در آیة شریفة سابق استفاده شد که یهود و نصاری در برابر دعوت قرآن و حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ ­السَّلام) به دو گروه تقسیم شدند: گروهی به رسالت و شریعت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) ایمان آوردند و گروه دیگر به جبهه ­گیری پرداختند «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفٰى‏ بِجَهَنَّمَ سَعيراً» و معلوم شد که مهمترین عامل عناد و لجاج و جبهه­ گیری آنها حسد می­باشد «حَسَداً مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِهِمْ»[1]. حسد، بدترین رذیله و شدیدترین گناه قلبی است و پُردامنه ­ترینِ عقوبت­ها را در پی دارد. حسد، از نقصان عقل ناشی می­شود، چراکه انسان به واسطة عقل، سود و زیان خود را تشخیص می­دهد و سود او در این است که راه عبودیّت و بندگی را در پیش گیرد. حضرت امام صادق(عَلَيهِ­ السَّلام) می­فرمایند: «اَلْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ‌ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنان»[2] کارکرد عقل آن است که انسان را عبد کند و با آن بهشت را کسب نمايد. وقتی آفت حسد به جان انسان افتاد، عقل مقابل کارکرد حقیقی ­اش عمل می­کند و فرماندهی انسان به دست حسد می­باشد نه عقل، و این از نقصان عقل است که حسود به جای تحصیل آخرت، در دنیا گرفتار آتش درون است و در آخرت هم گرفتار آتش دوزخ خواهد بود. آری، حسد، بمـانند غضب عمل می­کند، همچنان که وقتی غضب به سراغ انسان آمد، اختیار او به دست عقل نیست، حسد هم وقتی سر برآوَرَد، اختیار انسان را سلب می­کند. اکثر اختلاف­ها، طلاق­ها و جنایت­ها به غضب و حسادت برمی­گردد.

     پس، عبودیّت و بندگی محصول عقل است و اگر کسی عاقل باشد، عبد می­گردد. حضرت امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) می­فرمایند: «جَمالُ الرِّجـالِ فی عُقُولِـهِم»[3] جمـال و زیبـایی مردان (انسـان­ها) در عقل­هایشان است. اگر انسان عاقل باشد، روحش را با عبودیّت و بندگی ساخته و جمیل می­کند. آن بزرگوار در بیان نورانی دیگری در همین رابطه می­فرمایند: «جَمالُ الْعَبْدِ الطّاعَةُ»[4] جمال و زیبایی عبد به طاعت و بندگی اوست.

     پس پُرواضح است که ایمان و تقوا و اعمال صالح محصول و نتیجة عقل، و در مقابل بی ­ایمانی و بی ­تقوایی و حسد محصول سفاهت و نادانی است، همان­طور که وجود مقدّس امام کاظم(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمودند: «يا هِشامُ مَنْ اَرادَ الْغِنٰى بِلا مالٍ وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِی الدِّينِ فَلْيَتَضَرَّعْ اِلَى اللهِ فی مَسْاَلَتِهِ بِاَنْ يُكْمِلَ عَقْلَهُ»[5] ای هشام! کسی که خواهان غنی شدن بدون مال، و آرامش دل از (گزند) حسادت، و سلامتی دین است، پس باید با تضرّع و زاری از خداوند بخواهد که عقلش را کامل کند. پس معلوم می­شود که حسادت محصول نقصان عقل می­ باشد.

     مؤمنان حقیقی، هرگز نفس خود را رها نمی­ کنند و همیشه مراقب هستند. اولیای الهی و مقرّبین و محبوبینِ درگاه پروردگار اگر به مقامات عالیة معنوی رسیده ­اند، در سایة مراقبت مستمر بوده است. ایشان یک لحظه از وجود خویش غافل نبوده ­اند.

     مراقبت، از مطهّرات است و مراقبت انسان از نفس باید بمانند مراقبت پلک از چشم باشد که دائماً صورت می­گیرد و سه کار انجام می­دهد: اوّل: گرد و غبار را از چشم دور می­کند. دوّم: خستگی چشم را برطرف می­کند و سوّم اينکه: چشم را از آسیب­ها و خطرات حفظ می­کند. به همین ترتیب، انسانِ موحّد، مدام مراقب قلب و اعضاء و جوارح خود است و لحظه­ای خود را رها نمی­کند. اگر اعضاء و جوارح انسان آزاد گذاشته شوند، بیراهه می­روند، بخصوص زبان که گرفتار آفات بسیاری می­شود. آنان که خیلی راحت در مورد افراد قضاوت و اظهارنظر می­کنند و هر چه بخواهند می­ گویند و زبان را به خلاف و گناه می­ آلایند، مراقب نیستند و فراموش کرده­اند که فرشتگانِ رقیب و عتید همه را ثبت و ضبط می­ کنند «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلّا لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»[6].

