آیة شریفة مورد بحث در بیان این مطلب است که: توفیق اینکه کسی در راه خداوند جهاد و مقاتله کند و کشته شود یا دشمنان را بکشد، نصیب هر کسی نمی­شود، مگر کسی که در بازار دنیا موفّق شود و زندگی پست و نازل و محدود جهانِ ماده را با سرای جاویدان و نامحدود معاوضه کند و توفیق معامله با پروردگار داشته باشد. حضرت امام هادی(عَلَيهِ­السَّلام) فرمودند: «اَلدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُون‏»[1] دنیا بازاری است که عدّه­ای در آن سود می­برند و عدّه­ای زیان می­کنند. آری دنیا محل تجارت است و انسان در دنیا خواه و ناخواه و همواره تاجر می­باشد و هرگز نمی­تواند بگوید که نمی­خواهم تجارت کنم. امّا انسان می­تواند با خداوند معامله کند و تجارت او رابحه و سودآور باشد و یا با شیطان معامله کند و معامله­اش خاسره و زیانبار باشد. سود انسان، بهشت و سعادت جاویدان و زیانش، دوزخ و شقاوت ابدی است. براستی خسارت عظیمی است که انسان سود ماندگار جهان آخرت را فدای دنیای محدود و فانی سازد و چنين کسانی خاسران حقیقی هستند. گاهی انسان جانش صدمه می­بیند، زمانی مالش گرفتار خسران می­شود، ولی زمانی اصل و حقیقت وجودش قربانی دنیا می­گردد که خسارت حقیقی می­باشد و آن، زمانی است که تمام کارهایش اعم از تحصيل علم، کسب و کار و... برای دنیا باشد. خوشا به حال افرادی که دیدگاهشان از چهاردیواری مادیّات و نگاه دنیوی فراتر رفته است و نگاه آخرتی یافته­اند. اینان کیّسان حقیقی هستند و در بازار دنیا، معامله و تجارت رابحه دارند. دنیا را می­فروشند و آخرت را می­خرند. البته منظور، تارک دنیا بودن و رهبانیّت پیشه کردن نیست، بلکه دنیا را هدف قرار دادن است، وگرنه خداوند متعال مانعی برای بهره­مندی از نعمت­های دنیوی قرار نداده است. آنها که دنیا را می­فروشند، هدف دنیایی ندارند. اینان در دنیا کار می­کنند، ولی نه برای دنیا، در دنیا تحصیل علم و کسب معاش می­کنند، ولی نه برای مدرک و پست و مقام دنیوی و اظهار فضل به مردم، بلکه تمام کارهای آنان در راه خداوند و برای این است که بتوانند خدمات شایانی برای اسلام انجام دهند. افرادی که آخرت را خریدند که محصول قوّة عاقله است، دنیا را به استخدام آخرت درمی­آورند و چنین کسانی نگاه الهی و آخرتی دارند. کسانی می­توانند جهاد فی سبیل الله داشته باشند، که از وابستگی­ها و اسارت دنیا آزاد شده باشند و از وابستگی به وارستگی برسند. از اسارت دنیا به مقام حرّیت برسند و دریابند که در این پهنة هستی، فقط خداوند متعال لایق معامله می­باشد و هر کسی که با غیر خداوند معامله کند و خود را بفروشد، ضرر کرده است. افرادی کـه از وابستگی­ها رهـا شده و خود را فراتر از دنیا می­دانند، دیگر خادم دنیا نمی­گردند. استاد جوادی آملی فرمودند: انسان قبل از تجارت با حق تعالی و فروختن جان و مال خود به او، بر حَسَب ظاهر خود را مالک آنها می­داند، امّا پس از اینکه هستی خود را با خدای سبحان معامله می­کند، دیگر خود را مالک و صاحب اختیار چیزی نمی­داند. در این داد و ستد، خدای سبحان خریدار است و مورد معامله، جان و مال مؤمنان و بهای آن، بهشت است «اِنَّ اللهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة»[2]. خداوند جان و مال اینان را قبول فرمود و در مقابل به آنان جنت داد، «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذی بايَعْتُمْ بِه‏»[3]  پس بشارت باد بر شما به چنین معاملة پربار و رابحه­ای که با پروردگار انجام دادید. حال، وقتی مؤمن واقعی، جان و مال خود را به خداوند فروخت و در میدان جهاد و در راه دین به خدمت گرفت و برای خداوند مال­اندوزی نمود، دیگر خودش را مالک مال و جانش نمی­داند، بلکه خود را امانت­دار می­داند و توجه دارد که مالک حقیقی خداوند است. درواقع اینان خود را امین خداوند و امين الله می­دانند. خداوند متعال، مال و جان بندگانش را خریده و سپس متاع خریده شده را نزد آنان به امانت می­سپارد تا در آن تصاحب کنند. وقتی انسان چنین دیدگاهی داشت، در آن صورت طبق دستور پروردگار از مال و جانش استفاده می­کند و اعضاء و جوارح خود را در راهی بکار می­گیرد که خداوند راضی است و هر کار خیر را از خداوند می­داند. عبد واقعی و مجاهد حقیقی، اولاً: هیچ چیز را از آنِ خود نمی­داند و ثانیاً: هیچ کاری را از روی هوی و هوس انجام نمی­دهد و تمام کارها را به اذن­الله انجام داده و تمام کارهایش امضا شده از سوی خداوند است.

