در تفسیر آیۀ شریفۀ صد و پنج استفاده شد که خدای سبحان به رسول مکرّم خود فرمود که طبق وحی الهی حکم نمایند و قضاوت کنند و از ظالمان، پشتیبانی و دفاع ننمایند. آیۀ شریفه، شأن نزولی دارد که عبارت است از اینکه: گروهی از منافقین از خانۀ کسی مقداری مواد غذایی و اَدَوات جنگی سرقت کردند. بعد از اینکه آن شخص به رسول مکرّم اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) شکایت بُرد که از خانه اش سرقت کرده اند، آن سارقین با توطئه چینی و دسیسه و مظلوم نمایی، خدمت رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) رسیدند و گناه سرقت را به مرد ناتوانی از یهود نسبت دادند. در اینجـا آیۀ شریفه نازل شد و در عین حال که بر عصمت رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) و وجوب حمـایت از مظلومان دلالت می­کرد، خائنین را رسوا ­نمود و به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) فرمود که طبق وحی الهی حکم کنند و مدافع خائنان نباشند و سپس به­ حضرت­ پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) دستور استغفار فرمود «وَ اسْتَغْفِرِ اللهَ».

     استغفار برای نجات از پیامدهای گناه است، ولی این استغفار که به معنای درخواست نجات می­باشد، گاهی برای دفع و گاهی برای رفع است. تفاوت استغفار برای دفع و رفع این است که: استغفار برای رفع، جهت برطرف کردن آلودگی است که در نتیجۀ گناه حاصل شده، ولذا استغفار می­کنند که این استغفار، استغفار رفعی می باشد. به عبـارت دیگر، استغفار رفعی بـه این معناست که انسان استغفار می­کند تا آلودگی و اثر گناه از او رفع شود. امّا استغفار دفعی به معنای رفع آلودگی نیست، بلکه برای دفع گناه است تا از گناه در امان بمانند و آلوده نشوند. استغفار حضرات انبیاء عظام(عَلَيهِم السَّلام) حالت دفعی دارد نه رفعی، یعنی استغفار می­کنند تا از گناه دور شوند و در مقام طهارت و تقرّب و عصمت باقی بمانند و از آفات گناه در امان بمانند، چراکه حضرات انبیاء عظام(عَلَيهِم السَّلام) نه تنها گناه نمی­کنند، بلکه حتّی مکروه هم انجام نمی­دهند و فکر گناه هم به قلب و مغزشان خطور نمی­کند و معصوم و مصون از گناه می باشند.

     پس استغفار حضرات انبیاء عظام(عَلَيهِم السَّلام) برای دفع است و به این معناست که: خدایا گناهان را از ما دور فرما، همان­طور که خدای سبحان در مورد حضرت یوسف(عَلَيهِ السَّلام) فرمود: «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ»[1] تا گناهان را از آن حضرت دور کنیم. حال وقتی گناه نمی­تواند به ساحت حضرت یوسف(عَلَيهِ السَّلام) نزدیک شود، به طریق اولی قدرت نزدیک شدن به ساحت مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) که اشرف انبیاء(عَلَيهِم السَّلام) هستند را ندارد، ولذا وقتی خدای سبحان به رسول گرامی خود می­فرماید: «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِك‏»[2] و در سورۀ مبارکۀ نصر می­فرماید: «وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»[3] و در موارد دیگر که خدای سبحان دستور استغفار می­دهد، به این معنا نیست که از گناهانشان استغفار کنند. آن بزرگوار به دلیل داشتن مقام عصمت، مبرّا از گناه هستند، ولذا هرجا که دستور استغفار به رسول مکرّم اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) داده شده، به معنای دفع و پیشگیری و حفظ خود از گناه است، نه رفع و پیراستن. آن حضرت همیشه در حال استغفار بودند و لحظه­ای غفلت نداشتند که گرفتار معصیت شوند. تمام معاصی در حال غفلت از انسان رخ می­دهد. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) فرمودند: «وَ اِنّی لَاَسْتَغْفِرُ اللهَ فی كُلِّ يَوْمٍ سَبْعينَ مَرَّة»[4]. همچنین حضرت امـام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «همانا نبىّ اكرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) از هيچ مجلسى، اگرچه مختصر، برنمى‏خاست مگر آنكه خداوند عزّ و جلّ را بيست و پنج بار استغفار مى‏نمود»[5]. آن بزرگوار با استغفار، از خدای سبحان می­خواستند که مبادا به جای مظلوم، از ظالم دفاع کنند و نيز خداوند متعال مقام عصمت ايشان را محافظت ­نماید و گناهان را دور فرماید تا مبادا گناهان به ايشان نزدیک شوند. هرچه مقام قرب انسان بالاتر باشد، نیاز بیشتری به استغفار دارد تا مبادا غفلتی رخ دهد که به مقام تقرّبش آسیب وارد آید و کاهشی پیش آید.

