به فرمودة مفسّران عظام، وقتی یک طرف زمین رو به خورشید است، روز و روشن است و طرف دیـگر کـه پشت بـه خورشیـد می­باشد، شب و تاریک است. به همین ترتیب، وقتی اعمال انسان رو به طرف خداوند می­باشد که «شمس الشّموس» عالم حقیقت است، انسان در خیر و کمـال است و آنجـا کـه پشت به خداوند می­کند، در شرّ و شقاوت است. از اینرو معلوم می­شود که تمام نورها و کمالات به خداوند برمی­گردد، و تمام تاریکی­ها به خود انسان و گناهان و بدی­های او برمی­گردد. تمام انسان­ها در درون خود، چشمه­های فیض و بُعد ملکوتی دارند، ولی عدّه­ای روی این چشمه­ها خاک ریخته و آن را مدفون می­سـازند و فقط بُعد دانی را فعّـال می­کنند.

     در جریان عاشورا و حماسة کربلا نیز گروهی بُعد نبوی و علوی و حسینیِ وجود خود را فعّال نمودند و در کشتی نجات حضرت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) راه یافتند و گروهی بُعد یزیدی خود را فعّال کرده و به شقاوت ابدی دچار گشتند. وقتی خداوند متعال، بدی­ها را به انسان نسبت می­دهد، دلالت دارد بر این مطلب که خودِ انسان، بُعد عالی و ملکوتیش را شکوفا نکرده و بر روی آن خاک ریخته است.

     هدف از رسالت و قیام وجود مقدّس سالار و سرور شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ­السَّلام) نیز این بود که انسان­ها را هدایت و تربیت کنند و بُعد ملکوتی و الهی آنان را رشد دهند و به فعلیّت برسانند. هدایت و تربیت انسان، عمده هدف از رسالت حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ­السَّلام) است که در چهار مورد از قرآن کریم این فضیلت بیان شده است «يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»[1].

     آری، آن بزرگواران ارسال شده­اند تا دفینه­های وجودی انسان­ها را که همان اوصاف عالیة الهی است شکوفا سازند. تمام تلاش حضرت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) از اولین زمان حرکتشان تا پایان واقعة عاشورا، هدایت و تربیت انسان­ها و بیدارسازی آنان از خواب غفلت بوده است. حتی آنجا که جناب علی اصغر(عَلَيهِ­السَّلام) را بر بالای دستانشان بلند کردند، می­خواستند آن خفتگان را از خواب غفلت، بیدار کنند و دفینه­های باطنی آنها را شکوفا سازند و از شقاوت ابدی نجات دهند و به سعادت جاويدان برسانند. حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ­السَّلام) و اصحاب آن بزرگوار، در روز مقدّس عاشورا، حدود ده بار سخنرانی فرمودند تا شاید دل­های خفته را بیدار کنند و نابیناها را بینا سازند و مرده­ها را زنده نمایند.

     لحظه لحظه­های حماسة عظیم عاشورا و نهضت حسینی درس­ها و پیام­هایی برای رسیدن به سعادت اُخروی و جاویدان دارد. آنجا که شمر ملعون بر روی سینة مبارک حضرت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) نشست و می­خواست سر از بدن آن بزرگوار جدا کند، باز آن بزرگوار در اندیشة هدایت شمر بودند. در آن لحظه، حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ­السَّلام) بر صورت شمر لبخند زده و فرمودند: «آیا مرا مى‌‏کشى درحالى که مى‏‌دانى من کیستم؟ شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‏‌شناسم، مادرت فاطمه زهرا(سَلامُ­اللهِ­عَلَيها) و پدرت على مرتضى(عَلَيهِ­السَّلام) و جدت محمد مصطفى(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) است، تو را مى‏‌کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام(عَلَيهِ­السَّلام) را از بدن جدا ساخت»[2].

     اگر حضرت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) در روز مقدّس عاشورا، جناب علی اصغر(عَلَيهِ­السَّلام) را در مقابل دشمن بر روی دستـانشان بلند کردند و یا به شمر لبخند زدند و یا برای لشکرِ دشمن سخنرانی کردند، فقط برای هدایـت و تربیت مردمـان آن روز نبود، بلکه برای همگـان الی­یوم­القیامه پیام دارد و انسان تربیت می­کند، چراکه اگر قرآنِ مُنزَل الی ­یوم­ القیامه انسان تربیت می­کند، وجود مقدّس امام معصوم(عَلَيهِ­السَّلام) هم که قرآن ناطق هستند، الی یوم القیامه انسان تربیت می­کنند و مجـاهد می­پـرورانند و از خواب غفلت بیـدار می­سازند.

 

1- تزکيه کند شما را و تعليم دهد شما را کتاب و حکمت (مبارکه بقره/151).

2- بحارالانوار، ج45، ص56