«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبا عَبْدِاللهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِك‏ عَلَيْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِیَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّـلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلٰى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلٰى اَوْلٰادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلٰی اَصْحابِ الْحُسَيْن(عَلَيهِ­ السَّلام)»[1]. «اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء»[2].

     وجود مقدّس حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اِقْرَؤُا سُورَةَ الْفَجْرِ فی فَرائِضِكُمْ وَ نَوافِلِكُمْ فَاِنَّها سُورَةُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِیٍّ(عَلَيهِ السَّلام) وَ ارْغَبُوا فيها رَحِمَكُمُ اللهُ تَعالى‏»[3] سورۀ فجر را در نمازهاى واجب و نمازهاى نافلۀ خود بخوانيد، زيرا اين سورۀ حسين بن على(عَلَيهِ السَّلام) است، به آن راغب باشيد، خداوند تعالی شما را رحمت كند! آنجایی که می­فرماید: «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ﴿27﴾ ارْجِعی اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً﴿28﴾»[4]، نفس مطمئنه، عالی­ترین درجۀ نفس انسان است که نمونۀ بارز آن وجود مقدّس امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) می باشند. حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، سالار شهیدان، در آن واقعۀ سخت و جنگ استثنایی و بـی نظيـر، در کمـال آرامـش و اطمینـان و سکـونت قلب قـدم بر­می­داشتند، گویی که هیچ اتّفاقی نیفتاده است، درحالی که هر چه از جان و مال و اهل بیت و فرزندان و اصحاب داشتند، همه را از دست داده بودند. آن بزرگوار، در آن واقعه، عشق را به معنای حقیقت کلمه تفسیر فرمودند و هرچه داشتند در طَبَق اخلاص گذاشته و تقدیم معبود محبوب نمودند. وجود مقدّس حضرت زینب کبری(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها) نیز به تأسّی از ایشان، بعد از آن همه مصائب و شدائد، با استواری و اطمینان کامل قدم بر­می­داشتند. آن بزرگ پاسدار اسلام و اُمّ المصائب، آن بحران را با کمال صلابت و قدرت مدیریّت نمودند.

     اوّل ماه صفر، خاندان حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) را که درواقع اهل بیت و خاندان رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) بودند، وارد شام کردند. همین که کاروان اُسرا به نزدیکی شام رسیدند و خبر به شامیان رسید، یزید دستور داد تاج جواهرنشانی برای او ترتیب دهند و هر صنفی از اصناف، شهر را زینت دهند و خودشان نیز لباس­های زینتی بپوشند و در شهر رفت و آمد کرده و به یکدیگر تبریک بگویند. شیپور­ها به استقبال اسراء درآیند و جار دهند که این سر­های بریده که در کنار اطفال وارد می­شوند، خارجی­هایی هستند که عدول کرده­ اند و می­خواستند یزید را از تخت سلطنت ساقط نمایند و به قصد براندازی حکومت روانۀ عراق شده بودند، لکن عوامل یزید آنان را کشتند؛ هر کس یزید را دوست دارد، امروز شادی کند. قلم از بیانِ آنچه بر سر آن بزرگواران آمد، عاجز است. امّا حضرت زینب کبری(سَلامُ ­اللهِ­ عَلَيها) در آن طوفان و تلاطم مصائب که اگر یک هزارم از آن بر ما وارد شود، چنان خود را می­بازیم که کلمات و حرکات ناموزون از ما سر می­زند، و ای بسا ایمانمان متزلزل شود، با کمال اطمینان و قدرت روحی، آن بحران را مدیریّت فرمودند. امام سجاد(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ام زینب بسته بود»[5]. حضرت زینب(سَلامُ ­اللهِ ­عَلَيها) با وجود آن همه مصائب و شدائد نه تنها متزلزل نشدند، بلکه وقتی وارد مجلس ابن زیاد گشتند، او را «يَا ابْنَ مَرْجانَة»[6] خطاب کردند و در مجلس یزید هم او را تحقیر کرده و آن خطبه­ های غَرّا را ایراد فرمودند و یزید و یزیدیان را رسوا نمودند. آن بزرگوار وظایف و رسالتی را که در زنده نگه داشتن اسلام و قیام عاشورا بعد از شهادت حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) بر دوش داشتند، به زیباترین صورت انجام دادند.