     مجاهد فی سبیل الله در میدان نبرد نیز برای رسیدن به سود دنیوی یا کشورگشایی یا رسیدن به مال و مقام دنیوی و... جنگ و جهاد نمی­کند، بلکه برای تحصیل سرمایة گران­سنگ رضایت الهی تمام سرمایه­ها را در راه خداوند بکار می­گیرد «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَر»[4]. خداوند متعال، دنیا را با آن عظمت خادم انسان قرار داده است «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْاَرْضِ جَميعاً»[5]، و خورشید و ماه و شب و روز و... مسخّرِ انسان است «وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُوم...‏»[6]، «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ جَميعاً مِنْه‏»[7]. پس در شأن انسان نیست که خادم خانه و فرش و ماشین و میز و ریاست و... باشد، بلکه در شأن اوست که سرمایه­های خدادادی را برای رسیدن به پروردگار و رضایت الهی بکار گیرد.

     در حدیث قدسی آمده است: «عَبْدی خَلَقْتُ الْاَشْياءَ لِاَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِاَجْلی‏»[8] بنده­ام، همه چيز را برای تو خلق نمودم و تو را برای خودم خلق کردم. اینکه خداوند متعال انسان را برای خود خلق فرمود، نه به این معناست که به انسان نیاز دارد، بلکه انسان برای کمالِ خود و رسیدن به سعادت و آرامش و سکونت، نیاز به قرب پروردگار دارد. پس مجاهده و رفتن به میدان جنگ و جهاد و جان خود را در تیررس سلاح دشمن قرار دادن نه برای افزودن به تشکیلات خداوند است، بلکه برای سعادت خود انسان می­باشد و توفیق بسیار عظیمی است که نصیب هر کسی نمی­شود و این توفیق به کسانی داده می­شود که عبد و عبید دنیا نیستند و از اسارت دنیا خارج شده و به مقام حرّیّت رسیده­اند.

     در شرح حال بانو «نصرت­السّادات امین» آمده است که ایشان این شعر را زیاد زمزمه می­کردند که:

«آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

                                        فرزنـد و عیـال و خـانمـان را چـه کنـد

دیوانـه کنـی هر دو جهـانـش بـخـشی

                                        دیـوانـة تـو هر دو جهـان را چـه کند»[9]

