خداوند متعال در آيۀ شريفۀ مورد بحث، امر به صدقه را اولین مورد از نجواهای پسندیده و حلال می شمارد «اَمَرَ بِصَدَقَةٍ». در توضیح این مطلب استفاده می­شود که انسان چه مستقیماً صدقه دهد و چه دیگری را وادار به صدقه کند، فعل خودِ او محسوب می­شود. همانطور که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) فرمودند: «اَلدّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفاعِلِه‏»[1] دلالت کننده به خیر مانند فاعلِ آن است. امّا اينکه کدام صدقه مورد قبول حق تعالی واقع می شود، بحثی مبسوط است که استاد جوادی آملی در توضیح صدقۀ مقبول چنين می فرمايند: اوّل اینکه: مالی که انسان می­خواهد صدقه دهد، باید از راه حلال کسب شده باشد و از مـال حرام، احسـان و صدقه مقبول نیست. در راه خداوند، باید حلال ترین و پاک­ترین­ها انفاق شود. دوّم اینکه: صدقه، بخاطر رضایت و خشنودی پروردگار باشد «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ». و سوّم اینکه: توأم با منّت و آزار و اذیّت نباشد «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْاَذى‏»[2]. اگر انسان به چنین انفاق خالصانه­ای موفق شود، خداوند هم از او قبول می­فرماید و چنین صدقه­ای را مستقيماً از بنده اش دریافت می­کند «اَنَّ اللهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَاْخُذُ الصَّدَقات‏»[3]. یعنی این صدقه با نيّت خالص صورت گرفته و قابلیّت یافته که قبل از فقیر به دست خداوند برسد و به این علّت اولیای الهی و حضرات معصومین(عَلَيهِم السَّلام) وقتی به کسی احسان و صدقه می­دادند، به این سبب که هم مالشان ناب و زلال و حلال بود و هم نیّتشان پاک بود، برمی­گشتند و دست خود را می­بوئیدند و می­بوسیدند و باور داشتند که این صدقه اول به دست خداوند رسیده و با دست خداوند تماس یافته است، همانطور که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) در بيانی نورانی فرمودند: «ما تَقَعُ الصَّدَقَةُ (صَدَقَةُ) الْمُؤْمِنِ فی يَدِ السّائِلِ حَتّى تَقَعَ فی يَدِ اللهِ تَعالى»[4]، و حقيقتاً چنین دستی، بوسیدنی است، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «وقتى به فقيرى چيزى مى‏دهيد، كسى كه داده، دست خود را به طرف لباس خويش برده آن را ببوسد، چون قبل از اينكه صدقه در دست سائل قرار گيرد، خداوند متعال آن را تحويل مى‏گيرد كه او تحويل‏گيرندۀ صدقات است‏»[5].

     خوشا به حال کسانی که تمام کارهایشان به خاطر جلب رضایت خداوند است و مُهر و امضای الهی دارد «نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار»[6]. آری، آنان فقط رضای الهی را می طلبند و دیگر هیچ، تا می­رسد به جایی که کارهای مباحشان هم عبادت محسوب می­شود و حتی خوردن و خوابیدن آنان با قصد و نیّت الهی صورت می­گیرد. آنان برای خداوند زندگی می­کنند و فقط به این نکته توجه دارند که خداوند از ايشان چه می­خواهد و به کدامین عمل و رفتار و گفتار راضی است. بنا به فرمودۀ استاد جوادی آملی، آن دستی که توفیقِ انفاق با چنین شرایطی را پیدا نماید، بوسیدنی است، چراکه این دست با دست خداوند تماس حاصل کرده است. ما نيز کاری کنیم که دست خودمان بوسیدنی شود.

     دوّمین مورد از نجواهای خیر، امر به معروف است «اَوْ مَعْرُوفٍ» که سابقاً استفاده کردیم که امر به معروف و نهی از منکر نسبت به سایر واجبات از جایگـاه ویژه­ای برخوردار است، درحـالی کـه ملاحظه می­شود که گاهی ما در دو مورد زیاد احساس مسئولیّت نمی­کنیم، یکی توبه و دیگری امر به معروف و نهی از منکر که در حقیقت اوجب واجبات هستند. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می فرمایند: «ما اَعْمالُ الْبِرِّ كُلُّها وَ الْجِهادُ فی سَبيلِ اللهِ عِنْدَ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْكَرِ اِلّا كَنَفْثَةٍ فی بَحْرٍ لُجِّی‏»[7] نيست تمام كارهاى نيك و جهاد در راه خداوند در برابر امر به معروف و نهى از منكر، مگر دميدنى در درياى پر­عمق و پرموج، که گاهی حقیقتاً خوبان در این معامله تقصیر می­کنند.

     امر به معروف و نهی از منکر در دین مبین اسلام از چنان جایگاه ویژه­ای برخوردار است که خدای سبحان در سورۀ مبارکۀ آل­عمران می­فرماید: «كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»[8]، یعنی امّتی که خصیصۀ الهیِ امر به معروف و نهی از منکر را نداشته باشد، امّت خیر نیست.

