*

     آیات شریفۀ سابق، پیرامون مسئلۀ جهاد و مشتاقان به جهاد و جهادگریزان بود. آیۀ شریفۀ مورد بحث در مورد هجرت و مهاجران واقعی و هجرت گریزان است. عدّ ه­ای مهاجرت کردند و دینشان را حفظ نمودند و عدّۀ دیگری، با وجود اینکه امکان مهاجرت برایشان وجود داشت، به دلیل عذرهای غیرموجه از آن خودداری کردند، همانطور که از جهاد نیز طفره رفتند. اوّلین آیۀ شریفه در مورد هجرت، دربارۀ توفّی و قبض روح تبهکاران توسّط فرشتگان است و خداوند متعال می­فرماید: «تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ» ملائکه و فرشتگان، ایشان را قبض روح می­کنند. خدای سبحان، گاهی قبض روح را به خودش نسبت می­دهد و می­فرماید: «اَللهُ يَتَوَفَّى الْاَنْفُسَ حينَ مَوْتِها»[1]، و گاهی این قبض روح را بر جناب ملک الموت یا عزرائیل(عَلَيهِ­السَّلام) نسبت می­دهد «قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذی وُكِّلَ بِكُم‏»[2]، و گاهی به جمع ملائک نسبت می­دهد «حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُون‏»[3]. قبض روح چه مستقیماً توسّط خدای سبحان، یا توسط جنـاب ملک الموت، یا سایر فرشتگان صورت گیرد، همه به اذن الله است. جناب ملک الموت، رهبر و رئیس فرشتگانِ قابض ارواح هستند و زیردست ایشان فرشتگان دیگری قرار دارند. برخی افراد را خدای سبحان مستقیماً قبض روح می­کند که از جملۀ آنان، سید و سالار شهیدان حضرت اباعبداللهِ الحسین(عَلَيهِ­السَّلام) می باشد.

     قابل توجه است: خدای سبحان نفرموده: زمانی که مردند، بلکه می­فرماید: زمانی که فرشتگان دریافت کردند آنها را «تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ» یا «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا» یا «اَللهُ يَتَوَفَّى الْاَنْفُسَ حينَ مَوْتِها»، در تمام اینها سخن از فنا و نابودی و از بین رفتن نیست و مرگ به معنای ماتَ فاتَ نمی­باشد، بلکه توفّی و وفات است، نه فوت. انسان نمی­میرد و زایل و نابود نمی­شود، بلکه متوفّی می گردد، یعنی بطور کامل دریافت و نگهداری می­شود و توسط فرشتگان به عالم دیگر انتقال می­یابد. پس مرگ، انتقال است نه فنـا و نابودی و آنچه کـه زیر خاک می­رود و می­پوسد، جسم است که مرکب و سواری برای روح می­باشد و روح، مجرد و غیرمادی و جاویدان است و اصالت، از آنِ روح می باشد که بطور تمام و کمال دریافت می­شود و نگهداری می­گردد و به عالم برزخ منتقل می­شود و فرشتگان، مأمور انتقال ارواحِ انسان­ها از این جهان به عالم برزخ هستند. عالم برزخ، عالم حائلی میان دنیا و آخرت می باشد «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون‏»[4] و بعد از دنیا و قبل از آخرت، ارواح به این عالم منتقل می­شوند. همانطور که اعتقاد و یقین به آخرت برای انسان واجب است، همانگونه یقین به عالم برزخ نیز واجب می باشد. در عالم برزخ، انسان در قالب مثالی، به زندگی خود ادمه می­دهد تا روز رستاخیز فرا رسد، و اگر نیکوکار باشد، علی الحساب پاداش می­بیند و اگر بدکار باشد، علی الحساب کیفر می­بیند. این توفّی به بقای روح بعد از مرگ و جاودانگی روح دلالت می­کند که فنا و زوالی برای آن وجود ندارد.

     خدای سبحان در مورد گناهکاران می­فرماید: «ظالِمی‏ اَنْفُسِهِمْ» ظلم نمودند بر خودشان. از دیدگاه قرآن کریم، هر نوع گناهی ظلم است، چه گناه در حق خود باشد و چه در حقّ دیگران، به هر حال ظلم است. خدای متعال برای رسیدنِ انسان به سعادت جاویدان برنامۀ وسیع و قوانین و تکالیفی را وضع فرموده تا انسان با بکار بستنِ این ابزار و انجام وظایفی که مقرّر شده، به آن سعادت موعود نائل گردد. امّا وقتی انسان بیراهه می­رود و تکالیف و وظایفی را که خداوند برای او مقرّر فرموده، انجام نمی­دهد، مسیر خود را از سعادت به شقاوت تغییر می­دهد و از رسیدن به سعادتی که برای او مقرّر شده، محروم می­ماند و چون این مسیری را که خداوند برای او تنظیم فرموده ­بود، با سوءاختیارِ خود تغییر داده و به شقاوت رسیده، لذا در مرحلۀ اوّل به خودش ظلم نموده­ است «ظالِمی‏ اَنْفُسِهِمْ»، وگرنه خداوند هرگز به بندگانش ظلم نمی­کند «وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلاً»[5]، «وَ اَنَّ اللهَ لَيْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبيدِ»[6]، همان­طور که انسان با انجام اعمال صالحات و اطاعت از فرامین الهی در مرحلۀ اوّل به خودش خدمت می­نماید «اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ»[7].

 

*مطـالب تفسيـري از تفسير تسنيم مبـاركة نسـاء استـاد جوادي آملي و از تفـاسير الميزان، مجمع البيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.      

[1]- خداوند دريافت می کند روح ها را به وقتِ مردنشان (مبارکه زمر/42).

[2]- بگو دريافت می کند شما را فرشتۀ مرگ آن کسی که موکّل شده به شما (مبارکه سجده/11).

[3]- تـا زمانی که بيايد يکی از شما را مرگ، دريافت کنند او را فرستاده های ما و ايشان کوتاهی نمی کنند (مبارکه انعام/61).

[4]- و از پشت سرِ ايشان حائلی است تا روزی که برانگيخته شوند (مبارکه مؤمنون/100).

[5]- و ستم کرده نمی شوند به اندازة پردة روی هستة خرما (مبارکه نساء/77).

[6]- و همانا خداوند، نيست ستمکار بر بندگانش (مبارکه آل عمران/182).

[7]- اگر نيکی کرديد، نيکی کردید برای خودتان (مبارکه اِسراء/7).