خداوند متعال در ادامۀ آیۀ شریفۀ مورد بحث می­فرماید: «وَ اُحْضِرَتِ الْاَنْفُسُ الشُّحَّ». شُحّ، حالتی است که در قلب ایجاد می­شود و نمود آن در ظاهر عبارت از بخل است، همان­طور که تقوا یک حالت قلبی است و ظاهر و نمود آن این است که انسان از گناهان اجتناب می­کند و واجبات را انجام می­دهد. بخل از رذایل اخلاقی و یک حالت مذموم است. جهانِ خلقت، جهان تکامل است و خدای سبحان هر موجودی را که خلق فرموده، او را در جهت تکامل خودش راهنمایی فرموده است «رَبُّنَا الَّذی اَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»[1]. غیر از انسان هر ذی­روحی که خلق شده، تکاملش محدود است، به عنوان نمونه: تخم مرغ، نهایت رشدش این است که تبدیل به مرغ شود. هستۀ خرما یا هلو و سیب، نهایت تکاملش این است که تبدیل به درخت خرما یا درخت هلو و یا درخت سیب شود. امّا انسان موجودی است که تکامل او بی­نهایت است.

     پس معلوم می­شود اولاً: همه چيز را خداوند آفریده «اَللهُ خالِقُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ»[2] و ثانیاً: همه چیز را زیبا آفریده «اَلَّذی اَحْسَنَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَه‏»[3] و ثالثاً: هر آنچه را که آفریده در مسیر تکاملش هدایت فرموده است.

     با توجه به اینکه تکامل انسان نامحدود است، لذا خدای سبحان آنچه را که از ابزار و اوصاف روحی برای انسان لازم است، در اختیارش قرار داده تا به کمال موعود برسد که از جملۀ آن صفات روحی، شُحّ نفس است. اصل شُحّ، مخلوق الهی است و از عوامل مهم جذب و جلب منفعت و دفع شرّ و مفسده می باشد، ولذا خدای سبحان به عنوان احضار شحّ یاد می­فرماید. از اینرو شُحّ همواره مذموم و ناپسند نیست، بلکه کیفیّتِ بکارگیری آن است که در خیر یا شرّ استفاده شود. تعدیل شُحّ با نیروی عقل که تعدیل کنندۀ تمام قواست، موجب می­شود که از حوزۀ خود خارج نشود و عدول و تجاوز ننمايد. تمام صفات روحی و غرایز، چنانچه تحت فرمان عقل باشند و تعدّی و طغیان نکنند، رذیله محسوب نمی­شوند، امّا زمانی که از حوزۀ فرمان عقل خارج شوند، ویرانگر می­گردند و رذیله محسوب می­شوند. از اینرو در مواردی، بخل و شُحّ نه تنها مذموم نمی­باشد، بلکه به آن توصیه شده است، همان­طور که در تعالیم اسلامی توصیه شده که برای عمرتان بخیل باشید، چرا که هر لحظه­ ای که سپری شد، دیگر به هیچ قیمتی برنمی­گردد. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) به جناب اباذر فرمودند: «يا اَباذَرٍّ كُنْ عَلى عُمُرِكَ اَشَحَّ مِنْكَ عَلى دِرْهَمِكَ وَ دِينارِك‏»[4]. بخل زمانی مذموم است که در حبّ مال دنیا و خسّت از بذل آن مطرح  شود. اینکه انسان از پرداخت حقوق واجبه و وجوه شرعیه مانند خمس و زکات یا سایر انفاق­ها امساک ورزد، مذموم است. به همین ترتیب حبّ نفس که یکی دیگر از اوصاف روحی است، در صورتی که تحت فرمان عقل قرار گیرد، فضیلت می­باشد، لکن وقتی از فرمان عقل خارج شد، به خودپرستی تبدیل شده و رذیلت می­گردد. اگر انسان، حبّ نفس نداشته باشد، هرگز از جانش محافظت نمی­کند. حبّ نفس در حدّ مشروع که جان در معرض خطر و هلاکت قرار نگیرد، لازم است، ولی وقتی از مدیریّت عقل خارج شد، به خودپرستی تبدیل می­شود و در ردیف رذایل اخلاقی قرار می­گیرد.

     پس شحّ نفس در صورتی از صفات مذموم است که در مسیر حرص و طمع به مال دنیا به کار افتد و مال دنیا آنقدر برای انسان پررنگ شود که تمام تلاش او در جهت دنیاطلبی و جمع مال و پُست و ميز و ریاست و... باشد. امّا چنانچه حرص برای اخذ درجات معنوی و ایمان و تقوا و رسیدن به قرب الهی و سرمایۀ عظیم رضایت پروردگار باشد، ممدوح است، همان­طور که خدای سبحان در مورد رسول گرامیش می­فرماید: «عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ‏»[5] برای رسول الله، کفر و ضلالت شما سخت است و برای سعادت و رستگاری شما حریص می باشد.

     پس با توجه به مطالب مذکور معلوم می­شود که: شحّ و بخل در وجود آدمی قرار داده شده تا انسان به آن سعادت حقیقی که قرب خداوند است، نائل شود و نسبت به عمرش بخیل باشد تا مبادا بیهوده صرف شود و سرمایۀ عمر را تاراج نماید. همچنین شُح، در نفس انسان بذاته نهاده شده تا او را برای رسیدن به سعادت راهنمایی کند. تمام نعمت­های پروردگار کاربرد سعادت آفرینی دارند، یکی از این کاربردها این است که زن و شوهر، هر کدام که متوجه شدند زندگی­شان صدمه می­خورد و شیطان می­خواهد شیرازۀ زندگی آنها را از هم بپاشد، پیش ­قدم شوند و در حل و فصل اختلاف و به عبارتی دفع آن تلاش نمایند و البته کسی که پیش­ قدم است، به خدای سبحان مقرّب­تر می باشد.

 

[1]- پروردگار ما خدایی است که داد به هر چیزی خلقتش را، سپس هدایت کرد (مبارکة طه/50).

[2]- خداوند خالق هر چیزی است (مبارکة زمر/62).

[3]- آنکه نیکو ساخت هر چیز را که آفرید آن را (مبارکة سجده/7).

[4]- ای اباذر، برای عمرت بخيل تر باش از درهم و دينارت (بحارالانوار، ج74، ص78).

[5]- سخت است بر او رنج کشیدنتان، حریص است بر شما (بر هدايتتان) (مبارکة توبه/128).