     به همين ترتيب، اگر در مورد آثار مبارک نماز استفاده شده با توجه به اینکه حسنات، گناهان را از بین می­برند «اِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏‏ِ»[6] و بالاترین و برجسته­ترین حسنه، نماز است، لذا در صورتی که در طول روز لغزش­هایی از انسان سر زده باشد، نماز آنها را از بین می­برد و گناهان را از انسان رفع می­کند. به عبارت ديگر، وقتی انسان نماز می­خواند، امیدوار است که نماز، لغزش­ها و آثار آنها را رفع نماید و به عبارتی، آلودگی که در جان نشسته، توسط نماز رفع می­شود. امّا در مورد حضرات معصومین(عَلَيهِم السَّلام)، نماز حالت دفعی دارد، یعنی آنـان نمـاز می­خوانند تا از آثار آن که دفع گناه است، بهره مند شوند «اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»[7]. نماز، گناه را از ساحت آن بزرگواران دفع می­کند تا به ساحت مقدّسشان راه نیابد.

     پس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) به توفیق حقّ سبحان و اِذن پروردگار متعال، از مقام عصمت بهره مند هستند و مقام عصمت، مقام اعطایی است، ولی مقدّمات آن اکتسابی می­باشد. عصمتِ تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِم السَّلام) و در رأس آنان، وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) و آل طاهرینشان اعطایی می باشد و خداوند اِنعام فرموده است. آنان معصوم هستند، ولی عصمتشان جبری نیست، بلکه اختیاری می باشد.

     قابل توجه است: وقتی مقدّمات مقام عصمت، اکتسابی می باشد، پس انسان­های غیر­معصوم هم می­توانند مقدّمات عصمت نسبی را برای خود فراهم آورند و بـه میـزان تقـوا و مراقبت و تسلیمشـان، از مقام عصمت بهره مند شوند. مؤیّد این مطلب، حضرت زینب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها)، حضرت ابوالفضل العبّاس(عَلَيهِ السَّلام)، حضرت فاطمۀ معصومه(سَلامُ اللهِ عَلَيها) و... هستند که با وجود اینکه داخل در معصومین چهارده گانه نیستند، لکن از مقام عصمت نسبی برخوردارند. پس غیرمعصوم هم در اثر صیانت و تقوا می­تواند بطور نسبی مقام عصمت را از سوی خدای سبحان دریافت دارد. به فرمودۀ مفسّران عظام، همۀ مؤمنان، اولیای الهی هستند «اَللهُ وَلِیُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور»[8] ولذا در حد توان و با مراقبت و تقوا و توبه و استغفار می­توانند مقام عصمت را تحصیل کنند. با توبه، انسان تطهیر شده و از ظلمات گناه به سوی نور خارج می­شود «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور».

     البته استغفار و خروج از ظلمات به نور در مورد حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) این است که مقام معنوی و توحیدشان بالا می­رود. وقتی این رفعت مقام توحید و ارتقاء قرب الیالله حاصل شد، مرتبۀ قبلی در مقابل مرتبۀ بعدی، حالت ظلمت دارد. آری، آن بزرگوار که پیوسته در حال صعود و عروج و ارتقاء مقام معنوی و قرب هستند، نه رفع، بلکه دفع گناه می­کنند و مقام معنوی و توحید و قربشان بالاتر می­رود و وقتی درجات قرب بالاتر رفت، از حالت توحیدی و قرب قبلی به قرب و توحید بالاتر ارتقاء می­یابند و به طهارت و قرب بالاتر صعود می­نمايند «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور».

     خداوند متعال در قسمت پایانی آیۀ شریفه می­فرماید: «اِنَّ اللهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً». به فرمودۀ مفسّران عظام، «كانَ» در آیۀ شریفه، نشانگر ازلی بودن این اوصاف است، یعنی این وصف برای خداوند نوپدید نیست، بلکه خدای سبحان پیوسته غفور و رحیم بوده و هست و خواهد بود.

     اولین آیۀ شریفه ای که به فضل الهی در ماه مبارک رمضان که ماه قرب و تطهیر است، استفاده می­شود، آیۀ استغفار است. ماه مبارک رمضان، ماه قرب الیالله و ماه خدایی شدن می باشد و قرب، محصول تطهیر است و تطهیر در اثر توبه و استغفار حاصل می­شود «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ»[9]. ولذا ان شاء الله تعالی با استغفار وارد ماه مبارک رمضان می­شویم تا موجبات تطهیر و قرب را برایمان فراهم آورد.

 

[1]- تا برگردانيم از او بدی را (مبارکه يوسف(عَلَيهِ السَّلام)/24).

[2]- و آمرزش بخواه برای گناه خویش (مبارکة حضرت محمّد(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)/19).

[3]- و از او آمرزش بخواه، همانا او بسیار توبه­ پذیر است (مبارکة نصر/3).

[4]- و همانا من در هر روزی هفتاد مرتبه استغفار می کنم (بحارالانوار، ج25، ص210).

[5]- اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) كانَ لا يَقُومُ مِنْ مَجْلِسٍ وَ اِنْ خَفَّ حَتَّى يَسْتَغْفِرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّة (الکافی، ج2، ص504).

[6]- همانا نيکی ها از بين می برند بدی ها را (مبارکه هود(عَلَيهِ السَّلام)/114).

[7]- همانا نماز بازمی­دارد از فحشا و منکر (مبارکة عنکبوت/45).

[8]- خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده­ اند، خارج می­کند ایشان را از ظلمتها به سوی نور (مبارکة بقره/257).

[9]- همانا خداوند دوست دارد توبه­ کنندگان را و دوست دارد پاکيزگان را (مبارکة بقره/222).