دو آیۀ شریفۀ نود و هفت و نود و هشت در مورد سه مطلب است: استضعاف، برزخ و هجرت. در اهمیّت مسئلۀ هجرت همین بس که هجرت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) مبدأ تاریخ اسلام قرار گرفته است، درحالی که هيچ يک از وقايع مهمّ ديگر بمانند بعثت مبارک آن حضرت و... مبدأ تاریخ قرار نگرفته است. همچنین در اهمیّت هجرت همین بس که با وجود اینکه سرزمینی مقدس­تر از مکه نبود که هم زادگاه حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) است و هم بیت اعظم الهی در آنجا وجود داشت، لکن وقتی مسلمانان نتوانستند در آنجا دینشان را حفظ کنند و از طرف مشرکین تحت فشار بودند، لازم شد که از آنجا به حبشه و مدینه هجرت نمايند. قبل از اینکه مدینه، مدفن حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) شود، قداستی نداشت، ولی هجرت، آنچنان اهمیّت دارد که آن بزرگوار به خاطر حفظ دین مؤظّف شدند از شهر مقدس مکه به مدينه مهاجرت کنند و قبل از آن هم عدّ ه­ای را به شهر حبشه هجرت دادند. وقتی انسان نتواند دینش را حفظ کند، باید مهاجرت نماید. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) فرمودند: «مَنْ فَرَّ بِدينِهِ مِنْ اَرْضٍ اِلى اَرْضٍ وَ اِنْ كانَ شِبْراً مِنَ الْاَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ كانَ رَفيقَ اَبيهِ اِبْراهيمَ وَ نَبِيِّهِ مُحَمَّد(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)»[1] هر كس به خاطر دينش از جايى به جايى بگريزد، هر چند كه يك وجب زمين باشد، بهشت بر او واجب شود، و همراه پدرش حضرت ابراهيم(عَلَيهِ­السَّلام) و پيامبرش حضرت محمد(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) باشد. عدّ ه­ای حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) را اجابت کردند و در این هجرت، آن حضرت را همراهی نمودند و قبل از آن نيز، به امر حضرت رسول اکرم(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) به حبشه مهاجرت کرده بودند، لکن عدّ ه­ای با وجود امکان هجرت و صحّت جسمی و مالی، از هجرت خودداری کردند و در همان دیار باقی ماندند. اگر کسی اعتقاد به هجرت نداشته باشد، کافر اعتقادی است، همانطور که در مورد سایر واجبات دین نیز این چنین می باشد، به عنوان نمونه: اگر کسی اعتقاد به نماز یا روزه یا حجاب نداشت، کافر اعتقادی است، امّا اگر از لحاظ اعتقادی، قبول داشت، ولی آن را انجام نداد، کافر عملی می باشد. مثلاً کسی که حج را قبول می­کند، ولی بـا وجود استطـاعت مـالی و جانی از رفتن به حجّ خودداری می­نماید، کافر عملی است. یا کسی که نماز را قبول دارد، ولی نماز نمی­خواند، کافر عملی است. حال اکر کسی کافر اعتقادی باشد، در آتش مخلّد و جاویدان می­ماند، امّا اگر کافر عملی باشد، غیر مخلّد در آتش است و ممکن است بعد از سالیان سال معذب بودن در آتش، از آن نجات یابد.

     مطالبی که در مورد هجرت استفاده شد، دربارۀ هجرت ظاهری و مکانی یا هجرت اصغر بود. ملاحظه می شود هجرتی با این عظمت که به فرمودۀ حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) بواسطۀ آن، انسان رفیق حضرت ابراهیم(عَلَيهِ­السَّلام) می شود، هجرت اصغر نامیده می شود. امّا هجرت اکبر کدام است؟ به فرمودۀ استاد جوادی آملی، در هجرت ظاهری، رونده یک حقیقت است و راه، حقیقتی دیگر؛ و این راه، جدا از جان انسان می باشد. امّا در سفر درونی و باطنی، راه و رونده یکی است، یعنی این پیمایش در درون جان انسان انجام می گیرد. انسان، به واسطۀ توبه، دروناً از کفر به ایمان منتقل می شود و از شرک به توحید سفر می کند و از گناه به اطاعت هجرت می نمايد و از ظلمات به نور توحید منتقل می شود. استاد می فرمایند: صراط مستقیم مجموعه ای از اعتقاد و عمل است، یعنی اگر اعتقاد درست باشد، انسان در صراط مستقیم قرار می گیرد.

     پس اینکه انسان، دروناً هجرت می کند، هجرت اکبر است. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) فرمودند: «اَشْرَفُ الْهِجْرَةِ اَنْ تَهْجُرَ السَّیِّئاتِ»[2]. در روایت دیگری از آن بزرگوار آمده است: «وَ الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّيِّئاتِ وَ تَرَكَ ما حَرَّمَ الله»[3]، همچنين فرمودند: «اَفْضَلُ الْهِجْرَةِ اَنْ تَهْجُرَ ما کَرِهَ الله»[4]. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) از هجرت باطنی و درونی، در موردی به عنوان اشرف هجرت و در مورد دیگر افضل هجرت تعبیر فرموده اند.

     در جلسات سابق استفاده شد که هجرت مکانی برای همه واجب نیست، ولی اگر شرایط هجرت فراهم شود، انسان موظّف به هجرت مکانی یا اصغر می گردد. امّا هجرت اکبر برای همگان واجب است. مشرک باید از شرک به توحید هجرت کند. برای اهل معصیت واجب است که از گناه دور شوند و احدی از این هجرت اکبر مستثنی نیست و به واسطۀ این هجرت، نـام انسان در ردیف مهاجران واقعی ثبت می شود. ملاحظه می شود توبۀ حقیقی چه عظمتی دارد که انسان به واسطۀ آن مهاجر محسوب می شود. جوانی که سهل انگار در نماز بوده یـا در امر حجاب اهتمام کافی نداشته و از آنها توبه می کند، مهاجر فی سبیل الله محسوب می گردد و شب توبۀ هر کسی، شب قدر اوست.

 

[1]- مجموعة ورام (تنبيه الخواطر)، ج‏1، ص33

[2]- شريف ترين هجرت آن است که از گناهان هجرت کنی (محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1422، ص521).

[3]- و مهاجر کسی است که هجرت کند از گناهان و بدی ها و ترک نمايد آنچه را حرام نمود خداوند (الکافی، ج2، ص235).

[4]- بافضيلت ترين هجرت آن است که از آنچه خداوند کراهت دارد هجرت کنی (محمد ری شهری، میزان الحکمه، ج11، ص4540).