*

     بحث در آیۀ شریفۀ سابق، بمانند آیۀ شریفۀ مورد بحث، پیرامون مسائل مربوط به منافقان بود و سه صفت از اوصاف نفاق استفاده شد. مطلبی که در این مورد قابل توجه می باشد، این است که قرآن کریم، کتاب تاریخ و قصه و داستان نیست، بلکه کتاب هدایت و تربیت بشری است، ولذا اگر در بیان شرح حال گروه و افرادی برمی آید و در قرآن کریم، تاريخ گذشتگان تعریف می شود و مطالبی پیرامون آن بیان می گردد، تماماً برای هدایت و تربیت انسان ها است و اگر افرادی به علّت صفات مذمومشان، مورد مذمّت قرار می گیرند، باز خداوند متعال در آنجا برای مؤمنان، درس بندگی و عبودیّت می دهد. به عنوان نمونه: وقتی در آیات شریفۀ مورد بحث، سخن از اوصاف منافقین است، به این معناست که ای مؤمنان، از این صفات برحذر باشید و مبادا در اثر غفلت، گرفتار صفتی از صفات نفاق شوید و به جمع منافقین بپیوندید. حال سه صفت مذموم نفاق از اوصاف منافقین را که خداوند متعال بیان فرمود، عبارتند از:

     1- منافقین، هوس مدار و هوی محورند. وقتی نشان و علامت منافقین، هوس مداری و هوی محوری است، به این معناست که ای مؤمنان، اگر شما هم به جای خدامحوری و توحیدمداری، لایه هایی از هوس مداری و هوی محوری در وجودتان باشد، ای بسا در اثر ادامۀ این صفت، سر از نفاق درآورید، و به قول استاد جوادی آملی «به جای عبدالله بودن، عبدالهوی شوید». چنانچه در کارها ملاک و معیارِ انتخاب، خواست قلبی و دل شما باشد، در این صورت به جای توحیدمحوری، به هوی مداری توجه کرده اید.

     2- منافقین به جای اینکه به ذات باری تعالی که منبع عزّت است، توکّل کنند، عزّت را با تکیه بر بیگانگان می جویند، درحالی که مؤمنان بر این باورند که در عالم، یک عزّت و یک قدرت وجود دارد و سرهای تسلیم و عبودیّت را در برابر یک قدرت فرود می آورند و بس، و یک مبدأ را به رسمیّت می شناسند و آن، ذات لایزال الهی است. امّا منافقین بر قدرت های ظاهری تکیه می کنند تا عزّت و قدرت اخذ نمایند، درحالی که هر عزّتی که از غیرخداوند کسب شود، عزّت نیست، بلکه ذلّت است، چراکه غیر ذات لایزال الهی، هرچه هست، فقر و نیاز محض می باشد، ولذا چگونه می تواند به دیگری عزّت بخشد؟ «يا اَيُّهَا النّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَميد»[1]. مؤمنین، هر نعمت مادّی یا معنوی و ظاهری یا باطنی که به ایشان اعطاء شود، آن را از سوی خداوند می دانند. اما منافقین به این سبب که باطنشان کفر است، عزّت را از غیر باب توحید می جویند و خداوند متعال هشدار می فرماید که: مواظب باشید مبادا این تصوّر باطل در مُخَیَّلۀ شما خطور نماید که غیر از عزّت مطلق، عزّت دیگری هست.

     3- منافقین در مجالس کفّار و غیر مسلمانان شرکت می کنند و خدای سبحان چه زیبا نصیحت می فرماید که دون شأن مؤمن است و در ذِیِّ بندگی او نیست که به جای مؤمنین، غیرمؤمنین را دوست اتّخاذ کند و در محفل آنان شرکت نماید. آری، به راستی چگونه ممکن است انسان مزیّن به ایمان و توحید باشد و با اولیای الهی ارتباط داشته باشد، لکن در مجلسی شرکت نماید که آیات قرآن مورد هَجْوْ و استهزاء قرار می گیرند و با سکوت خود، فعل اهل باطل را تأیید و تشویق کند. این صفت آنچنان مورد ذَمّ پروردگار است که می فرماید: اگر چنین حالی دیده شد، آن زمان مانند آن مشرکین هستید «اِنَّکُمْ اِذاً مِثْلُهُمْ». زیباترین عزیز و محبوب در زندگی مؤمن، خداوند و اولیای الهی است، ولذا چگونه ممکن است که در مجلسی شرکت کند که محبوب او مورد هجو و استهزاء قرار گیرد، مگر اینکه به قول استاد جوادی آملی، کفر باطنی در وجودشان نهادینه شده باشد.

     آیۀ شریفۀ صد و چهل در مورد مجالس مربوط به کفّار و مشرکین است که مبتلا به کفر اعتقادی هستند، لکن با استفاده از این مطلب، تکلیف شرکت در مجالسی که در آنها کفر عملی صورت می گیرد و علناً معصیت پروردگار انجام می شود، روشن می گردد. شرکت در مجالسی که توسّط به ظاهر مسلمانان ترتیب داده شده، ولی گناه و معصیت صورت می گیرد و موازین شرعی و شئونات اسلامی زیر پا نهاده می شود و او هم با سکوتش، اهل باطل را تأیید می کند، هتک حرمت الهی محسوب می گردد. مؤمن هرگز با چنین مجالسی سنخیّت ندارد، او تنها به مرکز توجه داشته و یک محبوب دارد و شرکت در چنین مجالسی علامت نفاق است.

     خداوند متعـال بـا شرح داستـان منـافقین چند مطلب را بیان می فرماید که عبارتند از:

     اوّل اینکه: اگر افرادی با این اوصاف هستند، آنها را بشناسید که برایتان دوست نیستند، بلکه کافرانی در لباس اسلام و دشمنانی در لباس دوست هستند.

     دوّم اینکه: مراقب خطراتی باشید که از ناحیۀ آنها متوجه اسلام می شود. حضرت امام علی(عَلَيهِ­السَّلام) فرمودند: «اِنَّ اَخَا الْحَرْبِ الْاَرِقُ»[2] همانا برادر جنگ، هوشیار است.

     سوّم اینکه: مراقب باشید که اگر از این صفات در شما هم دیده شود، شما هم سر از نفاق درمی آورید.

 

* مطالب تفسيري از تفسير تسنيم مبـاركة نساء استاد جوادي آمـلي و از تفـاسير الـميزان، مجمع­البيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.

[1]- ای مردمان شمایید فقیران به سوی خداوند و خداوند، اوست بی نيازِ ستوده (مبارکۀ فاطر/15).

[2]- نهج البلاغه، فرازی از نامه62