با پایان یافتن ماه ذيحجة الحرام، وارد ماه محرم الحرام می گردیم که ماه حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) است؛ از خداوند متعال خواستاریم که هم دخول ما را به این ماه و هم خروج ما را از این ماه صادقانه قرار دهد«رَبِّ اَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ»[1].

     وجود مقدّس حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) در هشتم ماه ذيحجة الحرام به اِذن الله، عمرۀ خود را نیمه تمام گذاشته و به سوی سرزمین کوفه حرکت نمودند و دوّم محرّم وارد کوفه شدند.

«این کیست که حجِّ خویش ناکرده تمام

                                            لبـیـک بـه لـب بـه نـیـنـوا می­ آیـد

از شهـر نـبـی مسـافـری سـرگـردان

                                            بـا قـافـلـه­اش بـه کــربــلا می­ آید

این عاشق سرگشته حسین است حسین

                                             کـاینـجـا بـه مـشیّـت خـدا می ­آیـد

ایـن ذبـح عظیم است کـه از بیت خدا

                                              بـا جمـله عزیـزان بـه منـا می ­آیـد»[2]

«ای ذبـیـح کربـلا، جـانهـا فـدای حج تــو

                                   ای که خود را در منـای عشق، قربـان می‌کنی

در طـوافت کعبـه بر گِرد تـو می‌گردد حسین

                                    کـآمدی در بیت حق، تجدید پیمـان می‌کنی

کعبه بگرفته ­ست دامانت، که برگرد ای حسین

                                    این حـرم را، ز فراقت، جسم بی­جان می‌کنی

مروه گردد بی ­فـروغ و، بی­ صفـا گـردد صفـا

                                    کربـلا خوش بـاد، کآنجا را گلستان می‌کنی»[3]

     آن بزرگوار تا بيست و ششم ماه ذيحجة الحرام، منزل به منزل راه طی کردند و در مانند چنین روزی (بيست و ششم ذيحجة الحرام) به یکی از منازل به نام «شِراف» رسیدند که آب زیادی داشت. حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) به جوانانِ همراه خود فرمودند: آب بردارید و این آخرین روزی بود که آب با آنان حمل می شد. از این منزل به بعد بود که ابن زیادِ ملعون لشکر فرستاد و مانع از ورود ایشان به کوفه شد.

     مربّیان و مبلّغان محترم همه خادمان حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) هستند و ان شاء الله تعالی با عزمی راسخ و زانوان استوار و با جانِ رو به سمتِ الله، بیش از پیش، کمرِ خدمت بسته و برای خدمت به حضرت سیّدالشّهداء(عَلَيهِ السَّلام) آماده هستند. پُرواضح است همانطور که خادم باید هماهنگ با مخدوم، و مأموم، هماهنگ و شبیه امامش باشد و میهمان با میزبان و منتظِر با منتظَر سنخیّت داشته باشد، همانگونه غلامان حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) و خدّامین آن بزرگوار نیز باید تناسب و شباهت و سنخیّت با امامشان داشته باشند. اگر توفیق الهی نصیب شده و ما می توانیم حقایق نهضت عاشورا را به مردم برسانیم و مردم ما را به عنوان مربّی و مبلّغ حسینی می دانند، درواقع امـام حسین(عَلَيهِ السَّلام) و اهـل بیت عصمت و طهارت(عَلَيهِم­ السَّلام) را بـا مـا می سنجند، ولذا شایسته است تلاش کنیم که سنخیّت و شباهتی با آن بزرگوار پیدا نمائیم و با اوصاف حسینی از جمله: عفو و گذشت حسینی، ادب و وقار حسینی، صبر و حلم و مدارا و تواضع حسینی و... وارد مجالس امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) شویم. بزرگترین ویژگی و خصوصیّت یک معلّم و مبلّغ، صبر و تواضع است. صبر و تواضعِ معلّم باید قبل از کلامش، در رفتار مربّی دیده شود. همانطور که استفاده شد، ایمان حسینی، در صبر و تواضع حسینی متجلّی است. تواضع و شکسته نفسی و افتادگی و فروتنیِ همراه با وقار، از نشانه های معلّم حقیقی است. امّا متأسّفانه غالباً دیده می شود آنهایی که بسیار متواضع اند، آنچنان که بايد، باوقار نیستند و کسانی که زیاد باوقارند، از تواضع و شکسته نفسیِ شايسته ای برخوردار نمی باشند، درحالی که تواضع توحیدی به معنای تواضع توأم با وقار است. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) با آن مقام عظیم که در پیشگاه حق سبحان داشتند، چنان متواضعانه در بین مردم رفتار می کردند که وقتی کسی وارد مسجدالنّبی می شد، آن بزرگوار را در میان اصحاب نمی شناخت، همانطور کـه آمده است: «رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) کـه در مجلس وارد می شدند، هیچ وقت صدر مجلس نمی نشستند. اصلاً مجلس پیامبر(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) بالا و پایین نداشت، دایره وار بود، هر کجا جا بود، آنجا می نشستند، بعضی از اهالی خارج که می آمدند و پیغامی داشتند، می خواستند حضرت محمد(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) را ببینند و بشناسند، می پرسیدند: حضرت محمد(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) کجاست؟ می گفتند: در مسجد است. به مسجد که می آمدند، می دیدند مجلس حلقه ای است، نگاهی می کردند و می گفتند: «اَیُّکُم مُحَمَّد» کدامتان محمّد هستيد؟ چون می دیدند هیچ فرقی نمی کند، همه یکنواختند...»[4].

