دو قیام و انقلاب در عالم صورت گرفته که جهان را متحوّل کرده است که عبارتند از: قیام بناء و قیام بقاء. قیام و انقلاب حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) انقلاب بناء بود و قیام و انقلاب حضرت امام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام)، انقلاب بقاء بود «اَلْاِسْلامُ نَبَوِیُّ الْحُدُوثِ وَ حُسِیْنِیُّ الْبَقاءِ»[1] اسلام توسّط حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) ایجاد شده و توسّط امام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام) بقاء یافته است. در طول تاریخ، انقلاب های زیادی اتّفاق افتاده، ولی هیچ یک از آنها این چنین بقاء نیافته است، و رمز ماندگاری آن، اخلاص می­باشد. اخلاص یعنی توجّه به مرکز و انجام کارها تنها به قصد و نیّت الهی، چراکه این کار متّصل به باقی می­شود و بقاء می­یابد «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللهِ باقٍ»[2] و هرگز گرد کهنگی بر آن نمی­ نشیند.

     قیام عاشورا، دو چهره دارد: چهرۀ قیام و چهرۀ پیام. چهرۀ قیام آن مربوط به امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) است و چهرۀ پيام آن مربوط به امام سجّاد(عَلَيهِ ­السَّلام) و حضرت زینب کبری(سَلامُ­ اللهِ ­عَلَيها) و اصحاب و یاران آن حضرت و مؤمنان حقیقی می باشد. علاوه بر این ها عاشورا دارای دو چهرۀ دیگر نیز است: چهرۀ ظاهریِ عاشورا که همان شهادت و اسارت و جنایت و سرها بالای نیزه­ها رفتن و اسب­ها بر پیکر شهدا تاختن و... است. امّا چهرۀ باطنی قیام عاشورا که درواقع آثار تربیتی آن مربوط به این چهره است که سراسر زیبایی و اخلاص و ایثار و فداکاری و از جان گذشتگی و... می باشد و سال­های سال است که انسان تربیت می­کند. باطن عاشورا، آئینۀ تمام نمای اسلام است و اسلام ناب محمّد و آل محمّدی(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) را به جهانیان می ­نمایاند و تفسیر می­کند و با وجود اینکه سال­های سال است که از چهرۀ ظاهری عاشورا سپری می­شود، ولی همچنان پیام­های عاشورا که همان پیام­های قرآن کریم و خداوند می­باشد، جـاری است و این پیام­ها هرگز کهنه نمی­شوند و زمان بر روی آن تأثیرگزار نیست که ان­شاء­الله تعالی به فضل الهی و تحت توجّهات آن بزرگوار چند پیام از پیام­های عاشورا که مربوط به چهرۀ باطنی آن است، ذیلاً استفاده می­شود و بقیه نیز در هفته ­های آینده استفاده خواهد شد.

     پیام اوّل، وجوب و اهمیّت نماز: همان­طور که در قوانین الهی و دستورات پروردگار، نماز، اوّلین جایگاه را دارد، همان گونه در قیام حضرت امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) نیز اوّلین جایگاه مربوط به جایگاه نماز است و از اوّلین روز ورود به کربلا سخن از نماز می باشد. اقتدا کردن جناب حرّ با لشکریانش به هنگام ورود به امام حسين(عَلَيهِ ­السَّلام)، و مهلت خواستنِ امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) برای نماز و مناجات با خداوند در عصر تاسوعا، و نماز ظهر روز عاشورا، همگی نمایانگر جایگاه رفیعۀ نماز در قیام عاشوراست. حضرت ابا عبدالله ­الحسین(عَلَيهِ ­السَّلام) که در ظهر عاشورا زیر بارانِ تیر­ها، نماز را در اوّل وقت و به جماعت و علنی اقامه نمودند و به قول آقای قرائتی در این مدّت، دو نفر که از آن حضرت محافظت می­کردند، روی هم سی تیر خوردند تا حضرت، نمازشان را به پایان بردند، و به این ترتیب درس نماز آموختند.

