خداوند متعال در سورة مبارکة مائده میفرماید: «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»[1] بندگانی که درجات توحید و بندگیشان به مراتبی رسیده که آنان خداوند را دوست دارند و خداوند متعال، آنان را دوست دارد. در اینکه این مقامات عالیه در برابر چه اعمال و تکالیفی است میفرماید: «وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذينَ اَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفيقاً». آنها که بیراهه نمیروند و صاحبان ایمان و اعمال صالحات هستند و در مسیر رضایت پروردگار گام برمیدارند و هرگز از مدارشان خارج نمیشوند و در این راه ثابتقدم هستند، بـا این چهار گروه انبیاء(عَلَيهِمالسَّلام) و صدّیقین و شهداء و صالحان همراه خواهند بود.
وجود مقدس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) میفرمایند: «يا اباذر، جوانى كه براى خداوند، از دنيا و لذائذ آن چشم بپوشد و جوانيش را در فرمانبردارى از پروردگار صرف كند، خداوند اجر هفتاد و دو صدّيق به او عطاء ميفرمايد»[2]، در بيان نورانی ديگری فرمودند: «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الشّابَّ الَّذی يُفنی شَبابَهُ فی طاعَةِ الله»[3]. چنین کسانی صاحبان ایمان و اعمال صالحات مستمر در حوزة واجبات هستند، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: «لا تِجارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِح»[4]. وجود مقدّس امام صادق(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: «خدای سبحان شما را علامتگذاری کرده است و نشانه ایمان در شما هست، بنابراين با اعمال صالح، این نشانه را نگه داريد»[5]. یعنی اعمال خیر، ایمان را محافظت میکنند و ارزشمندترین اعمال صالحات و اطاعت پروردگار، اطاعت دائمی و مستمر است، بطوری که انسان، سست و متزلزل نشود. خداوند متعال به اطاعت دائمی و ثُبـات قدم، ارزش قائل است، همـانطور که حضرت پيـامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) فرمودند: «اَفْضَلُ الْعَمَلِ اَدْوَمُهُ وَ اِنْ قَلَّ»[6] بهترین عمل، تداومدارترین آن است، اگرچه اندک باشد. برخی افراد هستند که در ابتدا با شور و اشتیاق به کلاس قرآن و فعالیّتهای مذهبی یا کلاسهای هنری و صنعتی و... وارد میشوند، ولی بعد از اندک مدّتی آن را رها میکنند. یا وقتی توفیق هدایت شامل حالشان شد و صاحب ایمـان و اعمـال صالحات شدند، بعد از مدّتی به سستی میگرایند، درحالی که مؤمنان واقعی کارهایشان را نیمهکاره رها نمیکنند و اطاعت دائمی از خداوند متعال و اقتدای همیشگی به رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و آل طاهرینشان دارند. خداوند متعال به صاحبان استقامت ارزش قائل است، همانطور که فرمود: «اِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا...»[7].
ایمان ارزشمند، ایمانی است که دارای ثبات و استقامت است. برخی از مردم به هنگام بروز مشکلات و حوادث به سراغ دین و ایمان میروند و وقتی مشکلشان حل شد، آن را رها میکنند. امّا اولیای الهی و انسانهای باتقوا، در تمام لحظات زندگی در محضر خدای سبحان هستند و حضور پروردگار را احساس میکنند و لحظهای از خداوند منّان غافل نیستند.
پس مؤمن حقیقی در راه دین استقامت دارد و گرچه با گذشت زمان از لحاظ ظاهری فرسوده میشود، ولی از لحاظ ایمان و تقوی هرگز فرسوده نمیگردد و خداوند متعال به صاحبان چنین ایمانی، وعدة همنشینی با انبیاء(عَلَيهِمُالسَّلام) و صدّیقین و شهداء و صالحان را میدهد. وقتی انسان به تأسی از حضرات انبیاء و اوصیا(عَلَيهِمُالسَّلام)، کارهایش مستدام و پـایدار و دارای ثبـات شد، با آنـان محشور میشود. خداوند متعال در برابر اطاعت و بندگی انسان در عمر کوتاه و محدود که مدّتی از آن هم در خواب سپری میشود، این چنین اجر نامحدود وعده میفرماید، ولذا آیا به راستی ارزش ندارد که انسان در این چند روزة دنيای آلوده به خون، پا روی نفس بگذارد و از مخالفت با پروردگار چشم بپوشد؟ عقل سلیم چنین حکم میکند که انسان سود پایدار را بر سود فانی برگزیند. هیچ عاقلی، سود پایدار اُخروی را فدای سود موقّت و ناپایدار دنیوی نمیسازد. حضرت امام صادق(عَلَيهِالسَّلام) در توصیف عقل فرمودند: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنان»[8] (عقل) آن چیزی است که با آن خداوند رحمان عبادت کرده میشود و بهشت با آن کسب میگردد. ولذا انسان هر چه عاقلتر، به همان میزان مطیعتر و عبدتر است و هر قدر مطیعتر باشد، معلوم میگردد که عاقلتر است.
1- دوست میدارد (خداوند) ایشان را و دوست میدارند او را (مبارکه مائده/54).
2- نهجالخطابه، ترجمه فارسی، ج1، ص435
3- همانا خداوند دوست میدارد جوانی را که سپری سازد جوانیش را در راه اطاعت خداوند (نهجالفصاحه، حديث800).
4- تجارتی مانند عمل صالح نیست (تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص154).
5- الکافی، ج8، ص36-35؛ به نقل از تفسير تسنيم استاد جوادی آملی، ج19، ص460
6- مجموعه ورام، ج1، ص63
7- همانا کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند... (مبارکه فصلت/30).
8- بحارالانوار، ج1، ص116