یکی از شخصیّت­هـای مهمّ در قیـام عاشورا، حضرت قمر منیر بنی هاشم(عَلَيهِ­ السَّلام) می­باشند. آن بزرگوار مظهر ایمان و شجاعت و ادب و وفا و صفا هستند. در خلاصه ای از بيانات استاد جوادی آملی آمده است: «ما تمام شهدای کربلا را در یک جا زیارت می­کنیم، ولی مقام مبارک حضرت قمر منیر بنی هاشم(عَلَيهِ­ السَّلام) را به تنهایی در سه جا زیارت می­کنیم. وقتی مدفن مبارکشان را زیارت کردیم، اندکی بعد دست راست ایشان مزاری دارد و کمی بعد ضریح مقدّس دست چپشان قرار دارد که هر کدام از این مقام­ها زیارتگاهی جداگانه است. شهادت آن حضرت، در اوج مظلومیّت بوده است. وقتی دست راستشان قطع می­شود، بلافاصله مشک را به دست چپ می­گیرند و وقتی دست چپشـان هم قطع می­گردد، مشک را بـه دهـانشـان می­گیرند، و وقتی که دشمن مشک را نشانه گرفته و با تیر زد، دیگر امیدشان از بردن آب به خیمه­ ها قطع گردید».

     تمام شهدای کربلا را قبیلۀ بنی اسد دفن کردند، امّا پیکر مقدّس حضرت امام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام) و حضرت ابوالفضل العباس(عَلَيهِ ­السَّلام) را خود امام سجّاد(عَلَيهِ­ السَّلام) به خاک سپردند و این، دلیل بر عظمت وجودی حضرت ابوالفضل(عَلَيهِ ­السَّلام) است که پیکر مبارکشان توسّط امام(عَلَيهِ­ السَّلام) دفن گردید. با سیری در شخصیّت عُظمای حضرت ابوالفضل العبّاس(عَلَيهِ­ السَّلام) درمی­یابیم که چرا این همه توفیق از سوی خداوند متعال به ایشان داده شد که در رکاب امام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام) شهید شدند و نامشان تا قیام قیامت در کنار نام معصوم(عَلَيهِ­ السَّلام) زنده ماند و بقاء یافت و به آن عظمت مقامی نائل شدند که حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ­ السَّلام) می­فرمایند: «اِنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداءِ يَوْمَ الْقِيامَة»[1]. در زیـارتی مأثوره از وجود مقدّس امام صادق(عَلَيهِ­ السَّلام) می­خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(عَلَيهِم ­السَّلام)»[2]. در این زیارت علّت عظمت مقام حضرت عباس(عَلَيهِ ­السَّلام) روشن می­شود که آن قهرمان وفا و صفا و ادب، در طول عمر مبارکشان، مطیع خداوند و رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و مطیع امام زمانشان بوده ­اند. پرواضح است که عبادت و اطاعت از خداوند بدون اطاعت رسول الله(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) و آل ­طاهرینشان پذیرفته نیست و پذیرش اطاعت خداوند شرط و شروطی دارد که همان اطاعت از ولایت است، همانطور که امام رضا(عَلَيهِ ­السَّلام) در حديث شريف «سلسلة الذّهب» به نقل از خدای سبحان فرمودند: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی»[3] و در ادامه فرمودند: «بِشُرُوطِها وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِها»[4]. اگر در زیـارت حضرت عباس(عَلَيهِ­ السَّلام) می­خوانیم: سلام بر شما که مطیع خداوند و رسولش بودید، سلام بر شما که مطیع امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) بودید و سلام بر شما که مطیع دو امام زمانتان، یعنی امام حسن و امام حسین(عَلَيهِم ا­السَّلام) بودید، معلوم می­گردد شرط پذیرش توحید و شرط ایمان به پروردگار و شرط اطاعت از حق، اطاعت از رسول الله(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و ولایتمداری است «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ»[5].

     یکی دیگر از دلایل عظمت ­یابی حضرت عباس(عَلَيهِ­ السَّلام)، ادب بی­نظیر آن بزرگوار است که از مادرشان بانو امّ­ البنین نشأت گرفته است. مادر بزرگوار و عظیم ­القدر آن حضرت، بانو امّ­البنین چنان ادب و ایمان در وجودشان متجلّی بود و آنچنـان در برابر خاندان عصمت و طهارت(عَلَيهِم ­السَّلام) خاشع و خاضع بودند که گفته شده «در اوایل ازدواج خود با امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام)، روزی به مولا عرض کرد: تقاضای کوچکی از شما دارم، آیا امکان اجابت درخواست توسط شما مقدور است؟ مولا فرمودند: درخواست چیست؟ امیدوارم بتوانم خواسته تو را اجابت سازم. بانو امّ البنین عرض کردند: تقاضا دارم از این به بعد مرا با نام فاطمه خطاب نکنید. امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمودند: مگر اتفاقی افتاده است؟ چرا تو را فاطمه صدا نکنم؟! آن بزرگوار گفتند: برای اینکه هر زمان مرا به این نام صدا می زنید، می بینم چهار جگرگوشه حضرت زهرا (سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها)، با شنیدن نام مادرشان، به گوشه ای رفته و به یاد او اشک ریخته و بیش از پیش احسـاس یتیمی می نمـایند! امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) که با شنیدن نام همسر، اشک در چشمانشان حلقه زده بود، خواهش او را پذیرفته، از آن زمان به بعد، او را به نام «اُمّ البنین» مورد خطاب قرار می دادند». بانو امّ­البنین وقتی می­خواستند از میدان جنگ خبر بگیرند، ابتدا می ­پرسیدند: از حسینم چه خبر؟ درحالی که چهار فرزند ذکورشان از جمله حضرت عباس(عَلَيهِ­ السَّلام) در روز عاشورا شهید شده بودند. ایشان بعد از اینکه به مدینه برگشتند، تقاضا کردند که از این پس مرا «اُمّ البنین» یعنی مادر پسران نخوانید، چراکه من دیگر فرزندی ندارم. حضرت عباس(عَلَيهِ­ السَّلام) تربیت شده و دست­ پروردۀ چنین مادری هستند.

 

[1]- همانا برای عبّاس نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی وجود دارد که غبطه می خورند به او تمام شهيدان در روز قيامت (امالی صدوق، ص463).

[2]- سلام بر تو ای عبد صالح، مطیع برای خدا و برای رسولش و برای امیرالمؤمنین و حسن و حسین(عَلَيهِم­ السَّلام) (مفاتیج الجنان، زیارت حضرت ابوالفضل العباس(عَلَيهِ­ السَّلام)).

[3]- لا اله الا الله قلعۀ من است، پس کسی که داخل گردد در قلعۀ من، ايمن گردد از عذاب من (امالی صدوق، ص235).

[4]- به شرط های آن، و من از شرط های آن هستم (امالی صدوق، ص235).

[5]- ای کسانی که ايمان آورديد، اطاعت کنید از خداوند و اطاعت کنید از رسول و صاحبان امر از شما (مبارکة نساء/59).