     پس اوّلین درس عاشورا، درس نمـاز است و مکتب امـام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام)، مکتب نماز می باشد و هدف از قیام عاشورا برپایی نماز و زنده نگه داشتن آن است و علامت شیعۀ راستین و عزادار واقعی و محبّ حقیقی امام حسین(عَلَيه ­السَّلام)، تقیّد شدید به واجبات و در رأس آنها نماز است، ولذا کسانی که بر مصائب امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) گریه و عزاداری کنند و در این راه خدماتی انجام دهند، ولی تقیّد و اهتمام کافی به نماز نداشته باشند، یا نماز صبحشان قضا شود، این عزاداری برایشان سودمند نخواهد بود و چنین شیعه ­گری مورد رضایت امام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام) نیست و پُرواضح است که نارضایتی آن حضرت، نارضایتی خداوند می باشد.

«روز و شب گر به حسین بن علی گریه کنی     

                                      شرط اوّل کـه دهد سود، نمـاز است، نماز»[3]

     قـابل توجه است: مادران محترمی کـه پیوسته از سستی و سهل­ انگاری فرزندشان نسبت به نماز، قلبشان خون است، شایسته است به این مطلب توجه نمایند که اوّلین درس نماز را مادر به فرزند می­دهد و آن هم عملاً نه لساناً. تقیّد شدید مـادر به نمـاز موجب می­شود که فرزند از کودکی با نماز آشنا شود. امّا فرزندی که هنگام طلوع آفتاب می­بیند که مادر در خواب است، از همان ابتدا بی­اعتنا به نماز می­گردد. در تربیت فرزند بالاترین نقش را مادر بر عهده دارد و جدّی بودن در نماز را مادر به فرزند می­آموزد. وقتی مادر در حال آشپزی یا نظافت و... است و وقت نماز فرامی­رسد و او کارهایش را نیمه تمام گذاشته و در اول وقت، نماز را اقامه می­کند، احترام به نماز را عملاً به فرزندانش می ­آموزد.

     پیام دوّم، امر به معروف و نهی از منکر: در جلسۀ سابق مطالبی در مورد فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر استفاده شد. حضرت امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) به خاطر ادای این فریضۀ مهم، از هرچه داشتند گذشتند و هدف از قیامشان را این چنین بیان فرمودند که: «اُريدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهى عَنِ الْمُنْكَر»[4]. یکی از بزرگترین دردهای جامعۀ کنونی، کم رنگ شدن فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر است. خداوند متعال اولین آمر به معروف و ناهی از منکر است «اِنَّ اللهَ يَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ وَ ايتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[5]، «اِنَّ اللهَ يَاْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الْاَماناتِ اِلى‏ اَهْلِها»[6]. همۀ حضرات انبیاء(عَلَيهِم ­السَّلام) امر به معروف و نهی از منکر می­کردند تا می­رسد به اشرف انبیای عظام، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) که آمر به معروف و ناهی از منکر می­باشند «يَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ»[7]. بعد از حضرات انبیاء عظام(عَلَيهِم ­السَّلام)، حضرات اوصیای کرام و ائمّۀ اطهار(عَلَيهِم ­السَّلام) نیز اهل امر به معروف و نهی از منکر می­باشند «يَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»[8]. از ویژگی­های ایمانی مؤمنان حقیقی نیز، امر به معروف و نهی از منکر است «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِياءُ بَعْضٍ يَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[9]. این فریضه از اهمیّت بسیاری برخوردار است و به خصوص در محیط خانواده واجب و ضروری می باشد؛ همانطور که خداوند متعال در مورد حضرت اسماعیل(عَلَيهِ­ السَّلام) می­فرماید: «وَ كانَ يَاْمُرُ اَهْلَهُ بِالصَّلاةِ»[10] و پیوسته خانواده ­اش را به نمـاز دعوت می­کرد، و نیز بـه رسول گرامی خود می­فرماید: «وَ اْمُرْ اَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»[11] و امر کن خانواده ات را به نماز و در این راه، بردباری و استقامت پیشه کن. حضرت امام علی(عَلَيهِ ­السَّلام) نیز به امام حسن(عَلَيهِ­ السَّلام) می فرمایند: «وَ اْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَكُنْ مِنْ اَهْلِهِ وَ اَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِلِسانِكَ وَ يَدِك...‏»[12] امر به نيکی کن و خود اهل نيکی باش و نهی از منکر کن با زبانت و دستت... پس دوّمین ویژگی عزادار و شیعۀ حسینی و پیرو واقعی حضرت امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام)، امر به معروف و نهی از منکر می باشد.