     حال با توجه به آن قدرت روحی عظیم و سکونت قلبی حضرت زینب(سَلامُ ­اللهِ­ عَلَيها) در اوج مصائب و شدائد، سئوالی پیش می ­آید و آن اینکه: علّت آن آرامش و مدیریّت در بحران آن حضرت چه بود؟ تمام اینها یک پاسخ دارد و آن، اعتقاد و اعتماد به درست بودن راهشان است. آن بزرگوار به این سبب که می­دانستند در مسیر رضایت پروردگار «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ الله‏»[7] قدم بر­می­دارند، لذا این امر، برای ایشان قدرت آفرین بود. آری، آنچه که بر قلب، توان و نیرو، و بر زانوان، قدرت می­بخشد، یقین به درست بودن راه و الهی بودنِ مسیر است. وقتی حضرت زینب(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها) یقین پیدا کردند که راهشان، درست و مورد رضایت حقّ سبحان است و لبخند رضایت الهی را از ماورای درد­ها و مصائب مشاهده فرمودند، دیگر نه تنها متزلزل نگشتند و از حالت تعادل خارج نشدند، بلکه وقتی آن ملعون گفت: ديدى خدا با برادر و اهل بيت تو چه كار كرد؟ «كَيْفَ رَاَيْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخيكِ وَ اَهْلِ بَيْتِك‏»[8]، پاسخ فرمودند: «ما رَاَيْتُ اِلّا جَميلاً»[9] نديدم مگر زيبايی را. این سخنِ آن بانوی مصیبت دیده­ای است که آن همه دردها و رنج­ها را پشت­سر گذاشته و دو فرزندشان، برادرانشان و بالاتر از همۀ آنها، تاج سری همچون امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) را از دست داده بودند. آنچنان کشش و محبّت و عاطفه و مودّتی میان حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) و حضرت زینب(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها) برقرار بود که از شرایط ازدواجشان این بود که در سفر­ها برادر را همراهی کنند*؛ امّا با وجود این همه مصائب، فرمودند: «ما رَاَيْتُ اِلّا جَميلاً». آری، از دست دادنِ تاج سری همچون امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) زیباست. بالای نیزه ها رفتنِ سرهای شهداء زیباست. از دست دادن سه ساله و شکافته شدن گلوی شش ماهه زیباست. امّا به فرمودۀ استاد علّامه طباطبایی(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه) و استاد حسن زادۀ آملی، معنای «جمیلا» غیر از اینهاست. استاد علّامه طباطبایی(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه) و استاد حسن زاده آملی در تفسیر «ما رَاَيْتُ اِلّا جَميلاً» با مختصر تفاوتی، مشترکاً مطلبی دارند و آن این است که جمیل صفت مشبهه است، یعنی مانند فعل، ضمیری درون خود دارد، و درواقع به این معناست که ندیدم مگر صاحب زیبایی و صاحب زیبا یا زیبا را. اگر جمله به این صورت بود که: «ما رَاَيْتُ اِلّا جَمالاً»، به این معنا بود که چیزی جز زیبایی ندیدم.

     یکی از اسمای حُسنای الهی جمیل است «اِنَّ اللهَ جَميلٌ يُحِبُّ الْجَمالَ‏»[11]. جمال یعنی زیبایی، لکن جمیل به معنای زیباست. قابل توجه است که قرب و حبّ حضرت زینب کبری(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها) در پرتو صبر و شکیبایی و آن مدیریّت عالی در بحران، به جایی صعود می­نمود که می­فرمایند: من صاحب جمال را دیدم. یعنی خودِ خدای سبحان را ملاقات نمودم و لبخند رضایت او را دیدم. به راستی مقام انسانیّت و آدمیّتِ انسان تا کجا قدرت رشد و تعالی دارد که در بحبوحۀ فجایع می­فرماید: من غیر از خداوند چیزی ندیدم.

«رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند

                                           بنگر که تا چه حدّ است مکـان آدمیّت»[12]

     پس به میزان پیروی و تبعیّت و دخول و ورود به باطن عاشورا، که همان عمل به قرآن و اطاعت از اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) است، از انسان کشف حجاب می­شود و در حدّ هر انسانی، افاضات الهی به او می­رسد.

     زندگی پر از امتحان و آزمایش و سختی و ناگواری است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی‏ كَبَد»[13]، «دارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ»[14]. مرگ عزیزان، بیماری خود و دیگران و... در انتظار همۀ افراد است، ولذا انسان با پیش آگهی نسبت به مشکلات و حوادث، می­تواند ایمان خود را حفظ نماید. خداوند خود وعده فرموده است که به میزان صبر و بردباری هر فرد، صبر بالاتری حواله خواهد فرمود. انسان همیشه باید منتظر حوادث و مشکلات باشد تا در هنگام بروز مشکلات، نلغزد و نلرزد.

