در جلسۀ سابق استفاده شد که دیندار حقیقی و متدّین واقعی که خدای سبحان در آیات شریفۀ مورد بحث معرفی فرمود، کسی است که از لحاظ اعتقاد، موحّد، و از لحاظ عمل، مُحسن باشد و به بیان دیگر، در اعتقاد و عمل موّحد بوده و زیبایی فعل و فاعل در وجودش توأم باشد و در همین مورد خدای سبحان حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را به عنوان مصداق کامل عبد واقعی و موّحد حقیقی معرفی فرمود که حُسن فعلی و حُسن فاعلی را در کنار هم دارند. آنگاه در آیۀ شریفۀ دیگر میفرماید: «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ اِبْراهيمَ اِلاّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»[1]. بیانگر این حقیقت است که تبعیّت از آئین حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) و عملِ موافق با دین، نشان عقل میباشد و روگردانی و اعراض از آئین آن حضرت، دلیل بر سفاهت و بیخردی است. از حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) نیز مذکور است که فرمودند: «لا يَكْمُلُ الْعَقْلُ اِلّا بِاتِّباعِ الْحَق»[2] عقل کـامل نمیشود مگر بـا تبعیّت از حق. از اینرو معلوم میشود تبعیّت از حقّ، نه تنها نشانۀ کمال عقل است، بلکه خود باعث پرفروغتر شدن عقل میگردد.
مطلب دیگری که بـا توجه به آیـات شریفۀ مورد بحث روشن میگردد، راز خُلَّت حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) است. آن بزرگوار به این سبب که عبد حقیقی و موحّد واقعی و تسلیم محض در برابر پروردگار بودند، به مقام خُلّت نائل شدند. از اینرو وقتی خُلّت محصول بندگی و تسلیم و انقیاد و داشتن زیبائی اعتقاد و زيبائی عمل به صورت توأم است، پرواضح است که خُلّت، مقام نسبی است و در انحصار حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) نیست و هرکسی به میزان سلم و تسلیم و عبودیت و بندگی و اعتقاد و عمل توحیدی میتواند از مقام خُلّت بهرهمند شود.
پس پایۀ تمام مقامات عالیه اعم از خُلّت و... سلم و تسلیم است و عالیترین مقام خُلّت که نصیب حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) شد، محصول تسلیم و عبودیّت آن بزرگوار است، ولذا خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ بقره میفرماید: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كافَّة»[3].
پس ایمان به تنهائی، عامل نجات و رستگاری و سعادت نیست و آنچه که انسان را به مقصد میرساند، ایمانِ توأم با عمل صالح و تسلیم و انقیاد است «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات»[4]. ایمانی که مزیّن به عمل توحیدی و حُسن فعلی باشد، ایمان حقیقی محسوب میشود و صاحب چنین ایمانی، موحّد و عبد کامل میباشد.
تمام اوصاف برجسته ای که در آیات شریفۀ مورد بحث استفاده میشود، شرایط ورود به بهشت میباشند. البته درست است که صفات توحیدی، شرط ورود به بهشت است، ولی به فرمودۀ استاد جوادی آملی، «نباید همّت انسان تنها به جهنم نرفتن باشد، بلکه باید برای کسب و تحصیل درجات عالیۀ بهشتی تلاش کند». یعنی نگوئیم گوشهای از بهشت برای ما کافی است، بلکه «فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ»[5] و فردوس برین را طلب نمائیم. کسی که طبع بلندی دارد و فردوس را طلب میکند، عمـلی در شـأن فردوس تـدارک میبیند.
علاوه بر مطالب مذکور که در علّت رسیدن به مقام خُلّت حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) استفاده شد، عوامل دیگری هم در رسانیدن انسان به مقام خُلّت مؤثر است. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) فرمودند: «مَا اتَّخَذَ اللهُ اِبْراهيمَ خَليلاً اِلّا لِاِطْعامِهِ الطَّعامَ وَ صَلاتِهِ بِاللَّيْلِ وَ النّاسُ نِيام»[6] خدای سبحان حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را به مقام خُلّت نرسانید، مگر بخاطر اینکه ایشان اهل اطعام و تهجّد و شب زنده داری بودند، درحالی که مردمان در خواب بودند. عالیترین زمان خلوت برای سالک حقیقی، قبل از صبح و زمان سحر است.
