اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ * بِسْمِ اللهِِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
ولادت باسعادت جناب علی اکبر(عَلَيهِ السَّلام) و روز جوان، به پيشگاه مقدّس حضرت ولیّعصر(عَجَّلَ الله تَعالي فَرَجَهُ الشَّريف) و تمام پيروان واقعی و منتظران حقيقی علیالخصوص جوانان عزيز تبریک و تهنیت عرض میشود. «خداوند به مقرّبین درگاهش توفيق تأسّی حقيقی از آن بزرگوار به همة ما، علیالخصوص جوانان عزيز مرحمت بفرمايد».
در فضیلت ماه شريف شعبان و صلوات بر حضرت محمّد و آل محمّد(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه):
در ماه شریف شعبان قرار گرفتهایم که به علت انتساب به انسان کامل عظمت یافته است و حضرت پیامبر اسلام(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) فرمودند: «شَعْبانُ شَهْری»[1]. یکی از نامهای ماه شعبان، «شَعْبانُ الْمُطَهِّر»[2] است، یعنی ماه شعبان، تطهیرکننده میباشد. ماه شریف شعبان، بهار صلوات است، همانطور که در صلوات شعبانیّه میخوانیم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَيْتِ الْوَحْیِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ... وَ اجْعَلْهُ لی شَفيعاً مُشَفَّعا...»[3].
از حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) روایت شده است که: «هنگامى كه نام پيغمبر(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) برده میشود، بر آن حضرت بسيار صلوات بفرستيد، زيرا هر كس يك بار بر او صلوات فرستد، خداوند هزار بار در هزار صف از فرشتگان بر وى صلوات فرستد (و پُرواضح است که تعداد فرشتگانِ هر صف را خداوند میداند، زیرا سراسر هستی، سپاه حق هستند «وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْاَرْض»[4]) و هيچ مخلوقى باقى نمانَد مگر اينكه بر آن بنده صلوات فرستد از جهت صلوات خداوند و فرشتگانش بر او، و دست نكشد از اين ثوابها و بیرغبتى ننمايد مگر نادانِ خودبين كه خدا و رسول از وى بيزارند»[5].
صلوات، «بـاب حطّه» است، صلوات یعنی ورود خاضعانه و متواضعـانه از بـاب حطّه و خشوع در برابر حضرت پیـامبر اسلام(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و آل طاهرینشان. قوم بنیاسرائیل که قوم حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) بودند، به علت اینکه پیامبرشان را نافرمانی کردند، چهل سال در صحرا و بیابان سرگردان شدند، بطوری که صبح زود حرکت میکردند تا دری پیدا کنند که وارد بیتالمقدّس شوند و تا شب میگشتند و دری پیدا نمیکردند و شب متوجه میشدند که در همان مکان اوليّه هستند، خداوند متعال برای اينکه آنها را نجات دهد، فرمود: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید و وقتی میخواهید وارد شوید، از در مخصوص و در حال خضوع و سجده وارد گردید و از خداوند متعال بخواهید که شما را ببخشد و پاک گرداند و بگوئید: «حِطَّه»، يعنی خداوندا ما را مورد عفو و بخششِ خود قرار ده. حضرت امام محمد باقر(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «نَحْنُ بابُ حِطَّتِكُم»[6] ما باب حطّة شما هستیم.
همه چیز در دنیا، اعم از نفس، شیطان، زرق و برق زندگی و ... انسان را به سوی خود فرا میخواند، حال اگر انسان میخواهد از سرگردانیها و دروغها و تزویرها نجات پيدا کند، باید از وادی ولایت وارد شود و شرط ورود به وادی ولایت، خضوع است. خضوع و تواضع در برابر نبوّت و ولایت و امامت است که انسان را از ضلالت و گمراهیها نجات میدهد.
روزی یکی از علمای یهود وارد جمعی شد که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) آنجا حضور داشتند و سؤالاتی از آن حضرت پرسید تا اینکه از آن بزرگوار سؤال کرد: خداوند به حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) مقامی داده است که تمام فرشتگان بر او سجده کردند، به پیامبر شما چه داده است؟ حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «... به محمد(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) بهتر از آن را اعطاء نمود، زيرا خدا بر او درود فرستاد و به فرشتگان هم دستور داد بر او درود بفرستند و به همة مردم دستور داده، كه تا روز قيامت بر او صلوات بفرستند، و فرمود: «اِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما» همانا خداوند و فرشتگانِ او بر پيامبر(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) درود فرستادند، اى كسانى كه ايمان آوردهايد (شما هم) درود و سلام نثار او كنيد و تسليم او باشيد... پس، اينها از فضيلت آدم(عَلَيهِ السَّلام)، بسيار بالاتر است»[7].
1- شعبان ماه من است (امالی صدوق، ص19).
2- کنز العمال، ج8، ص466
3- خداوندا درود فرست بر حضرت محمّد و آل محمّد، درخت نبوّت و جايگاه رسالت و محلّ رفت و آمد فرشتگان و معدن دانش و خاندان وحی، خداوندا درود فرست بر حضرت محمّد و آل محمّد ... و قرار ده ايشان را برای من شفاعت کنندهای که شفاعت او پذيرفته میشود ... (مفاتيحالجنان، فرازی از صلوات شعبانيّه).
4- و برای خداست سپاهيان آسمانها و زمين (مبارکه فتح/7).
5- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص342
6- بحارالانوار، ج23، ص122
7- ارشاد القلوب، ج2، ص408