مطلب دیگری که در مورد خوشبختی در زندگی مشترک قابل توجّه می­باشد، این است که یکی از مهم­ترین رمزهای خوشبختی زوجین، شناخت نیازهای مشروع همدیگر و احترام قائل شدن به آنهاست. به عنوان نمونه: اگر شوهر به یک رشتة ورزشی علاقه­مند است، همسر به آن احترام قائل شود و با آن مبارزه نکند و او را محدود ننماید. همچنین اگر زن، به مادر یا خواهرانش علاقه و محبّت زیادی دارد، شوهر به این علاقة زن احترام قائل شود و در غیر این صورت، چنانچه زن یا شوهر با استبداد و زورگویی بخواهد همسرش را محدود کند، با یک فرد ناراضی مواجه خواهد شد که نمی­تواند شریک زندگی خود را راضی و خوشبخت نماید. پس زیربنا، شناخت نیازها و احترام به آنان است. حال زن یا شوهر برای اینکه بتواند علاقه و محبّت همسرش را نسبت به خانواده و... تعدیل نماید، باید به مرور و از اکسیر محبّت استفاده کند. انسان­ها عبد و عبید نیکی و محبّت و احسان هستند «اَلْاِنْسانُ عَبْدُ الْاِحْسان‏‏»[1]. زن یا شوهر می­تواند طوری به همسرش محبّت کند و اعتماد او را جلب نماید که بطور غیرمستقیم علاقه و محبّت همسرش به دیگران کمتر شود، یعنی محبّت او بر سایر محبّتها غلبه کند و تحت­الشّعاع خود قرار دهد. اگر کسی با ترساندن از طلاق و با زور و اجبار، شریک زندگی خود را محدود کند و با نیاز او مبارزه نماید، دیگر حاکمیّت و محبّتی در قلب همسرش نخواهد داشت.

     حضرت امام علی(عَلَيهِ­السَّلام) فرمودند: «فَوَ اللهِ ما اَغْضَبْتُها وَ لا اَكْرَهْتُها عَلى اَمْرٍ حَتّى قَبَضَهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا اَغْضَبَتْنی وَ لا عَصَتْ لی اَمْراً وَ لَقَدْ كُنْتُ اَنْظُرُ اِلَيْها فَتَنْكَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْاَحْزانُ»[2]  به خداوند سوگند من فاطمه را در کاری غضبناك و ناراحت ننمودم تا خداوند عزّ و جلّ او را قبض روح نمود، فاطمه هم مرا خشمناك نكرد و از من در کاری نافرمانى ننمود، هرگـاه به او نگاه می­کردم، پس برطرف می­شد از من غم­ها و حزن­ها. جوانان عزیز! هر کس در زندگی مشترک به محبّت همسرش نیاز دارد و این محبّت، غذای روحی برای اوست «وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة»[3] از نشانه­های خداوند است که برای شما از میان خودتان زوج­هايی قرار داد تا به وسيلة آنها سکونت یابید و محبّت و مودّت را میان شما قرار داد. آیة شریفة مذکور بیانگر این حقیقت است که سکونت و آرامش، محصول مودّت و محبّت است. هر جا محبّت و مودّت باشد، آنجا صلح و آرامش وجود دارد. حال برای اینکه زن بتواند از محبّت همسر در زندگی بهره­مند شود تا به سکونت برسد، لازم است که احترام به همسر و تکریم شخصیّت او را در زندگی اصل قرار دهد، چراکه اقتدار مرد مسئله­ای فطری است «اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساء»[4]. خداوند متعال مرد را بطور ذاتی و فطری برای خانواده مدیر و سرپرست قرار داده است و اگر زن، اقتدار و مدیریّت مرد را اصل قرار دهد، به خود خدمت کرده و متقابلاً محبّت را از شوهر خود دریافت می­دارد. تحقیر برای مرد، غیرقابل تحمّل است. مرد همواره دوست دارد که یک سر و گردن از زن بالاتر باشد و زن برای بهره­مندی از محبّت مرد، باید به این خواستة او احترام قائل شود. تحقیر مرد، بزرگترین ظلم به مرد است و بالاترین خطر را برای خود زن و زندگی مشترک به دنبال دارد. اگر اقتدار مرد شکسته شود، دیگر شوهرِ قابل اعتمادی برای زن نخواهد بود. زن باید همسرِ خود را در نزد اقوام خود و نيز اقوام شوهر و مخصوصاً نزد فرزندان بزرگ کند. هر چند فرزندان، انیس و مونس پدر و مادر هستند، ولی نباید نزد آنان از پدر بدگویی شود. مادر باید همواره مراقب باشد که پدر جایگاه خود را نزد فرزندان از دست ندهد. او باید مراقب باشد که اسرار و عیوب همسر را نزد آنها بازگو نکند. همانطور که خداوند متعال زن و مرد را برای همدیگر لباس معرّفی فرموده است «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنّ‏»[5]، زن و شوهر باید حافظ و ساتر عیوب همدیگر باشند. همانطور که خداوند متعال «سَتّارُ الْعُيُوب‏»[6] است، زن و شوهر هم باید عیوب و اسرار همدیگر را پوشانده و فاش و برملا نسازند. احترام به شوهر باعث می­شود که زن از احترام و تکریم و محبّت متقابل همسر بهره­مند شود. مردم با ما همان برخوردی را دارند که ما با آنان داریم، اگر نرمخو بودیم و برخورد محترمانه و محبّت­آمیز داشتیم، همان را دریافت می­کنیم و اگر بی­احترامی کنیم، آن را دریافت می­داریم و درواقع با بی­احترامی به شوهر، خودمان آسیب می­بینیم. جوانانِ عزیز می­توانند با حفظ احترام و محبّت، تنور زندگی را تا پایان عمر گرم نگه دارند.

