا» است که در مورد حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) می باشد. در مقدّمۀ این کتاب، انگیزۀ نگارش آن را چنین نوشته اند که: «به مرضی مبتلا شدم که طول کشيد و مداوای پزشکان مؤثر نشد، برای شفاخواهی همراه خانواده به کربلا رفتم و از آنجا به نجف الاشرف رفتیم و همچنان این مرض مرا تحت فشار قرار می داد تا اینکه در نجف الاشرف، یکی از دوستان ما در عین حال که زائر بود، ما را به خانه اش دعوت نمود که در آن مجلس، عدّ ه ای از علما حضور داشتند. در آنجا یکی از علما چنین گفتند: پدرم می گفت هرگاه حاجت و خواسته ای داری، خداوند را سه بار به نام حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) بخوان که بدون شک خداوند خواسته ات را روا می سازد. من هم سه بـار خداوند را بـه مقـام حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) خواندم و شفايم را از خداوند خواستم و در کنار آن نذر کردم که اگر از این بیماری بهبودی حاصل يابم، یک کتاب در شرح حال وجود مبارک حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) بنگارم. سپاس خدای را که پس از مدّتی کوتاه شفا یافتم و به نذر خود وفا کرده و کتاب «خاتون دوسرا» را نوشتم». آری، کسی که خداوند را سه بار به قلب شکستـۀ حضـرت زینبِ بعـد از واقعـۀ کربـلا، سوگنـد بـدهـد، ان شاءالله تعالی حتماً حاجتش روا و نیازش برطرف می شود.

     «بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) درود فرسـت و در امر ظهـور و فـرج مـولا و مقتـدایـمـان حضرت ولیّ­عصر(عجِّل­ اللهُ­ تعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرمـا. خداوندا! همۀ ما را از شرّ نفس و شيطان و سقوط در ورطۀ هلاکت معنوی، مصون و محفوظ بفرما و توفيق هجرت معنوی و باطنی به همۀ ما عنايت بفرما. پروردگارا! همۀ ما را از شيعيان و پيروان حقيقی حضرات اهل بيت عصمت و طهارت(عَلَيهِمُ ­السَّلام) مقرّر بفرما و از شفاعت کبرای آن بزرگواران بهره­ مند بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی­الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».

«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ     صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»

 

[1]- در حقيقت زمين خالی نمی ماند از حجّت خداوند بر مخلوقاتش تا روز قيامت (بحارالانوار، ج51، ص160).

[2]- بحارالانوار، ج51، ص74

[3]- قَالَ بَشِيرُ بْنُ خُزَيْمٍ الْأَسَدِيُّ وَ نَظَرْتُ إِلَى زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ ع يَوْمَئِذٍ وَ لَمْ أَرَ وَ اللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّمَا تُفَرِّعُ عَنْ لِسَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (بحارالانوار، ج45، ص108).

[4]- رياحين الشّريعه، ج3، ص62

[5]- قادر طهماسبی