     جوانان عزیز، مردم از ما و امثال ما، امر به معروف را بسیار شنیده­اند، ولی این کار وقتی از سوی جوان انجام گیرد، تأثیرگذاری آن بیشتر خواهد بود. وقتی یک جوان در جایی، از جمله مشاهد مشرّفه و زیارتگاه­ها و یا در مقاطع تحصیلی و کاری و یا میهمانی­ها، با جوانی ديگر، رابطۀ کلامی برقرار کند و او را امر به معروف و نهی از منکر نماید، اجرش خیلی عظیم خواهد بود و ای بسا با امر به معروف شما جوانان عزیز، مسیر زندگی جوانی صد و هشتاد درجه تغییر کند و شما حقّ حیات در گردن او داشته باشید.

     سوّمین نجوای خیر در آيۀ شريفه، اصلاح بین النّاس است «اَوْ اِصْلاحٍ بَيْنَ النّاسِ» که این اصلاح بین النّاس چه عمومی باشد که حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم السَّلام) که در بین عموم مردم داشته اند، مانند حضرت شعیب(عَلَيهِ السَّلام) که فرمودند: من اراده نمی­کنم مگر اصلاح کردن را «اِنْ اُريدُ اِلاَّ الْاِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقی‏ اِلاّ بِاللَّهِ»[9] و یا حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) که هدف از قیامشان را اصلاح امّت بیان فرمودند: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی‏»[10]، و چه خصوصی، که ارتباطات انسان­ها با هم می باشد، از عظمت و جایگاه خاصّی برخوردار است و در این میان، آنچه که بیشتر از همه در اولویّت قرار دارد، اصلاحات خانوادگی است و هرچه قرابت فامیلی نزدیکتر باشد، اصلاح بین آنها از اجر بالاتری برخوردار خواهد بود. بالاترین اصلاح ذات­البین، صلح دادن و آشتی دادن و حل اختلاف بین دو همسر، پدر و پسر، مادر و دختر و سایر افراد خانواده است که احیـانـاً دشمنی فی ما بین ایجاد شده است.

     اصلاح ذات ­البین چنـان عظمتی دارد کـه حضرت پیـامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) می­فرمایند: «آیا خبر دهم شما را به صدقه­ای سهل و آسان که خداوند آن را بسیار دوست می­دارد؟ سئوال کردند: و آن چیست؟ فرمودند: اصلاح کردن میان افراد زمانی که قطع رابطه کرده ­اند»[11]. در بيان نورانی ديگری نيز می فرمايند: «هر كس براى اصلاح ميان دو تن گام بردارد، فرشتگان خداوند پيوسته بر او درود مى‏ فرستند تا بازگردد، و پاداش شب قدر به او داده مى‏شود»[12]. قابل توجه است که در این حدیث شریف، اصلاح ذات­ البین در ردیف صدقات قرار گرفته است. اصلاح میان افرادی که قطع رابطه کرده­ اند، بالاترین صدقه است. البته ارزش اصلاح بین ­النّاس به نیّت آن است، چون ممکن است انسان میان دو نفر را آشتی بدهد که برای او نفع و شهرتی دارد. ارزش اصلاح ذات البین در پیشگاه الهی وقتی بالاست که به قصد قربت و فی سبیل الله بوده و در آن رضایت الهی مطرح باشد «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ».

 

[1]- بحارالانوار، ج71، ص409

[2]- ای کسانی که ايمان آورديد، باطل نسازيد صدقه هايتان را با منّت نهادن و اذيت کردن (مبارکه بقره/264).

[3]- همانا خداوند، اوست که می پذيرد توبه را از بندگانش و دريافت می دارد صدقات را (مبارکه توبه/104).

[4]- صدقۀ مؤمن در دست فقير قرار نمى‏گيـرد، جز آنكـه قبـلاً در دست خداوند قرار مى‏ گيـرد (عدة الداعي و نجاح الساعي، ص68)

[5]- اِذا ناوَلْتُمُ السّائِلَ فَلْيَرُدَّ الَّذی يُناوِلُهُ يَدَهُ اِلى فيهِ فَيُقَبِّلْها فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَاْخُذُها قَبْلَ اَنْ تَقَعَ فی يَدِ السّائِلِ فَاِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَاْخُذُ الصَّدَقاتِ (عدة الداعي و نجاح الساعي، ص68).

[6]- حافظ(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[7]- نهج البلاغه، فرازی از حکمت374

[8]- شما بهترين امّتی بوديد کـه خارج کرده شديد برای مردمـان، امر می کنيد بـه خوبی و نهی می نماييد از بدی (مبارکه آل عمران/110).

[9]- نمی خواهم جز اصلاح را به قدرِ آنچه که بتوانم و نيست توفيق من مگر به خداوند (مبارکه هود(عَلَيهِ السَّلام)/88).

[10]- اين است و جز اين نيست که خارج شدم برای طلب اصلاح ميان امّت جدّم (بحارالانوار، ج44، ص329).

[11]- الا انبئكم بصدقة يسيرة يحبها الله فقالوا: ما هي؟ قال: اصلاح ذات البين اذا تقاطعوا (مستدرك الوسائل، ج7، ص263، ب49، ح8199).

[12]- مَنْ مَشى فی صُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلائِكَتُهُ حَتّى يَرْجِعَ وَ اُعْطِیَ اَجْرَ لَيْلَةِ الْقَدْر (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص288).ش