     علم انسان هر چقدر هم که بیشتر باشد، چنانچه مزیّن به حلم نباشد، علم حقیقی نیست و منشاء اثر و مفید فایده نخواهد بود. علم، زمانی علم حقیقی است که مزیّن به حلم و صبر باشد. معلّمی که زود عصبانی می شود و پرخاش می کند، معلّم و مبلّغ حسینی نیست. عزیزان، طوری رفتار کنیم که متعلّمین در حسرت بمانند که یکبار عصبانی شدن و از حالِ تعادل خارج گشتنِ ما را ببینند. مربّیِ حسینی، حبّ و بغضش برای خداوند است که محکم ترين دستگيرۀ ايمان است، همانطور که حضرت پيـامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) به امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «يا عَلِیُّ اَوْثَقُ عُرَى الْايمانِ الْحُبُّ فِی اللهِ وَ الْبُغْضُ فِی الله‏»[5]. دین اسلام، دین عزّت است و این عزّت، در صبر و بردباری و رازداری و امانت داری و تواضع و حلم و بردباری و ادب و احترام به دیگران متجلّی می باشد.

     سابقاً استفاده شده، برای اینکه کلام مربّی بتواند در مستمعین مؤثر واقع شود، باید شخصیّتش در دلها جای گیرد، همچنان که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و حضرات معصومین(عَلَيهِم­ السَّلام) پس از گذشت هزار و چهارصد و اندی سال، هنوز در دلها حکومت می کنند و امیر قلوب هستند و پُرواضح است که متّصف شدن به صفات حسینی، مربّی و مبلّـغ را در قلب متعلّم جـای می دهد و موجـب می شود که تعالیم او مؤثّر واقع گردد.

     عزیزان محترم مربّی، آنچنان که از محضر اساتید محترم استفاده شده، تحویل گرفتنِ متعلّمان و مستمعان، با ادب و احترام حسینی، خصوصاً احترام به جوانان، از وظایف اصلی یک معلّم و مربّی است و البته آثار پر خیر و برکت این عملِ حسینی، قبل از دیگران، متوجه خودِ مربّی خواهد بود، چراکه وقتی ما به دیگران احترام گذاشتیم، محترم می شویم و وقتی به دیگران محبّت کردیم، محبوب می گرديم. در این راستا جوانان باید بیشتر مورد احترام و محبّت مربّیان واقع گردند و چنانچه مربّی یا مبلّغی حتّی در روز تاسوعا و عاشورا وارد مجلس عزای امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) شد و جوانانی را با آرایش و لباس نامناسب و غیر شأن آن حضرت و آن روز مقدّس دید، مبادا نگاه غمگینانه و یا خشمگین و اعتراض آمیز نماید و یا حالت اِعراض و روگردانی و... داشته باشد و یا اینکه به خودِ جوان یا خانواده اش تذکّر دهد، چراکه پُرواضح است چنین اعمالی نه تنها مفید واقع نمی شوند، بلکه ایمانِ جوان را هم تضعیف کرده و او را نسبت به دین و قرآن و اهل قرآن بدبین می نماید، ولذا حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) نیز به چنین رفتارهایی راضی نیستند. آنچه کـه چنین جوانی را شرمنده می کند و موجب می شود که تعالیم و معارفی را که مربّی به آنها عرضه می دارد، قبول نماید، تحویل گرفتنِ آنان و صبر و تواضع و حلم و بردباری و گشاده رويی و محبّت و احترام و ادب مربّی است.

