استاد جوادی آملی در مورد ترجمة قسمت پايانی آية شريفة مورد بحث فرمودند که جملة شريفة «ذلِكَ خَيْرٌ وَ اَحْسَنُ تَاْويلاً»، افعل تعيينی است، نه افعل تفضيلی؛ به اين معنا که بحث آية شريفة مورد بحث در مورد اطاعت از خداوند و رسول خداوند(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و اولواالامر و ارجاع دادنِ اختلافها به خداوند و رسول الله(صَلَّي الله عَلَيْه وَالِه) و اولواالامر می باشد که خداوند متعال میفرمايد: اين کار بهتر است برای شما. حال اگر «اَحْسَنُ تَاْويلاً» افعل تفضيلی بود، اين چنين معنا میشد که اگر اطاعت کنيد بهتر است، ولی اگر اطاعت نمیکرديد هم قابل قبول است. امّا افعل تعيين، اين است که خداوند چنين تعيين و مقرّر فرمود که از خداوند و رسولالله(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و اولواالامر اطاعت کنيد و محصول آن حُسن عاقبت و سرانجام نيکوست.
بخش اول آية شريفة مورد بحث همانطور که استفاده شد، معرّفی مُطاع محض و بدون قيد و شرط میباشد که عبارتند از: خداوند و رسول خدا(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و اولواالامر، و بر اساس جملة شريفة «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ» که اطاعت از رسول خدا(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و اولواالامر در کنار اطاعت خداوند بيان شده است، بيانگر اطاعت بی قيد و شرط و مطلق و محض از ايشان میباشد. امّا اطاعت مطلقه از رسول الله(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) به اين علت است که خليفة تام خداوند هستند و جز سخن پروردگار سخنی ندارند و مظهر کلّ و آيينة تمام نمای اوصاف جمال و جلال پروردگار میباشند و اطاعت از اولواالامر هم اطاعت از رسول خدا(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) است و درواقع يک اطاعت است و همة آنها اطاعت خداوند میباشد، چراکه آن بزرگواران، حافظان دين و شريعت رسول الله(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و مفسّران قرآن کريم و مجريان قوانين الهی میباشند ولذا نه سهواً و نه عمداً، گرفتار خطا و خلاف و اشتباه نمی شوند. آن بزرگواران جز سخن پروردگار سخنی ندارند و توحيد در سراسر وجودشان ساری و جاری است و درواقع آيينة تمام نمای الهی هستند که حديث قدسی بيانگر آن است که میفرمايد: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرِفَ فَخَلَقْتَ الْخَلْقَ لِاُعْرَفْ»[1] من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق کردم خلق را تا شناخته شوم. يعنی مخلوقاتی مانند رسول الله(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) و آل طاهرينشان، خدانماترينِ انسانها هستند که حکم و امر و نهيشان، حکم و امر و نهی پروردگار است و به اين سبب خداوند متعال میفرمايد: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[2]. سخن آنان، سخن قرآن کريم و خُلق آنان قرآن است «كانَ خُلُقُهُ الْقُرْآن»[3]، چراکه سخن قرآن ناطق به قرآن مکتوب برمیگردد و همة آنها يک حقيقت است و به اين علّت از حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) مذکور است که خطـاب به يکی از اصحابشـان فرمودند: «هر آنچه در روايتى براى تو آمد و موافق قرآن بود، پس آن را اخذ كن و بگير و هر آنچه مخالف قرآن بود، آن را اخذ نكن»[4]. محال است که حضرات معصومين(عَلَيهِم السَّلام) سخنی بگويند که با سخن خداوند و قرآن کريم و رسول خدا(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) مغايرت داشته باشد.
بخش دوم آية شريفة مورد بحث به معرّفی مرجع مربوط است که خداوند متعال مراجع حقيقی مسلمانان را در مسائل دينی و اجتماعی مشخص میسازد و بديهی است که در مورد پروردگار، تمام اطاعتها بايد به يک اطاعت منتهی شود، ولذا اگر کسی به مراجع غير الهی رجوع کند، دچار گمراهی میشود.
پس خداوند متعال میفرمايد: بـه هنگـام نزاع، آن را به خداوند و رسـولش ارجـاع دهيـد و معلوم میگردد کـه حکم و اِذنِ رسول الله(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه)، حکم و اِذنِ خدای سبحان است، همانطور که در مبارکة نور میفرمايد: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِذا كانُوا مَعَهُ عَلى اَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتّى يَسْتَاْذِنُوهُ اِنَّ الَّذينَ يَسْتَاْذِنُونَكَ اُولئِكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»[5] مؤمنين کسانی هستند که بدون اجازة خداوند و رسول او کاری انجام نمیدهند، همانا آنان که دستور خواهند از تو، آن گروه کسانی هستند که ايمان میآورند به خدا و رسولش؛ و امروز هم، اين خطاب متوجّه ماست. توجّه کنيم که آيا کارهای ما به اِذن و رضايت خداوند و رسول خدا(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) است يا نه؟ اگر کسی به هنگام انجام کارها، رضايت خداوند و محبوبانش را در نظر بگيرد، از مؤمنان حقيقی و اهل توحيد است.
آری انسانهای متديّن و اهل توحيد، قانون خود را از توحيد و پاسخشان را از دينشان میگيرند. اگر کسی غير از توحيد و ابواب توحيد، به مکاتب غيرتوحيدی رجوع کرد، با مقام توحيد و عبوديّت و بندگی و ايمان به خداوند و رسول او مغايرت دارد و مؤمنِ واقعی کسی است که تمام کارهايش منتهی به توحيد گردد. يعنی جامعيّتِ دين اسلام ايجاب میکند که مؤمنين و موحّدين، جز به دين و توحيد، به مراجع غيرتوحيدی رجوع نکنند. به بيان ديگر، شارعِ دين بايد قانون را معيّن نمايد و اجماع و مشورت نمیتواند جايگزين اين حکم الهی شود.
1- مصباح الشّريعه، ترجمه عبدالرزّاق گيلانی، ص108
2- آنچه آورد شما را رسول، پس بگيريدش و آنچه را که بازداشت شما را از آن، پس خودداری کنيد (مبارکه حشر/7).
3- فضائل الخمسة من الصحاح السّتة، ج1، ص123
4- مستدرک الوسائل، ج17، ص304
5- همانا مؤمنين کسانی هستند که ايمان آوردهاند به خداوند و رسولش و زمانی که باشند با او (رسول) در کار مهمّی، نمیروند تا اينکه اجازه بگيرند از او، همانا کسانی که اجازه میگيرند از تو، کسانی هستند که ايمان آوردهاند به خداوند و رسولش (مبارکه نور/62).