بنابراین معلوم میشود هر کسی به میزان اهل احسان و انفاق و اطعام بودن و احساس مسئولیّت در برابر فقرا و شبزندهداری و تهجّد، مقدّمات برخورداری از مقام خُلّت را فراهم میآورد. استاد جوادی آملی میفرمایند: «برخی میگویند من دلم طاقت ندارد که در مقابل چشمم گوسفند یا مرغی را سر ببرُند، ولی شبانه روز از کنار فقرا و نیازمندان میگذرند و تحمّل می کنند و دلشان ناراحت نمیشود».
«از حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) سؤال شد: چرا خداوند ابراهيم(عَلَيهِ السَّلام) را خليل خود گرفت؟ فرمودند: به جهت كثرت سجدۀ او بر زمين»[7]. خداوند متعال حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را خلیل انتخاب نفرمود، مگر اینکه ایشان زیاد خداوند را سجده میکردند. سجده، آخرین نقطۀ ذلّت و فقرباوری انسان است. البته منظور از سجده، تنها سجدۀ ظاهری نیست، بلکه باید قلب و روح انسان نیز سجده کند و عمل او هم ساجد باشد و در این صورت مقدّمات مقام خُلّت را فراهم میآورد.
از حضرت امام رضا(عَلَيهِ السَّلام) نيز در مورد اینکه خداوند به حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) توفیق خُلّت داده است، نقل شده که آن بزرگوار از پدرانشان به نقل از امام محمّدباقر(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اِتَّخَذَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِبْراهيمَ خَليلاً لِاَنَّهُ لَمْ يَرُدَّ اَحَداً وَ لَمْ يَسْاَلْ اَحَداً غَيْرَ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ»[8] علّت نائل شدن حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) به مقام خُلّت این بود که ایشان، احدی را دستخالی از درشان بازنمیگرداندند و از احدی جز خدای عزّ و جلّ، سؤال و درخواست نمیکردند. البته سؤال و درخواست، همیشه مادی و مالی نیست. بلکه گاهی کسی نیازِ کاری دارد، گاهی نیاز به صحبت و همدردی و گاهی نیاز به محبّت و احترام دارد.
پس اوصاف مذکور، اوصاف رسیدن به مقام خُلَّت و ویژگیهای خلیل اللّهی است. حال توجه کنیم که ما چه میزان به این صفات مزیّن و ملبّس هستیم؟ هر کسی به میزان ملبّس بودن به این اوصاف، بطور نسبی به مقام خُلَّت نائل میشود.
[1]- وکیست که برگردد از آئین حضرت ابراهیم مگر آنکه به سفاهت افکنده باشد نفس خود را (مبارکة بقره/130).
[2]- بحارالانوار، ج75، ص127
[3]- ای کسانی که ایمان آوردید، داخل شوید در سلم و تسلیم همگی (مبارکه بقره/۲۰۸).
[4]- و کسانی که ايمان آوردند و انجام دادند اعمال نيکو (مبارکة نساء/122).
[5]- در جایگاه صدق و راستی نزد پادشاه مقتدر (مبارکه قمر/۵۵).
[6]- خداوند ابراهيم(عَلَيهِ السَّلام) را خليل خود بر نگرفت، جز براى اطعام طعام و نمازش در شب با اينكه مردم در خواب بودند (بحارالانوار، ج71، ص384).
[7]- لم اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهِيمَ خَليلا قال لكثرة سجوده على الارض (النور المبين في قصص الانبياء و المرسلين، ص96).
[8]- عيون اخبارالرضا(عَلَيهِ السَّلام)، ج2، ص76