آیات شریفة سابق، دستوراطاعت از خداوند و رسول­الله(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) و اولواالامر یعنی ائمّة معصومین(عَلَيهِم­السَّلام) بود. کسانی که اطاعت مستمر دارند و تقوای خود را تا پایان عمر حفظ می­کنند و صاحبان ایمان و اعمال صالحات هستند و در مسیر رضایت خدای سبحان و عبودیّت و بندگی حرکت می­کنند، خداوند ­متعال، آنان را در روز قیامت بـا انبیـاء(عَلَيهِم­السَّلام)­ و صدّیقین و شهداء و صالحـان محشور می­فرماید.

     لازم به توضیح است: کلماتی بمانند «صدّیقین»، «متّقين»، «صالحین»، «مؤمنين» و ... صفت مُشَبَّهه هستند و دلالت بر این دارند که این صفت در صاحب آن ثبوت دارد و همواره صاحب صدق و تقوا و صلاح و ایمان و ... هست، نه اینکه یکی دو فقره ایمان و صدق و صلاح و ... دارد.

     همانطور که استفاده شد، آیات شریفه در مورد اطاعت از خدای سبحان و رسول الله(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) و اولواالامر بود. حال با توجه به اینکه یکی از مصادیق اطاعت، اطاعت در دستور جهاد است، لذا وقتی برای مؤمنین حکم جهـاد صادر شود، بـاید امر الهی و رسول خدا(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) و ائمّة­هُدی(عَلَيهِم­السَّلام) را اطاعت کرده و روانة جنگ شوند.

     علاّمه طباطبائی(رَحمَة­اللهُ­عَلَيهِ) می­فرمایند: از آیة شریفة هفتاد و یک تا هفتاد و شش مبارکة نساء در سال سوّم هجری و در مدینه نازل شده که ایّام سختی برای مؤمنان و مسلمانان بود، زیرا مسلمانان، بعد از هجرت حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) از مکّه به مدينه، از سه طرف در خطر بودند و سه گروه آنان را تهدید می­کردند که این سه گروه عبارت بودند از:

     1- مشرکین که دشمنان سرسخت اسلام بودند و برای نابودی مسلمانان آماده شده بودند.

     2- یهودیان که دشمنان سرسخت مسلمانان بودند و به علّت رباخواری، ثروت هنگفتی فراهم کرده بودند و مشرکان را علیه اسلام می­شورانیدند و با سخنان باطل، فتنه­انگیزی می­کردند.

     3- منافقان که ظاهراً مسلمان بودند، ولی قلباً و حقیقتاً کافر بوده و تظاهر به اسلام می­کردند که خطر آنها برای جامعة اسلامی بالاتر بود. منافقان با مشرکان و یهودیان و مسلمانانِ سُست­ایمان رابطه داشتند و زمانی برای مشرکان جاسوسی می­کردند و زمانی با شایعه­پراکنی به جنگ روانی دست می­زدند و گاهی هم با وسوسه و قوی جلوه دادن مشرکان، سُست­ایمان­ها را از همکاری با مسلمانان برحذر می­داشتند. در جنگ اُحُد، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) با هزار نفر، از مدینه خارج شدند که سیصد نفر از آنها که منافقین بودند، به مدینه برگشتند.

     علاوه بر منافقان، ضعیف­الایمان­ها هم در سپاه اسلام قرار داشتند که خداوند متعال در سورة مبارکة انفال، از آنها به عنوان «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ‏»[1] یاد می­فرماید. آنها افراد بی­اراده و تابع دیگران هستند. خدای سبحـان که در آیة شریفة  مورد بحث می­فرمـاید: «يا اَيُّهَـا الَّذينَ آمَنُوا» همه را دربر می­گیرد، چراکه منـافقان و ضعیف­الایمان­ها هم در صف مؤمنان قرار داشتند.

     خداوند متعال می­فرماید: «خُذُوا حِذْرَكُمْ» بطور کامل آمادگی خـود را حفظ کنید و سلاح خود را برگیرید و درواقع دستـور آماده­باش برای مؤمنان است تا هرگونه تدابیر امنیّتی را در نظر بگیرند. مؤمنان برای برحذر بودن از دشمنان خارجی و داخلی، باید هم از اسلحه و سلاح جنگی استفاده کنند و هم از عقل و بصیرت خود در شناسایی و مواجهه با دشمن استفاده نمايند و مراقب حرکات دشمن باشند، همان­طور که می­فرماید: «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[2]. حضرت امام علی(عَلَيهِ­السَّلام) فرمودند: «اِنَّ اَخَا الْحَرْبِ الْاَرِق‏»[3] برادر جنگ، هوشیار است.

     جنگ­های اسلامی بر دو نوع بودند: 1- غزوه 2- سریه.

     غزوه: بـه جنگ­هـایی گفته می­شود کـه حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) در آنها حضور داشتند.

     سریه: جنگ­هایی است که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) در آنها حضور نداشتند و دستور بسیج عمومی نمی­دادند و همه را تجهیز نمی­کردند؛ بمانند: جنگ «موته» که به چند گروه فرمانِ حرکت دادند «فَانْفِرُوا ثُباتٍ»، ثُبات یعنی گروه گروه حمله کنند. امّا گاهی که دشمن از هر طرف به مسلمانان حمله می­کرد، دستور بسیج عمومی می­دادند «اَوِ انْفِرُوا جَميعاً»، بمانند جنگ اُحُد. البته گروه گروه یا دسته جمعی حمله کردن، اختیاری نبود، بلکه بستگی به فرمانده داشت که چه فرمانی را صادر نماید. گاهی در تمام جنگ­ها دستور به بسیج عمومی است و گاهی چنین دستوری نیست. آنچه مهم است، آماده باش هدف­دار است که هیچ­گونه غفلت و سستی نباشد.

 

*مطالب تفسيري از تفسير تسنيم مباركة نساء استاد جوادي آملي و از تفاسير الميزان، مجمع­البيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.      

1- در قلبهای ايشان مرض است (مبارکه انفال/49).

2- و آماده سازيد برای ايشان آنچه بتوانيد از اسباب قدرت (مبارکه انفال/60).

3- نهج­البلاغه، فرازی از نامة 62