     مطلب دیگری که در مورد زندگی مشترک قابل توجّه می­باشد، این است که برخی افراد در زمان ازدواج، بر اساس احساسات و بدون عاقبت­اندیشی با فردی که از نظر فرهنگ خانواده، تحصيلات، اوضاع اقتصـادی و... از او پـایین­تر است و یـا بـا یک شخص معلول ازدواج می­کنند و بعداً نمی­توانند آن شرایط را تحمّل کرده و عهده­دار شوند. بنابراین به هنگام ازدواج باید توجّه نمود که یا بايد با چنین کسی ازدواج نکند و یا در صورت ازدواج، تا پایان عمر، یک بار هم او را تحقیر ننمايد. تحقیر برای مرد، غیرقابل تحمّل است. اگر شخصیّت مرد حفظ شود و از لحاظ احترام و تکريم شخصيّت و حفظ قواميّت و ارزش قائل شدن، ارضاء گردد، اثبات خواهد کرد که شوهر لايق و مقتدری است، ولی اگر اقتدارش جریحه­دار شود، درصدد انتقام خواهد بود و در صورت انتقام، دستِ مرد بازتر از زن است. در زندگی هر فردی موقعیّت­هایی پیش می­آید که امکان دارد عصبانی شود و نقص و عیب طرف مقابلش را به زبان آورد، لکن زنِ آگاه باید کنترل و مهار خشم و غضب خود را داشته باشد تا مبادا سخنی بر زبان جاری کند که موجب دلشکستگی و انتقام مرد گردد.

«مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

                                                 ز بامی که برخاست مشکل نشیند»[7]

     اگر زن در حال عصبانیّت، مرد را تحقیر کند و نقاط ضعف او را به رُخش بکشد، امکان دارد که تا پایان عمر تاوان پس دهد.

     مطلب دیگری که در مورد موفقیّت در زندگی مشترک قابل توجه می­باشد، این است که همانطور که سابقاً نیز استفاده شده، جوانان عزیز بعد از ازدواج، خوشبختی­های خود و خریدهایی که انجام می­گیرد و نحوة برگزاری مراسم عروسی و حتّی محبّت­های لفظی که بیان می­شود را برای دیگران تعریف و تشریح نکنند، چراکه اوّلاً: چشم­زخم حق است، همانطور که حضرت امام­علی(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمایند: «اَلْعَيْنُ حَق‏»[8] و امکان دارد که گرفتار چشم­زخمِ دیگران شده و زندگی دگرگون شود. ثانیاً: نگاه­های حسرت­باری که پشت سر شما قرار دارد، در زندگی­تان بی­تأثیر نخواهد بود. ثالثاً: عدّه­ای هستند که تا وقتی امکانات زندگی و خوشبختی­های دیگران را ندیده و نشنیده­اند، در زندگیِ خود احساس خوشبختی می­کنند و به آن قانع و راضی هستند، ولی با دیدن و شنیدن امکانات زندگی دیگری که غالباً هم با مبالغه همراه است، یا توصيف خریدهایی که برای او می­شود و یا مراسم جشن و عروسی و... که برگزار می­گردد، نسبت به زندگی خود بی­رغبت می­شوند و تخم اختلاف در زندگی چنین کسانی پاشیده می­شود و ای بسا زندگیشان به متارکه و طلاق بیانجامد و کودکانی قربانی شوند که به این ترتیب حق­النّاس بزرگی متوجه کسی می­شود که با شرح اين امور موجب چنین عواقبی گردیده است. البته لازم است که انسان خود نیز مراقب قلب و فکر خود باشد، یعنی سعی کند که خود را در معرض دیدن و شنیدن این مسائل قرار ندهد که مبادا شیطان در دل او وسوسه ایجاد نموده و داشته­های خود را در نظرش بی­ارزش جلوه دهد و همسر و زندگی و داشته­هایش از چشمش بیفتد.

     مطلب دیگری که در موفقیّت جوانان در زندگی مشترک حائز اهمیّت می­باشد، عدم دخالت خانواده­هاست. آمار نشان می­دهد که یک­ششم طلاق­ها در اثر دخالت خانواده­ها صورت می­گیرد. آماری که قوّة قضائیّه منتشر کرده، بیانگر این است که نقش دخالت خانواده­ها در طلاق جوانان، حتّی بیشتر از اعتیاد است. از اینرو پدران و مادران و خانواده­های محترم شایسته است که برای فرزندان پیشنهاد نيکو بدهند، ولی با زور و تهدید و اجبار، نظر خود را به ایشان تحمیل نکنند، در غیر این صورت، حق­النّاس بزرگی بر ذمّة والدین خواهد بود و تبعات بسیار بزرگی به دنبال دارد.

 

1- بيان نورانی حضرت امام علی(عَلَيهِ­السَّلام)؛ تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص385

2- بحارالانوار، ج43، ص134

3- مبارکه روم/21

4- مردان کارگزارانند بر زنان (مبارکه نساء/34).

5- ايشان لباسی هستند برای شما و شما لباس هستید برای آنها (مبارکه بقره/187).

6- پوشانندة عيب­ها (مکارم الاخلاق، ص476).

7- طبيب اصفهانی

8- چشم­زخم حق است (نهج­البلاغه مرحوم دشتی، فرازی از حکمت400).