در آیۀ شریفۀ نود و هفت استفاده شد زمانی­ که مجرمین و اهل فساد و تبهکاری، توسط فرشتگان قبض روح می­شوند، توجیهاتی دارند که از جملۀ آنها این است که در دنیا تحت فشار بودیم و نتوانستیم دین خود را حفظ کنیم که فرشتگان جواب می­دهند: مگر زمین خداوند پهناور نبود و امکان مهاجرت وجود نداشت «اَ لَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها».

     جملۀ شریفۀ مذکور پیام دارد و آن اینکه: زمین مال خداوند است    «اَرْضُ اللهِ»، ولذا اگر کسی در منطقه ای نتواند دین خود را حفظ کند، لازم است به سرزمین دیگری که اَمن است، مهاجرت نمايد.

     آیۀ شریفۀ نود و هفت در مورد قبض روح مجرمین و افرادی که ادّعای استضعاف داشتند، توسّط فرشتگان و اوضاع آنها در عالم برزخ می­باشد. اعتقاد به برزخ از ضروریّات دین است. وجود مقدّس حضرت امام صادق(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمایند: «مَنْ اَنْكَرَ ثَلاثَةَ اَشْياءَ فَلَيْسَ مِنْ شيعَتِنَا الْمِعْراجَ وَ الْمَسْاَلَةَ فِی الْقَبْرِ وَ الشَّفاعَة»[1] کسی که سه مطلب را انکار کند، از شیعيان ما نیست، معراج پيامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)، سئوال در قبر و شفاعت.

     برزخ، عالَمی میان دنیا و آخرت است و از لحظۀ مرگ انسان شروع شده و تا روز قیامت ادامه دارد. انسان ها پس از مرگ، در یک قالب مثالی که به صورت نیمه تجرّدی است، تا قیامت به حیات برزخی خود ادامه می­دهند، همان­طور که حضرت امام صادق(عَلَيهِ­السَّلام) فرمودند: «فی اَبْدانٍ كَاَبْدانِهِم‏»[2] در بدنهایی مانند بدن­هایشان زندگی می­کنند و علی الحساب و موقتاً کیفر و پاداش می­بینند و از اعتقادات و ایمان و عملشان در آنجا سؤال می­شود.

     مشرکین، عالم برزخ را منکر بودند و می­گفتند: «اَ اِذا ضَلَلْنا فِی الْاَرْضِ اَ اِنّـا لَفی‏ خَلْقٍ جَديدٍ»[3] و خداونـد متعـال می­فرمـاید: شمـا گم نمی­شوید و فنا و زوالی برای شما نیست، بلکه روح شما توسط فرشتگانِ قابض ارواح از عالمی به عالم دیگر منتقل می­گردد تا به دارالقرار برسد. روح، ملکوتی و مجرّد است و پس از مرگ به مجرّدات می­پیوندد.

     در تعالیم حضرات معصومین(عَلَيهِم­السَّلام) عالم برزخ به عالم خواب تشبیه شده ­است. از حضرت امام باقر(عَلَيهِ­السَّلام) سؤال می­کنند: «مرگ چیست؟» حضرت می­فرمایند: «هُوَ النَّوْمُ الَّذی يَاْتيكُمْ كُلَّ لَيْلَةٍ اِلّا اَنَّهُ طَويلٌ مُدَّتُه‏»[4] همان خوابى است كه شب هنگام شما را فرا مى‏گيرد، با اين تفاوت كه مرگ مدّتش طولانى‏تر است‏. یعنی مرگ و خواب، از یک جنس هستند، با این تفاوت که به هنگام مرگ، روح تعلّقِ خود را بطور کامل از جسم قطع می­کند، ولی به هنگام خواب، بطور کامل قطع نمی­کند. خداوند متعال هر شب انسان را تمرین می­دهد تا مرگ و برزخ و معادِ خود را باور داشته باشد.

     وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) می­فرمایند: «اِنَّ الْقَبْرَ اَوَّلُ مَنازِلِ الْآخِرَة»[5] همانا قبر، اوّلين منزل از منازل آخرت است. از حضرت امام سجاد(عَلَيهِ­السَّلام) نیز مذکور است: «اِنَّ الْقَبْرَ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ اَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النّارِ»[6] همانا قبر، البته باغی از باغهای بهشت و يا حفره ای از حفره های دوزخ می­باشد. در روایت دیگری از امام صادق(عَلَيهِ­السَّلام) آمده ­است: «برزخ، قبر است و آن ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت می باشد‏»[7]. در آنجا، علی الحساب پاداش و کیفر می­بیند. به فرمودۀ اساتید معظّم، مؤمنان ارواح عالی مقامی هستند که آنجا مورد اکرام خدای سبحان می­باشند و غرق در لذت و شادی می­شوند و اعمال خیرشان به صورت زیبا و هیأت باشکوهی ظاهر می­گردد و دارای تلألو و درخشندگی خاصّی است و اثری از خستگی و شکستگی و مرض و درد و رنج و پیری نیست.

     حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) در مورد مرگ مؤمن فرمودند: «هنگامی که خداوند از بنده اش راضی شد، به عزرائيل می فرمايد: «از جانب من نزد فلانی برو و روح او را برای من بياور، آنچه از اعمال نيکی که انجام داده، کافی است، من او را امتحان نمودم و او را در جايگاه ارجمندی که مورد علاقۀ من است يافتم»، عزرائيل همراه پانصد فرشته که با آنها شاخه های گل و دسته های ريشه دارِ گل زعفران است، از بارگاه الهی به زمين نزول می کنند و نزد آن بندۀ صالح می آيند و هر کدام از آن فرشتگـان او را بـه چيزی بشـارت می دهند که ديگری به چيز ديگر بشارت می دهد. در آن هنگام، فرشتگان با شاخه های گل و دسته های زعفران که در دست دارند، برای خروج روحِ او از دو طرف در دو صف طولانی می ايستند (تا با چنين جلال و شکوهی، از روح آن بندۀ صالح استقبال کنند)، هنگامی که ابليس که رئيس شيطان ها است، آن منظره را می بيند، دو دستش را بر سرش نهاده و فرياد و نعره می کشد! پيروانِ او وقتی که او را اينگونه وحشت زده می نگرند، می پرسند: «ای بزرگِ ما، مگر چه حـادثه ای رخ داده است کـه چنـان برافروختـه شده ای؟»، ابليس می گويد: «مگر نمی بينيد که اين بندۀ خدا تا چه اندازه مورد کرامت و احترام واقع شده است، شما در گمراه کردن او در کجا بوديد؟»، آنها می گويند: «ما کوشش خود را در مورد گمراه کردن او کرديم، ولی او از ما اطاعت نکرد»»[8].

     «روزی به هنگام ظهر، کسی خدمت حضرت امام علی(عَلَيهِ­السَّلام) وارد می­شود، حضرت می­فرمـایند: برای چه بـه اينجا آمده ای؟ جواب می­دهد: محبّت و علاقه به شما باعث شد که به محضرتان بيايم. حضرت می فرمايند: اگر براستی دارای چنين علاقه ای باشی، مرا در سه محل خواهی ديد. 1- هنگامی که روحت به حلقومت رسيد 2- در کنار پل صراط 3- در کنار حوض کوثر»[9]. محبت اهل بیت(عَلَيهِم­السَّلام) نشانه و علامت دارد و نشانۀ آن اطاعت است، همان­طور که حضرت امام صادق(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمایند: «اِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطيع‏»[10] همانا محبّ برای محبوبش مطیع است. این احوال انسان­های آبرومند و مبارک در پیشگاه الهی است.

     در مقابل، فرشتگان، انسان­هایی را که با بیراهه روی، آبروئی برای خودشان باقی نگذاشته اند، با ذلّت­بارترین وضع قبض روح می­کنند و به هنگام قبض روح، آنها را توبیخ می­کنند که آیا زمین خداوند فراخ نبود تا دینتان را حفظ کنید و به سرزمین امنی منتقل شوید؟ «اِنَّ الَّذينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمی‏ اَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفينَ فِی الْاَرْضِ قالُوا اَ لَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها». این هجرت، دینی و شرعی و الهی است که از واجبات دین می باشد. اگر انسان در سرزمینی واقع شود که دیار کفر و سرزمین شرک است و مردم تحت اختناق و خفقان باشند و نتوانند دینشان را حفظ کنند، لازم است که به سرزمین امنی منتقل شوند و افرادی که عذرشان موجه نبود و هجرت نکردند، مورد بازخواست پروردگار قرار می­گیرند و خداوند به آنها وعدۀ عذاب می­دهد.