     پیام سوم، حقّ النّاس: «(حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ)) در يکی از روزهای بيماريشان که به رحلت آن حضرت انجاميد، درحالی که سرشان را با پارچه ای بسته بودند و حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) و فضل بن عبّـاس، زير بغلشـان را گرفته بودند و پاهايشـان بر زمين کشيده می شد، وارد مسجد شدند و روی منبر قرار گرفتند و چنين شروع به سخن گفتن فرمودند: «ای مردم، وقت آن رسيده است که من از ميان شما بروم، اگر به کسی وعده ای داده ام، آماده ام انجام دهم و هر کس طلبی از من دارد، بگويد تا بپردازم» ... سپس روز جمعه، سه روز پيش از وفاتشان، بار ديگر به مسجد آمده و شروع به سخن گفتن نمودند و طی سخنان خود فرمودند: «هر کس حقی بر گردن من دارد، برخيزد و بگويد، زيرا قصاص در اين جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخيز است...»»[13] و به این ترتیب، اهمیّت مسئلۀ حق ­النّاس را به امّت رسانیدند. همچنین در روايتی آمده است: «عمير انصارى گفت: امام حسين(عَلَيهِ ­السَّلام) به من فرمودند: «نادِ فِى النّاسِ اَنْ لا يُقاتِلَنَّ مَعی رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ فَاِنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَجُل يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لا يَدَعُ لَهُ وَفاءً اِلّا دَخَلَ النّارَ»»[14] ميان مردم اعلام کن هر کس بدهکار است در رکاب من پيکار نکند، زیرا هر کس از دنيا برود درحالی که دِینی بر عهده اش باشد که چاره ای برای آن نکرده باشد، گرفتار دوزخ می شود، و به این ترتیب، اهمیّت مسئلۀ حقّ النّاس را ابلاغ فرمودند.

     روزی وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) از مردم سئوال کردند: «مى‏‌دانيد مفلس كيست؟ گفتند: مفلس نزد ما كسى است كه نه پول نقدى دارد و نه متاعی، حضرت فرمودند: مفلسِ امّت من كسى است كه با داشتن نماز و زكات و روزه به عرصۀ محشر مى‌‏آيد، اما كسانى را مورد تعدّى و ستم قرار داده است، و به جان و مال و عِرضشان (آبرويشان) تجاوز نموده است، به اين دشنام داده و تهمت زده است، اموال اين شخص را برده، خون او را ريخته و ديگرى را كتك زده است، براى جبران گناهانش از حسنات وى به اين و آن مى‏‌دهند، اگر حسناتش تمام شود، پيش از آن كه برى‏ء الذّمه گردد، از گناهان صاحبان حق مى‏‌گيرند و به حساب وى مى‏‌گذارند و سپس در آتشش مى‏‌افكنند!»[15].

     حقّ النّاس تنها اختصاص به حقوق مالی و جنسی و نقدی ندارد، بلکه حقوق معنوی و عِرضی و حیثیّتی از مصادیق مهم حق­ ّالنّاس هستند. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) فرمودند: «اِنَّ حُرْمَةَ عِرْضِ الْمُؤمِنِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ و مالِهِ»[16]. ای بسا انسان کسی را نکُشته و خونش را نریخته باشد، ولی به وسیلۀ از بین بردن آبرو، حیثیّت اجتماعی و شخصیّت او را از بین برده باشد.

