خدای سبحان بعد از اینکه حقیقت دین و دینداری را بیان فرمود، یک نمونه معرفی می فرماید که عالی ترین مصداق مؤمن حقیقی است که هم چهرۀ جـانش به سمت الله می باشد و هم از لحاظ عمل، محسن است که حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) می باشند «وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ اِبْراهيمَ حَنيفاً». همانطور که خدای سبحـان در مورد حضرت پيـامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) فرمود: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[1]، همانگونه حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را هم اُسوۀ حسنه معرّفی می فرماید «قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبْراهيمَ»[2]. وقتی چهرۀ جان و عمل، به سمت الله بود، حقیقت بندگی تشکیل می شود و خدای سبحان، حضرت ابراهیم خلیل(عَلَيهِ السَّلام) را به عنوان مصداق موحّد کامل که چهرۀ جانشان را به سمت الله برگردانیده و از لحاظ عمل، محسن هستند، معرّفی فرموده و چه زیبا می فرماید: «وَ اتَّخَذَ اللهُ اِبْراهيمَ خَليلاً».

     پس خدای سبحان اول کیفیّت و حقیقت دینداری را معرّفی فرمود و سپس دیندار حقیقی را به عنوان الگوی کامل معرفی فرموده و آنگاه حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را دوست و خلیل اتّخاذ نمود و درواقع، به این ترتیب، راز خُلَّتِ حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را بیان می فرماید. علت عمدۀ مقام خُلَّتِ حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام)، توحید کامل و بندگی حقیقی است. حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام)، هم از لحاظ اعتقاد و هم از لحاظ عمل، موحّد بودند و این امر، مقدّمات خلیل بودنِ آن حضرت را فراهم آورد.

     با توجه به اینکه خدای سبحان، حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را به عنوان دوست اتّخاذ فرمود، مطلبی روشن می شود و آن اینکه: سلم و تسلیم در اعتقاد و عمل، انسان را به مقام خُلَّت می رساند. مقام خُلَّت، در انحصار حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) نیست، چراکه اگر این چنین بود، خداونـد متعـال، حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را بـه عنوان الگو معرّفی نمی فرمود. الگو بودنِ آن حضرت این حقیقت را می رساند که هر کسی می تواند با برگردانیدن چهرۀ جان و عمل به سمت الله و سلم و تسلیم و بندگی و عبودیّت، از مقام توحیدی و خُلَّت بهره مند شود.

     همچنین اگر خداوند متعال، حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) را الگو معرّفی فرمود، این حقیقت را می رساند که تبعیّت از خلیل، انسان را به مقام خُلَّت می رساند. اگر حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)، حبیب الله هستند، تبعیّت از آن حضرت، انسان را حبیب الله می کند، همانطور که خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ آل عمران می فرماید: «قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی يُحْبِبْكُمُ اللهُ»[3] (پيامبرم) بگو اگر خداوند را دوست می دارید، از من تبعیّت کنید تا خداوند هم شما را دوست بدارد و حبیب الله شوید. پس همان طور که مقام «خلیل اللّهی»، مقام نسبی است، همانگونه نيز مقام «حبیب اللّهی»، مقام نسبی است و به میزان تبعیّت از حبیب الله، انسان، حبیب الله می گردد، وگرنه حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) الگو و اُسوه قرار نمی گرفتند. بنابراین معلوم می شود که ابزار حبیب الله و خلیل الله بودن را خداوند متعال در وجود انسان قرار داده است و اگر انسان بخواهد، می تواند این استعدادهای درونی را فعّال کرده و از مقام قوّ ه به فعل برساند و بطور نسبی به مقام خُلَّت و حبیب اللّهی برسد.

 

[1]- البتّه به تحقيق بود برای شما در رسول خدا الگوی نيکويی (مبارکه احزاب/21).

[2]- به تحقيق بود برای شما الگوی نيکويی در ابراهيم (مبارکه ممتحنه/4).

[3]- مبارکه آل عمران/31