آیۀ شریفۀ مورد بحث در بیان دو مطلب از برنامه­های اضلالی شیطان است که عبارتند از: وعده­های دروغین و به آرزو افکندن بندگان خداوند «يَعِدُهُمْ وَ يُمَنّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ اِلاّ غُرُوراً». شیطان به بندگان خداوند، وعده­ های دروغین و کاذب می­دهد و آنان را از باورِ وعده­ های حقیقی خداوند که راست و تخلّف­ ناپذیر است، باز می­دارد «وَ اللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً»[1]، «وَ لَنْ يُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ»[2]. همچنین شیطان با آراسته نمودن و تزئین دنیا، انسان را به آرزوهای دور و دراز می­ افکند، درحالی که دنیا دار غرور و فریب و پیچیده با آزمایشات و مصائب است. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «دارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ»[3] (دنیا) خانه ای است پوشيده از بلاها و به حيله و نيرنگ شناخته شده. دنیا ادبستانی برای کمال انسان است و مقرّر شده تا انسان در آن به قرب و وصال برسد. حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) در مورد دنیا فرمودند: «اَلدُّنْيا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرّ»[4]. اما شیطان دنیا را در چشم انسان دار مقرّ جلوه می­دهد. خداوند دنیا را برای انسان وسیله و ابزار قرار داده است و نگاه مؤمنانه به دنیا، نگاه ابزاری است که انسان هر چه از سرمایه­ های دنیوی اعم از مال، اولاد، پست، مقام و... در اختیار دارد، وسیلۀ کسب و تحصیل سرمایۀ عظیم رضایت پروردگار و بهشت برین قرار دهد و با آن، خانۀ جاویدان اُخروی را آباد نماید. اما شیطان آرزوهای خیالی را برای او اصل قرار می­دهد تا وعده­های دروغین را باور کند و وعده­های راست الهی که وعده­های سعادت ابدی و جاویدان و رسیدن به قرب الهی است، فراموش کند و او را سرگرم دنیای فریبنده می­کند. اگر دنیا ادبستان و وسیلۀ کسب و تحصیلِ سرای ابدی قرار گیرد، مطرود نیست، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ  السَّلام) در مورد دنیایی که در حدّ دنیا بودن استفاده شود، می­فرمایند: «اِنَّ الدُّنْيا دارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَها»[5] همانا دنیا دار راستی است برای کسی که با آن صادقانه برخورد کرد. یعنی در حدِّ وسیله بودن آن را پذیرفت و نمره­ ای بالاتر از وسیله و ابزار به دنیا نداد. شیطان، دنیا را در چشم انسان دگرگون می­کند تا آن را هدف قرار دهد، دنیا را چنان در چشم او بزرگ می­کند تا دین و مقدّسات دینی و معنویّت و معاد در حاشیه قرار گیرد، درحالی که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «عَظُمَ الْخالِقُ فی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی اَعْيُنِهِمْ»[6] خداوند چنان در چشم اهل معرفت بزرگ است که هرچه غیر آن وجود دارد، پایین می­آید. یعنی وقتی انسان به خدای سبحان نزدیک می­شود، با تمام اوصاف الهی و از جمله صفت «اکبر» پروردگار مرتبط می­شود و مظهر اوصاف الهی از جمله صفت « اکبر» پروردگار می­گردد و وقتی از قذارت های عملی و اخلاقی فاصله گرفت و در مسیر عبودیّت و بندگی قرار گرفت، این اکبر بودن که بالقوّه در کاسۀ نفس او قرار دارد، به تدریج به مقام فعلیّت درمی­آید.

     پس تا زمانیکه انسان وجود شیطان را جدّی نگیرد و خود و فرزندانش را با آن آشنا ننماید و به عنوان «عَدُوٌّ مُبينٌ»[7] باور نکند، پیوسته سدّ راه صراط مستقیم و مقابل اوست «لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ»[8].

     پس با توجه به برنامه­ های اضلالی شیطان معلوم می­شود هر کسی که به آرزوهای دور و دراز خیالی و دنیوی گرفتار است و آرزوهایش در حوزۀ دنیـاست و طـالب کسب ثروت و مقـام و شهرت بیـشتر می باشد، از تلبیسات شیطانی و از سهام ابلیس است.

     همچنین با توجه به اینکه شیطان وعده ­های کاذب و دروغین به انسان می­دهد، ولی خداوند وعدۀ راست می­دهد، لذا کسانی که وعده­ های دروغین می­دهند و عمل نمی ­کنند، بخصوص در مورد فرزندانشان به وعده­ هایی که داده­ اند، عمل نمی­کنند، به عنوان نمونه: قول می­دهند فلان وسیلۀ ورزشی یا اسباب بازی را برای فرزندشان تهیه کنند و تهیه نمی­کنند و... این امر، عملی شیطانی است. خدای سبحان در سورۀ مبارکۀ مؤمنون می­فرماید: «وَ الَّذينَ هُمْ لِاَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[9]. شاخصۀ ایمانیِ مؤمنان و نشان مسلمان بودن این است که به وعده ­هایشان عامل باشند. خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ صف می­فرماید: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ»[10] ای مؤمنان، چرا می­گویید آنچه را که عمل نمی­کنید؟!

     شیطان در روز قیامت به مؤمنانی که اغوا شده ­اند یا کافرانی که مسیرشان به شقاوت رسیده، می­گوید: «اِنَّ اللهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِیَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ اِلاَّ اَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا اَنْفُسَكُم‏»[11] خدای سبحان وعدۀ حق داد و من وعدۀ دروغ دادم، چرا شما وعدۀ حق را گذاشتید و وعدۀ دروغ را اجابت کردید؟ پس مرا ملامت نکنید و خودتان را ملامت کنید. بنابراین معلوم می­شود انسـان در مسیری که طی می­کند و می­پیماید و در انتخاب راه حق و باطل و هدایت و ضلالت، مجبور نیست و آن را با آزادی و اختیارات وسیع خود انتخاب می­کند «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن‏»[12]، «اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفُوراً»[13].

 

[1]- و خداوند وعده می کند شما را مغفرتی از جانب او (خودش) و احسانی (مبارکه بقره/268).

[2]- و هرگز خلاف نمی کند خداوند وعدۀ خود را (مبارکه حج/47).

[3]- نهج البلاغه، فرازی از خطبۀ226

[4]- دنيا خانۀ عبور است نه خانۀ اقامت (نهج البلاغه، حکمت133).

[5]- نهج البلاغه، حکمت131

[6]- بزرگ شد خداوند در جانهايشان، پس کوچک گرديد غير آن در چشم هايشان (نهج البلاغه، فرازی از خطبۀ184).

[7]- دشمنی آشکار (مبارکه يس/60).

[8]- البتّه کمين می کنم از برای ايشان بر سر راه مستقيم تو (مبارکه اعراف/16).

[9]- و کسانی که ايشان به امانت هايشان و عهدهايشان مراعات کنندگانند (مبارکه مؤمنون/8).

[10]- مبارکه صف/2

[11]- همانا خداوند وعده داد شما را وعدۀ حق، و وعده دادم من شما را، پس خلاف (وعده) کردم به شما، و نبود برای من بر شما از تسلّط، مگر اينکه دعوت کردم شما را، پس اجابت کرديد مرا، پس مرا ملامت نکنيد و خودتان را ملامت کنيد (مبارکه ابراهيم(عَلَيهِ السَّلام)/22).

[12]- و هدايت کرديم او را به خير و شرّ (مبارکه بلد/10).

[13]- همانا ما هدايت کرديم او را به راه، يا شکرگزار است و يا ناسپاس (مبارکه انسان/3).