     بنابراین تا زمانی که مفلس نگشته­ ایم، اگر حق ­النّاسی بر ذمّه داریم، آن را تسویه و جبران نمائیم. حضرت امام محمّد باقر(عَلَيهِ­ السَّلام) می فرمايند: «ظلم و ستم سه گونه است: ظلمی كه خداوند مى ‏آمرزد و ظلمی كه خداوند نمی آمرزد و ظلمی كه خداوند وانگذارد، پس آن ظلمی که خداوند نيامرزد، شرك به خداست، و آن ظلمی که خداوند عزّ و جلّ بيامرزد، ظلم شخص به خود است در آنچه بين او و خداوند عزّ و جلّ می باشد، و امّا آن ظلمی که خداوند عزّ و جلّ وانگذارد، حق بندگان است بر يكديگر»[17]. بنابراین اگر مطلبی گفته شده یا حقّی ضایع گشته یا آبرویی از بین رفته و فراموش کرده­ایم، در پیشگاه الهی ثبت و ضبط شده و محفوظ می­ماند و در روز قیامت ما را مُفلس می­کند.

     حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ ­السَّلام) فرمودند: «وقتی زمانِ وفات پدرم در رسيد، مرا به سينه چسبانيد و فرمود: پسر جان! همان سفارشى را به تو می كنم كه پدرم هنگام وفاتش به من كرد و فرمود: پدرش به او سفارش كرده که: پسر جان! مبادا به كسى ستم كنى كه جز خداوند يار و ياوری ندارد»[18]، که مصداق بارز آن، خود حضرت حسین بن علی(عَلَيهِ ­السَّلام) هستند که وقتی تمام یارانشان را از دست دادند، نظری به راست و چپ کردند «وَ نَظَرَ الْحُسَيْنُ(عَلَيهِ­ السَّلام) يَميناً وَ شِمالاً وَ لا يَرى اَحَداً»[19] و دیدند احدی باقی نمانده است. آنگاه به خیمۀ اهل بیتشان نزدیک شدند و به خواهرشان حضرت زینب(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها) فرمودند: «ناوِلينی وَلَدِیَ الصَّغيرَ حَتّى اُوَدِّعَهُ»[20] فرزند کوچکم را بیاور تا با او وداع کنم. و این درخواست را از مادر جناب علی اصغر(عَلَيهِ­ السَّلام) نکردند. آخرین سربازِ آن حضرت، سربازِ شش ماهه بود. عزیزان به شش ماهه بودن این طفل نگاه نکنید، توجّه کنید به قدرت و عظمت ایشان که در رسوایی و انهدام و فروپاشی حکومت خودکامۀ بنی­امیّه چه سهم عظیمی داشتند. در برخی مقتل­ها آمده است: «امام حسين(عَلَيهِ ­السَّلام) كودك را گرفت، همين كه خواست او را ببوسد، در همين هنگام، حرملة بن كاهل اسدى که لعنت خداوند تعالی بر او باد، او را هدف تير قرار داد، آن تير بر حلقومش نشست و سر آن كودك را از بدن جدا نمود»[21]، «فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْوَریدِ اِلَی الْوَریدِ اَوْ مِنَ الْاُذُنِ اِلَی الْاُذُن»[22]. استاد جوادی آملی می­فرمایند: یکی از رسوم شکار این است که شکارچی، تیری متناسب با شکارِ منظور، رها کند؛ با تیری که آهو را می­زنند، گنجشک را نمی­زنند و تیری که برای شکارِ بزرگ است، برای غزال کوچک نیست و تیری هم که برای سرباز سالمند و رشید است، برای حلق نازک علی اصغر(عَلَيهِ ­السَّلام) نیست، از آنرو با آن تیرِ بزرگ، گوش تا گوشِ کودک دريده شد «فَذَبَحَ الطِّفْل ... مِنَ الْاُذُنِ اِلَی الْاُذُن»[23]. تمام حضرات معصومین(عَلَيهِم­ السَّلام) مظلوم بوده­ اند و حضرت امام علی(عَلَيهِ ­السَّلام) در رأس این مظلومین قرار دارند «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِیَّ اللهِ اَنْتَ اَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ اَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقَّهُ»[24]، لکن جناب علی­ اصغر(عَلَيهِ­ السَّلام) مظلوم مطلق هستند. امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) دستان مبارکشان را به زیر گلوی از برگ گل نازکتر جناب علی اصغر(عَلَيهِ ­السَّلام) گرفتند و وقتی دستانشان پر از خون شد، آن را بـه آسمان پـاشیدند و عرض کردند: «چون تو می­بینی و برای رضای توست، تحمّل آن برای من آسان است»[25]،­ «هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بِعَيْنِ الله‏»[26]. به فرمودۀ امـام محمدباقر(عَلَيهِ ­السَّلام) قطره­ای از آن خون­ به زمین برنگشت «فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ اِلَى الْاَرْض‏»[27]. «اينکه در دعاها می­‏گویند: «اِلهی بِدَمِ المَظلُوم»؛ این «دَمِ المَظلُوم» خون گلوی اصغر است»[28]. آری این مظلوم خود حضرت علی اصغر(عَلَيهِ ­السَّلام) است که آخرین کمک و یاور امام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام) و آخرین شهید از اهل بیت(عَلَيهِم­ السَّلام) می­باشد. حضرت امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) در آخرین لحظات عمر مبارکشان، درحالی که خون از لابلای زره مبارکشان می­چکید، به امام سجاد(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمودند: «سوگند به خدا كه خون من از جوشش بازنمی ايستد تا اينكه خداوند، مهدی را برانگيزد»[29] و به همین علّت است که حضرت امام زمان(عجِّل­ اللهُ­ تعالی­ فَرَجَهُ­ الشَّريف) بعد از ظهور مبارکشان، آنجا که دستـان مبـارک را بـه درب بیت اللهِ­ الحرام گرفته­ اند، می­فرمایند: «اَلا يا اَهْلَ الْعالَمِ اِنَّ جَدِّیَ الْحُسَين قَتَلُوهُ عَطْشان»[30]. آری، آن بزرگوار خونخواه حقیقی امام حسین(عَلَيهِ ­السَّلام) هستند «اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء»[31] و ما از خداوند متعال عاجزانه درخواست داریم توفیق خونخواهی امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) را در رکاب حضرت امام زمان(عجِّل­ اللهُ­ تعالی­ فَرَجَهُ­ الشَّريف) به همۀ ما عنایت بفرماید.

 

[1]- اسلام، به وسيلة حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) بنا نهاده شد و به وسيلة امام حسين(عَلَيهِ ­السَّلام) بقاء يافت (بحارالانوار، ج44، ص381).

[2]- آنچه نزد شماست فانی شونده است و آنچه نزد خداست باقی است (مبارکة نحل/96).

[3]- حجت الاسلام بهجتی شفق

[4]- می­خواهم اينکه امر کنم به معروف و نهی کنم از منکر (بحارالانوار، ج44، ص329).

[5]- همانا خداوند امر می­کند به عدالت و نیکوکاری و بخشش به نزديکان و نهی می نمايد از فحشاء و منکر (مبارکة نحل/90).

[6]- همانا خداوند امر می کند شما را اينکه برسانید امانت ها را به اهلش (مبارکة نساء/58).

[7]- امر می­کند ایشان را به معروف و نهی می­کند ایشان را از منکر (مبارکة اعراف/157).

[8]- امر می­کنند به کارهای شایسته و نهی می­کنند از کارهای ناشایست (مبارکة آل عمران/114).