     حال بعد از این مقدمه وقتی انسان متوجّه هشدارهای الهی و اعلام خطرهای حضرات معصومین(عَلَيهِمُ­ السَّلام) در مورد حسد می­شود، لازم است در اوضاع خویشتن تفکّر و تعقّل کند تا اگر او هم مبتلا به این مرض خانمان سوز می­باشد، اقدام به درمان آن نماید. کسی که در زندگی و اعمال و رفتار خود تعقّل و تفکّر نمی­کند، از موهبت عقل ناسپاسی می­نماید. عدم تفکّر، به کار نگرفتن نعمت عقل و ناسپاسی از آن است. همان­طور که در سورة مبارکة ملک، عامل گرفتاری دوزخیان، از زبان خود آنها این چنین بیان شده است: «لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فی‏ اَصْحابِ السَّعيرِ»[7] اگر می ­شنیدیم و تعقّل و تفکّر می­کردیم از اصحاب آتش نبودیم. آری، فقدان تعقّل و تفکّر انسان را به چنین سرانجام شوم و نامبارکی می­ رساند. خداوند متعال ستّارالعیوب است، لکن لازم است که انسان به خود توجّهی نموده و درون خود را بررسی نماید، شاید که این رذیلت و سرطان اخلاقی در او هم وجود داشته باشد و برای این کار خودآزمایی لازم است که نمونه­ای از خودآزمایی این است که توجّه نماید که وقتی در پیش او از هم ­کلاسی و هم ­دانشجویی یا دوست، همکار، جاری و یا خواهر و برادر و ... تعریف می­کنند، دروناً ناراحت می­شود یا خوشحال می­گردد؟ اگر از تعریف و تجلیل دیگران ناراحت می­شود، دلیل بر این است که در درون او رذیلت حسادت وجود دارد، گرچه آن را نشان نمی­دهد و آشکار نمی­کند. همچنین وقتی در مورد دوست یا هم­کلاسی یا همکار و ... که دارای امتیازات بالاتری است، از او سئوال می­شود، به جای شرح امتیازات و تعریف و تجلیل از طرف مقابل، پاسخ می­دهد که من نمی­دانم، از کس دیگری سئوال کنید! درواقع به این ترتیب خود را لو می­دهد که مبتلا به حسد است و تحمّل امتیازات دیگران را ندارد که در این صورت برای درمان این بیماری باید در جهت خیر و منافع شخص محسود تلاش نماید و در پیش دیگران از او تعریف کند و در راه او کار خیری انجام دهد تا خداوند هم او را کمک کند و این بهترین راه مبارزه با حسد است.

     گاهی شیطـان به سراغ مربّیان و مبلّغان قرآن و علمای دینی می­رود و دامن آنان را نیز می­گیرد که این عمل باعث می­شود اندوخته­ های ایشان آسیب ببیند و ای­ بسا نابود و خاکستر شود و چراغ سعادت دنیا و آخرت آنان خاموش شود. ولذا معلوم می­شود که مراقبت پیگیر مربّیان و مبلّغان محترم قرآن از قلبشان، تا چه حد ضرورت دارد.

     در تأیید خطرناک بودن حسد، همین بس که خداوند متعال به پیامبر گرامیش در سورة مبارکة فلق می­فرماید: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَد»[8] از شرّ حسود زمانی که بخواهد حسادت کند، به خداوندِ منّان پناه ببر.

     پس معلوم می­شود هرچند که انسان حسدِ درون را اظهار نکند، در صورتی که تلاش در از بین بردن آن نداشته باشد، ایمان و تقوای او را ضعیف می­کند. انسان به جای این که خود را بالا بکشد، در اثر حسادت فکر او مشغول نعمات دیگران می­شود و از رشد و کمال بی ­بهره می­ماند.

     لازم به یادآوری است: هر چند استفاده شد که رذیلة خطرناک حسادت، از نقصان عقل است، لکن بطور کلّی هر نوع گناه و معصیتی از نقصان عقل ناشی می­گردد، همان­طور که ایمان و تقوا و اعمال صالحات، از عقل ناشی می­شود و این عقل است که سود و زیـان حقیقی را می­ نمـایاند و موجب ایمـان و تقوا و عمل صالح می­شود و متقابلاً وقتی ایمان و تقوا و عمل صالح بالاتر رود، باعث تقویت عقل می­گردد و بر قدرت و فروغ عقل انسان می ­افزاید، در مقابل، هر گناه و معصیتی، از نقصان عقل ناشی می­شود و هر گناه و معصیتی که انسان انجام می­دهد، از عقل حقیقی­ اش کاسته می­شود. البته منظور از عقل، عقل الهی است، نه عقل ظاهری. همان­طور که آمریکا و اسرائیل و دشمنان اسلام، به ظاهر عقل دارند، لکن عقل حقیقی آنها راکد است و عقلشان در خدمت هوی و هوس است نه در خدمت دین. در روایتی آمده است: شخصی از امام صادق(عَلَيهِ ­السَّلام)  سوال کرد: «مَا الْعَقْلُ؟» عقل چيست؟ آن بزرگوار فرمودند: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنانُ» عقل آن است که با آن خدای رحمان عبادت شود و بهشت با آن به دست آید. گفته شد: پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ «فَالَّذی كانَ فی مُعاوِيَةَ» امام فرمودند: «تِلْكَ النَّكْراءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِیَ شَبيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»[9] آن نوعی حقّه ­بازی و شیطنت است که شبیه به عقل می­باشد ولی عقل نیست. آمریکا و اسرائیل و کسانی که عالم را به آتش و خون کشیده­اند، ظاهراً عقل دارند، ولی این عقلشان شیطنت است و عقلی نیست که آنها را به عبودیّت و بندگی رهنمون شود، بلکه عقلی است که به فرمودة حضرت امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) در دست هوای نفس اسیر شده است «كَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسيرٍ تَحْتَ هَوًى اَميرٍ»[10].

 

1- حسادتی از نزد خودشان (مبارکة بقره/109).

2- عقل آن است که عبادت کرده شود با آن خدای رحمان و کسب کرده شود با آن بهشت (اصول کافی، ج1، ص11).

3- معانی ­الاخبار، ص234

4- غررالحکم و دررالکلم، ص181

5- اصول کافی، ج1، ص18

6- به لفظ درنياورد هیچ سخنی، مگر اينکه نزد او نگهبانی (رقيب و عتيد) است آماده (مبارکة ق/18).

7- مبارکة ملک/10

8- مبارکة فلق/5

9- اصول کافی، ج1، ص11

10- چه بسیار عقلی که اسیر هوای نفس است (نهج ­البلاغه، حکمت 211).