     استاد جوادی آملی در مورد جملۀ «فَاُولئِكَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً» فرمودند: «خدای قهّار نه تنها جهنم را جایگاه آنان می­داند، بلکه خود آنان را جهنمِ سیّار می­نامد «مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً». چنین انسان­هایی نه تنها به سوی دوزخ روانه می­گردند، بلکه خودِ آنان جهنّم اند. صِیرورت به معنای شدن است. بنابراین مصیر انسانِ آلوده، جهنمی شدن اوست. از اینرو حرف «اِلی» نیامده ­است و دلیل معتبری نیز برای مقدّر بودن این حرف نیست. پس اَدِلّۀ عقلی و نقلی مؤیّد همین معنای ظاهری است و «سِیر» و رفتن، معنای خلاف ظاهر می باشد. پس چنانکه برخی از پاکان و نیکان، بهشت می­شوند «جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتی‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصيراً»[11]، برخی از تبهکاران و ستمگران کـه مصداق «ظالِمی‏ اَنْفُسِهِمْ» هستند، جهنم متحرّک می­گردند «فَاُولئِكَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً»؛ همانگونه که جهنّمِ ثابتی نیز هست که جایگـاه کـافران و منافقان و آلودگان می باشد، عدّ ه­ای مانند حرام خوران چنان متحوّل می­گردند که خودشان جهنّم متحرّک می­شوند...».

 

*مطـالب تفسيـري از تفسير تسنيم مبـاركة نسـاء استـاد جوادي آملي و از تفـاسير الميزان، مجمع البيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.

[1]- بحارالانوار، ج6، ص223

[2]- الکافی، ج3، ص244

[3]- آیا وقتی گم شدیم در زمين، آيا ما البتّه هستيم در آفرينش تازه و دوباره زنده می­شویم؟ (مبارکه سجده/10).

[4]- معانی الاخبار، ص289

[5]- جامع الاخبار، ص169

[6]- الخصال، ج1، ص120

[7]- البرزخ القبر و هو الثّواب و العقاب بين الدّنيا و الآخرة (الحديت، روايات تربيتى، ج‏3، ص124).

[8]- اِذا رَضِیَ اللَّهُ عَنْ عَبْدٍ قالَ يا مَلَكَ الْمَوْتِ اذْهَبْ اِلى فُلانٍ فَائْتِنی بِرُوحِهِ حَسْبِی مِنْ عَمَلِهِ قَدْ بَلَوْتُهُ فَوَجَدْتُهُ حَيْثُ اُحِبُّ فَيَنْزِلُ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ مَعَهُ خَمْسُ مِائَةٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مَعَهُمْ قُضْبانُ الرَّيْحانِ وَ اُصُولُ الزَّعْفَرانِ كُلُّ واحِدٍ مِنْهُمْ يُبَشِّرُهُ‏ بِبِشارَةِ صاحِبِهِ وَ تَقُومُ الْمَلائِكَةُ صَفَّيْنِ لِخُرُوجِ رُوحِهِ مَعَهُمُ الرَّيْحانُ فَاِذا نَظَرَ اِلَيْهِمْ اِبْليسُ وَضَعَ يَدَهُ عَلى رَاْسِهِ ثُمَّ صَرَخَ فَيَقُولُ لَهُ جُنُودُهُ ما لَكَ يا سَيِّدَنا فَيَقُولُ اَ ما تَرَوْنَ ما اُعْطِیَ هذَا الْعَبْدُ مِنَ الْكَرامَةِ اَيْنَ كُنْتُمْ مِنْ هذا قالُوا جَهَدْنا بِهِ فَلَمْ يُطِعْنا (جامع الاخبار، ص171).

[9]- بحارالانوار، ج6، ص195

[10]- بحارالانوار، ج67، ص15

[11]- بهشت جاويدانی که به پرهيزکاران وعده داده شده، باشد برای ايشان پاداش و بازگشتگاه (مبارکه فرقان/15).