[9]- و مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی از ایشانند دوستان برخی، امر می­کنند به کارهای شایسته و نهی می­کنند از کارهای ناشایست (مبارکة توبه/71).

[10]- مبارکة مریم(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها)/55

[11]- و امر کن اهلت را (کسانت را) به نماز و صبر کن بر آن (مبارکة طه/132).

[12]- بحارالانوار، ج74، ص202

[13]- مناقب آل ابی طالب(عَلَيهِ­ السَّلام)، ج1، ص364؛ به نقل از فروغ ابديّت، ج2، ص864

[14]- احقاق الحق، ج19، ص429

[15]- اَ تَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ فَقيلَ الْمُفْلِسُ فينا مَنْ لا دِرْهَمَ لَهُ وَ لا مَتاعَ لَهُ فَقالَ الْمُفْلِسُ مِنْ اُمَّتی مَنْ يَاْتی يَوْمَ الْقِيامَةِ بِصَلاةٍ وَ صِيامٍ وَ زَكاةٍ وَ يَاْتی قَدْ شَتَمَ وَ قَذَفَ هذا وَ اَكَلَ مالَ هذا وَ سَفَكَ دَمَ هذا وَ ضَرَبَ هذا فَيُعْطى هذا مِنْ حَسَناتِهِ وَ هذا مِنْ حَسَناتِهِ فَاِنْ فَنِيَتْ حَسَناتُهُ قَبْلَ اَنْ يُقْضى ما عَلَيْهِ اُخِذَ مِنْ خَطاياهُمْ فَطُرِحَتْ عَلَيْهِ ثُمَّ طُرِحَ فِی النّار (بحارالانوار، ج69، ص6).

[16]- همانا حرمت حيثيّت و آبروی مؤمن مانند حرمت خون و مال اوست (لئالی الاخبار، ج۵، ص۲۲۶).

[17]- امالی صدوق، ص253

[18]- امالی صدوق، ص182

[19]- امالی صدوق، ص163

[20]- اللهوف على قتلى الطفوف، ص117

[21]- فَاَخَذَهُ وَ اَوْمَاَ اِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ فَرَماهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكاهِلِ الْاَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعالى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ (اللهوف على قتلى الطفوف، ص117)

[22]- پس ذبح شد طفل، از رگ تا رگ يا از گوش تا گوش (معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین(عَلَيهِما­ السَّلام)، ص259).

[23]- معالی ­السّبطين، ص389

[24]- سلام بر تو اى ولى خدا، شهادت مى‏ دهم كه تو اوّلين مظلوم و اوّلين كسى كه حقّش غصب شده مى ‏باشى‏ (الکافی، ج4، ص569).

[25]- اللهوف، ص117

[26]- آسان می­گردد بر من آنچه نازل می­شود بر من، همانا آن در نظر خداوند است (اصول كافى، ترجمه مصطفوى، ج‏2، ص378).

[27]- بحارالانوار، ج45، ص46

[28]- برگرفته از سخنرانی­های آيت الله آقامجتبی تهرانی؛ البتّه در برخی کتب حديثی «دَمِ المَظلُوم» به خون مبارک سيّدالشهداء(عَلَيهِ­ السَّلام) تفسير شده است. به عنوان نمونه مرحوم فیض کاشانی در کتاب وافی می­نويسد: «... بدم المظلوم يعني الحسين؛ مراد از دم مظلوم، امام حسين(عَلَيهِ­ السَّلام) است، يعني خدا به خون امام حسين تو را قسم مي­دهيم...» (الوافی، ج8، ص821).

[29]- مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص85؛ بحارالانوار، ج45، ص299

[30]- ای اهل عالم، همانا جدّ من حسين کُشته شد تشنه (الزام الناصب، ج‏۲، ص۲۳).

[31]- کجاست طلب کنندۀ خونِ کشته شده در کربلا (مفاتیح الجنان، فرازی از دعای ندبه).