     جوان باید به مربّی چنان اعتماد کند که آنچه را که به پدر و مادر نمی گوید، به مربّی اش بگوید. نهضت حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام)، نهضت امر به معروف و نهی از منکر است و این امر به معروف و نهی از منکر زمانی مؤثّر خواهد بود که اولین شرط آن که ادب و احترام و محبّت است، در آن رعایت شود. در تربیت متعلّمین و فرزندان باید از راه فطـرت وارد شد. فطرتِ انسـان ها، فطرتِ تکریـم طلب و خشونت گریز و تشویق طلب و تنبیه گریز است. مادران و معلّمانی که در تربیت از این راه وارد شده اند، تربیتشان مؤثّر و مفید بوده است، امّا آنان که با تندی و خشونت و رفتـارهای خشن و چَکُّشی وارد شده اند، شاید تا مدّتی بتوانند ظاهراً فرزند یا متعلّم را مطیع کنند، ولی نمی توانند به قلب ایشان حاکمیّت یابند.

     حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) در واقعۀ عاشورا، تا آخرین لحظات، دشمنان را با ادب و احترام، امر به معروف و نهی از منکر فرمودند. آنجا که شمر ملعون بر روی سینۀ مبارک حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) نشست و می­خواست سر از بدن آن بزرگوار جدا کند، حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) بر صورت شمر لبخند زده و فرمودند: «آیا مرا مى‌‏کشى درحالى که مى‏‌دانى من کیستم؟ شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‏‌شنـاسم، مادرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) و پدرت على مرتضى(عَلَيهِ السَّلام) و جدّت محمد مصطفى(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) است، تو را مى‏‌کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام(عَلَيهِ السَّلام) را از بدن جدا ساخت»[6]. البته نه اینکه آن بزرگوار از مرگ هراس داشتند و این سخنان را برای نجات از مرگ می فرمودند، بلکه می خواستند آن ملعون را از شقاوت ابدی نجات دهند و در انديشۀ هدايت او بودند، و به این ترتیب الی یوم القیامه اهمیّتِ امر به معروف و نهی از منکرِ توأم با ادب و احترام و صبر و بردباری را به تمام انسان ها رسانیدند.

     مطلب دیگری که در راستای مسئولیّت مربّیان و مبلّغان حسینی لازم به ذکر می باشد، در مورد لباس مربّیِ حسینی است. وقتی ایمانِ حسینی در قلبِ مبلّغِ حسینی مستقر شد، در پوشش او نیز خود را نشان می دهد. پوشش مربّی باید در شأن حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) و اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَيهِم­ السَّلام) و متناسب با امام و مخدوم باشد. لباس های تنگ و چاک دار و بدن نما و یقه گشاد و با رنگ آمیزیِ زننده در شأن مربّی حسینی نیست. «خداوند به همۀ مربّیان و مبلّغان محترم جزای خیر عنایت بفرماید و در شأن خود از ایشان تشکّر بفرماید». حقیقتاً توفیق عظیمی عنایت گشته که شما مربّیان و معلّمان محترم خادم حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) شده اید. امّا توجه به این حقیقت بسیار ضروری است که فاصلۀ رستگار شدن و ساقط گشتنِ یک مربّی بسیار به هم نزدیک است. یک مربّی در صورت مراقبت، بـاعث هدایت جمع کثیری می شود و به سعـادت می رسد، درحالی که با عدم مراقبت از اعمال و رفتار خود، خدای ناکرده، باعث ضلالت و گمراهی جمع کثیری شده و از دنیا و عقبی ساقط می گردد.

     نکتۀ دیگری که مربّیان و مبلّغان محترم شایسته است به آن توجه نمایند، این است که با اتّحاد حسینی و اهل بیتی وارد مجالس و محافل قرآن و عزای حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) شوند. حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) بيست و سه سال برای اتّحاد مسلمین خونِ دل خوردند. لذا بر مربّیان محترم فرض است که در جهت حفظ اتّحاد و وحدت تلاش نمایند و وقتی در محفلی حضور دارند که روز قبل و روز بعدِ آن، مربّیِ دیگری حضور داشته و خواهد داشت، از برنامه های همدیگر مطّلع باشند و هماهنگی های لازم را در راستای تبلیغ با هم داشته باشند و علاوه بر آن، وقتی برنامۀ تبلیغیِ یک مربّی به پایان رسید، از مربّی دیروزی ذکر خیر نموده و اعلام نمایند که دیروز از مطالب فلان استاد محترم فیض یاب شدید و فردا از مربّی و استاد موحّد برتری بهره مند خواهید شد و همدیگر را تأیید و تصدیق کنند. مربّی باید بداند که این رفتارها نشانگر صدق و اخلاص حسینی است. همانطور که حضرات انبياء و اوصياء(عَلَيهِم السَّلام) همگی اينگونه بودند و به فرمودۀ امام خمينی(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه) «اگر هر صد و بيست و چهار هزار پیامبر با هم مبعوث می شدند، يک اختلاف کوچک هم با هم پیدا نمی کردند، چون همه در جهت خدا حرکت می کنند».

     گاهی ممکن است متعلّمی، در حضور مربّی نسبت به مربّیان دیگر بدگویی و انتقادهایی نماید که در این صورت، شایسته است مربّی و مبلّغِ موحّد و حسینی، بدون اینکه عصبانی شود یا خشونت به خرج دهد، در کمال ادب و احترام و محبّت و با دلیل و منطق از مربّیان دیگر دفاع نماید و نظر متعلّم را نسبت به مربّی یا مربّیان دیگر مثبت نماید.

     «روزی شاه عبّاسِ اوّل برای گردش از شهر خارج شده بود. به همراه شاه، سيّد بزرگوار ميرداماد و شيخ بهائی حضور داشتند. ميرداماد مردی جسيم و سنگين وزن بود، ولی شيخ، لاغر اندام و سبـک، از ايـن جهت اسبِ سيّد هميشه در عقب موکـب حرکـت می کرد، امّا مَرکبِ شيخ، پيشاپيش ساير اسب ها. شاه عبّاس خواست آن دو را آزمايش کند و صفای خاطرشان را بيازمايد. در بين راه خود را به ميرداماد نزديک نموده، گفت: ببين چطور شيخ، مثل شما، باوقار، در ميان جمعيّت حرکت نمی کند! ميرداماد گفت: اسب شيخ، نمی تواند آرام باشد از خوشحالی که دارد، هيچ فکر می کنيد چه کسی سوار بر آن اسب است؟ شاه اين قصه را در خاطر گرفت و بعد از گذشتن ساعتی، خود را به شيخ بهائی نزديک کرده، گفت: شيخ! ببين چگونه سنگينی سيّد، اسب را ناراحت کرده و او را به تَعَب انداخته است! شيخ در جواب گفت: اينکه مشاهده می کنيد اسب عاجز از حمل سيّد شده است، نه از سنگينی آن جناب است، بلکه تابِ برداشتنِ مقام علمی ايشان را ندارد که کوه های محکم از حمل چنين مقامی عاجزند...»[7]. آری تمام علمای ربّانی و اولیای الهی به سبب داشتن صدق و اخلاص و نداشتن حسادت، به آن مکانت های رفیعه نائل شده اند.

     مطلب ديگری که برای مربّیان عزیز که مبلّغ رسالت الهی هستند «اَلَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ اَحَداً اِلاَّ الله وَ كَفٰى‏ بِاللَّهِ حَسيباً»[8]، لازم به يادآوری است، در مورد عزاداری ها در مجالس حسینی می باشد. گریه و عزاداری و ذکر مصیبت در محافل حسینی بسیار زیباست، لکن اگر وقت برنامه، یک ساعت باشد، شایسته است که بخش کوتاه و دقایقی از آن، برای عزاداری اختصاص یابد. به فرمودۀ استاد جوادی آملی، «عزاداری پرچم است»، به این معنا که مردم از بیرون صدای نوحه و ذکر مصیبت را شنیده و وارد مجالس حسینی می شوند تا حقایق عاشورا به ایشان رسانیده شود. عدّ ه ای از جوانان تنها در شب مقدّس قدر و روزهای مقدّس تاسوعا و عاشورا در چنین مجالسی شرکت می کنند. بسیاری از آیات قرآن کریم در روز عاشورا تفسیر شده اند و حقیقت عاشورا حقیقت قرآن است، ولذا رسانیدن پیام ها و حقایق عاشورا از اوجب واجبات است و مبادا گریۀ حضّار، مربّی را بر سر وجد آورد و او برای گرم کردن مجلس، عزاداری را چنان طولانی کند که برای رساندن حقایق، زمان کافی نداشته باشد!

     زیارت عاشورا گرچه بسیار مجرّب و معتبر است و سراسر تولّی و تبرّیِ حسینی است و آثار بسیار مبارکی دارد، لکن در محافل تبلیغی بهتر است خواندن آن را به خارج از زمان های ابلاغ حقایق موکول کنیم و ابلاغ حقایق را در اولویّت برنامه های تبلیغی قرار دهیم.