     وقتی انسان حقیقتاً با بزرگ مطلق ارتباط برقرار نمود، دنیا در نظرش کوچک می­شود، چراکه در اثر ارتباط با اکبر، اکبر شده است، ولذا دنیا با تمام بزرگی­اش در نظر او اصغر می­شود و مال و منال و مقام و زرق و برق و جـاذبه­های زودگذر دنیوی در نظر او کوچک می­شود و دیگر چشمش به دنبال نعمت­ها و امکانات دیگری نیست و این در سایة خودشناسی حقیقی حاصل می­گردد که مقدمة خداشناسی است «نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار»[10]. کسی که به خودشناسی رسیده، نه تنها در شأن خود نمی­داند که دلبستة دنیا شود و برای آن سرمایه­گذاری کند و اسیر زخارف زندگی دنیوی گردد، بلکه مصـائب و مشکلات و تلخی­ها و سختی­ها و غم­ها و غصّه­های آن هم در نظرش کوچک می­گردد. این بینش و نگرش در انسان­های کامل به اوج خود می­رسد و به اين سبب وجود مقدّس حضرت زینب کبری(سَلامُ­اللهِ­عَلَيها) که بعد از آن­همه مصائب و مشکلات و از دست دادن عزیزان و بالاتر از همه شهادت تاج­سری همچون امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام)، وقتی ابن زیاد(لَعنَةُ­اللهِ­عَلَيه) به ایشان گفت: دیدی خداوند با برادرت و اهل­بيتت چه کرد؟ «كَيْفَ رَاَيْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخيكِ وَ اَهْلِ بَيْتِك‏»[11] فرمودند: من به جز زیبایی ندیدم «ما رَاَيْتُ اِلّا جَميلا»[12]. دنیا هیچ زمان خالی از مصائب و مشکلات نبوده و نخواهد بود، ولذا اگر روح انسـان کوچک بمـاند، هر مشکـل و مصیبتی او را شکسته می­سازد و در نتیجه گرفتار پریشانی و استرس و اضطراب خواهد شد که نمونه­اش را در جامعة امروزی به وضوح مشاهده می­کنیم. مؤمن و موحّد حقیقی هرگز افسرده و مضطرب نمی­گردد. آیا تاکنون شنیده­ایم که یک امام و یا فردی از اولیای الهی و مؤمنان و موحّدان حقیقی دچار افسردگی شده باشند؟ آنان خود را در این دنیا صاحب هیچ چیز حتّی مال و جان خود نمی­دانند، ولذا نه از مرگ و شهادت و زخمی شدن و مجروح شدن می­هراسند و نه مشکلات و مصائب آنان را از پای درمی­آورد. کسی که حقیقت دنیا برای او روشن شد، دلبسته و وابستة دنیـا نمی­گردد و حُرّگونه روانـة میـدان جنگ می­شود و شکست و یا فرار از جنگ برای او معنا ندارد و به یقین می­داند که در جنگ و جهاد، یا غلبه است و یا شهادت، که در هر دو صورت برنده است و در هر حال در این بازار و معامله سود می­برد و سرماية عظيم رضوان الهی را کسب می­کند «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَرُ»[13]. آری خداوند متعال، آسمان و زمین را با همة عظمتش قلیل می­شمارد «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليل‏»[14]، ولی رضایت و رضوان الهی را اکبر معرفی می­فرماید، چراکه مؤمن واقعی آرامش و اطمینان را در سایة رضایت الهی بدست می­آورد «اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»[15]. آرامش حقیقی در دنیا و مال و منال آن و خود را به آب و آتش زدن و در مطب پزشکان و روانشناسان نیست، بلکه در اطاعت و تسلیم است. خداوند متعال از نزدیک­ترین راه و مطمئن­ترین وسیله به انسان آدرس می­دهد تا او به سعادت برسد. اگر انسان مطیع خداوند باشد و از اوامر و قوانین الهی اطاعت کند، معاملة رابحه و سودمندی انجام داده و قبل از آخرت در دنیا سعادتمند می­گردد، ولی غیرمؤمن در اثر بیراهه­روی و نافرمانی از قوانین و اوامر پروردگار، معاملة بائره انجام می­دهد، ولذا قبل از آخرت در دنیا در رنج و عذاب است و از آرامش روحی بی­بهره می­بـاشد. غم و اندوه مذموم در اهل دنیا به وضوح دیده می­شود، چراکه آنها روز به روز از وطن حقیقی خود که توحید است دور می­گردند و این در حالی است که مؤمن و موحّد با ایجاد ارتباط نزدیک با خداوند وارد وطن حقیقی می­شود و آرامش و سکونت حقیقی را به دست می­آورد.

 

1- بحارالانوار، ج75، ص366

2- همانا خداوند خريد از مؤمنان جانها و مالهایشان را به اينکه برای ايشان است بهشت (مبارکه توبه/111).

3- مبارکه توبه/111

4- و رضايت از (جانب) خداوند بزرگتر است (مبارکه توبه/72).

5- خلق فرمود برای شما آنچه در زمین است همگی (مبارکه بقره/29).

6- مسخّر کرد برای شما شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان را (مبارکه نحل/12).

7- و مسخّر فرمود برای شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همگی از آن (مبارکه جاثیه/13).

8- الجواهرالسنيّه، کليّات حدیث قدسی، ص710

9- مولوی(عَلَيهِ­الرَّحمَة)

10- حافظ(عَلَيهِ­الرَّحمَة)

11- بحارالانوار، ج45، ص116

12- بحارالانوار، ج45، ص116

13- و رضایت از (جانب) خداوند بزرگتر است (مبارکه توبه/72).

14- بگو بهره­مندی دنیا اندک است (مبارکه نساء/77).

15- آگاه باشید با یاد خداوند آرام می­گیرند دلها (مبارکه رعد/28).