     جوانان عزیزی که پیرو حضرت زینب کبری(سَلامُ­ اللهِ ­عَلَيها) می­باشند و اعتماد و اعتقاد به حقّانیّت راهشان دارند، حقیقتاً سرمایه­ های عالی قدری برای ما هستند. اینان در مقطع درسی و... در برابر تمسخرها و یاوه ­گویی ­های دیگران، حجاب خود را حفظ کرده و نه تنها مرعوب نشده و سست نمی­گردند، بلکه مصمّم ­تر شده و پایدارتر و ثابت قدم­تر می­شوند، چراکه می­دانند در راستای هدفی بزرگ قدم بر­می­دارند. خداوند متعال در قرآن کریم یکی از ویژگی­ های مؤمنان حقیقی را نترسیدن از ملامت ملامت گران معرّفی می­نماید «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏»[15] و این آیۀ شریفه حقیقتاً در مورد چنین جوانانی تحقّق دارد. آری مؤمنـان حقیـقی از ملامت و سرزنش دیـگران نمی­ هراسند و ملول نمی­گردند و البته هرچه سرزنش بیشتر باشد، یقینشان بالاتر می­رود و اراده­شان مستحکم­تر می­شود و به یقین می­دانند که اهل باطل و مسخره­ کنندگان، سخنانشان نیز باطل است، ولذا هیچ­گونه تزلزل ایمانی در آنها ایجاد نمی­شود. عزیزان، اگر بخواهیم در روز قیامت از شفاعت آن بزرگواران بهره ­مند شویم، هزینه دارد، صبر کردن بر مسخره­ها و تمسخرها می­طلبد. عالَم، عالَمِ اسباب است و تحمّل کردن بر سختی­ها و مصائب و سرزنش­ها، اسباب سعادت و کامیابی انسان است.

 

[1]- سلام بر تو ای اباعبدالله(عَلَيهِ­ السَّلام) و بر روح هايی که در آستانت مدفون شدند، بر تو باد از طرف من سلام و درود خداوند هميشگی تا زمانی که باقی است شب و روز و قرار ندهد خداوند آخرين عهد از من برای زيارت شما، سلام بر امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) و سلام بر علی بن الحسین(عَلَيهِ ­السَّلام) و سلام بر اولاد امام حسين(عَلَيهِ ­السَّلام) و سلام بر اصحاب امام حسین(عَلَيهِ­ السَّلام) (مفاتیح ­الجنان، فرازی از زیارت عاشورا).

[2]- کجاست طلب کنندۀ خونِ کشته شده در کربلا (مفاتیح الجنان، فرازی از دعای ندبه).

[3]- بحارالانوار، ج44، ص218

[4]- ای نفسِ به اطمينان رسيده﴿27﴾ بازگرد به سوی پروردگارت در حالی که هم تو از او خشنود هستی و هم او از تو راضی است﴿28﴾ (مبارکة فجر/27و28).

[5]- کتاب «حماسه حسينی»، ج1

[6]- ای پسر مرجانه! (اللهوف على قتلى الطفوف، ص161).

[7]- برای طلب رضایت خداوند (مبارکة بقره/207).

[8]- بحارالانوار، ج45، ص115

[9]- بحارالانوار، ج45، ص115

*«شهيد آيت الله دستغيب(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه) در كتاب «زندگانى زينب كبرى(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها)» به نقل از «رياحين الشريعه» آورده است كه وقتى امام على(عَلَيهِ السَّلام)، حضرت زينب(سَلامُ ­اللهِ ­عَلَيها) را به همسرىِ عبدالله درمى آورد، دو شرط با عبدالله كرد، يكى اينكه اجازه دهد حضرت زينب(سَلامُ ­اللهِ ­عَلَيها) هر روز امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) را ببيند و دوم اينكه اگر امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) به سفر رفت و حضرت زينب(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها) خواست با او برود، اجازۀ رفتن بدهد و عبد الله هم اين دو شرط را قبول كرد». (رياحين الشّريعه، ج3، ص41).

[11]- خداوند زيبـاست و زيبـايی را دوست دارد (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه)؛ نهج الفصاحه، حديث780).

[12]- سعدی(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[13]- البتّه به تحقيق ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم (مبارکه بلد/۴).

[14]- (دنيا) خانه ای است که با بلا پوشیده شده (بيان نورانی حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ نهج البلاغه، فرازی از خطبة 226).

[15]- و نمی­ترسند از سرزنش سرزنش کنندگان (مبارکة مائده/54).