     آخرين يادآوری برای مربّيان محترم در مورد نماز اوّل وقت است. حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) برای حفظ نماز شهید شده اند. در روز مقدّس عاشورا دو نفر از یاران باوفای حضرت زیر رگبار تیرها، سوراخ سوراخ شدند تا امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، نماز را در اوّل وقت و در ملأ عام و علنی و به جماعت برگزار نمايند و به این ترتیب، اهمیّت نماز اوّل وقت را الی یوم القیامه به امّت رسانیدند.

     در روايتی آمده است: «روزی در جنگ صفّین حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) درحالی که مشغول جنگ بودند، مرتب به خورشید نگاه می کردند. ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمومنین! این چه کاری است که انجام می دهید؟ (و مرتب به خورشید نگاه می کنید). حضرت فرمودند: نگاه می کنم به خاطر رسیدن زوال تا نمازم را در اول وقت بخوانم. ابن عباس عرض کرد: آیا حالا وقت نماز است؟ ما مشغول قتال هستیم، حضرت فرمودند: مگر ما برای چه چیزی می جنگیم؟ به درستی که ما جنگ می کنیم به خاطر نمـاز. ابن عبـاس گفت: قطعاً نماز شب علی(عَلَيهِ السَّلام) حتی در «لیلة الهُرَیر» هم ترک نشده است»[9].

     بنابراین شایسته است مربّیان و مبلّغان حسینی، وقت برنامۀ خود را چنان تنظیم نمایند که با اوّل وقتِ نماز مصادف نگردد و نماز اوّل وقت تعطیل نشود. «از خداوند متعال خواستاریم همۀ ما را مشمول آیۀ شریفۀ «اَلَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ اَحَداً اِلاَّ الله»[10] قرار دهد و توفیق ابلاغ خالصانه، به همۀ ما عنایت بفرماید و در اربعین حضرت سـالار شهیدان، بتوانیم از پدر اربعین، حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) و جدّ اربعین، حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) مُهر و امضای تأیید بگیریم و در روزی که همگان با نام مولایشان به صحنۀ محشر خوانده می شوند «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِم‏»[11]، ما هم با نامِ نامیِ آن بزرگواران وارد صحنۀ محشر گرديم».

     در خاتمه یادآوری می شود: خاطر نگه داشتن و بلند کردن ابرو و موی صورت و... برای امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) در دو ماه مقدّس محرّم و صفر، شايسته است که با رضايت خانواده و همسر و فرزندان صورت گيرد.

     «بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) درود فـرسـت و در امـر ظـهـور و فـرج مـولا و مقتـدایـمـان حضـرت ولیّ­ عصر(عجِّل­ اللهُ­ تعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرمـا. خداوندا! همۀ ما را از شرّ نفس و شيطان و سقوط در ورطۀ هلاکت معنوی، مصون و محفوظ بفرما و توفيق هجرت معنوی و باطنی به همۀ ما عنايت بفرما. پروردگارا! همۀ ما را از شيعيان و پيروان حقيقی حضرات اهل بيت عصمت و طهارت(عَلَيهِمُ ­السَّلام) مقرّر بفرما و از شفاعت کبرای آن بزرگواران بهره­ مند بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی­ الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».

 

 

«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ

صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»

 

[1]- پروردگارا داخل کن مرا داخل کردنی با صدق و راستی و خارج نما مرا خارج ساختنی صادقانه (مبارکه اِسراء/80).

[2]- حبيب­ الله چايچيان(حسان)

[3]- حبيب ­الله چايچيان(حسان)

[4]- آدابی از قرآن (تفسیر سوره حجرات)، آیت الله دستغیب، ص55

[5]- ای علی، محکم ترين دستگيرۀ ايمان دوست داشتن در راه خداوند و دشمنی در راه خداوند است (مکارم الاخلاق، ص438).

[6]- بحارالانوار، ج45، ص56

[7]- روضات الجنات، ص115

[8]- کسانی که می رسانند رسالت های خداوند را و می ترسند از او (خداوند) و نمی ترسند از احدی جز خداوند و کفايت می کند خداوند از نظر حسابرسی (مبارکه احزاب/39).

[9]- بحارالانوار، ج83، ص23

[10]- کسانی که می رسانند رسالت های خداوند را و می ترسند از او (خداوند) و نمی ترسند از احدی جز خداوند (مبارکه احزاب/39).

[11]- روزی که خوانده شوند همۀ مردم با امامشان (مبارکه اِسراء/71).