زیباترینِ مرگ­ها، شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (عَلَيهِ­السَّلام) است و آن حضرت با انتخاب مبارکِ خود، راه حُسن­عاقبت را تا قیام قیامت به بندگان خداوند آموختند. حضرت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام)  فرمودند: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَياةٍ فی ذُلٍّ‏»[1] مرگِ باعزّت بهتر از زندگی باذلّت می­باشد، و پرواضح است که زندگی ذلیلانه، همان زندگی با گناه و معصیت است. از حضرت امام حسن مجتبی(عَلَيهِ­السَّلام)  روایت شده است: «اِذا اَرَدْتَ عِزّاً بِلا عَشيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلا سُلْطانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللهِ اِلى عِزِّ طاعَةِ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ‏»[2] زمانی که اراده کردی عزّتِ بدون قوم و عشیره و هیبتِ بدون تسلط را، پس خارج شو از ذلّتِ معصیت پروردگار، به عزّتِ اطاعت خداوند عزّ و جلّ. این بیان نورانی وجود مقدّس امام­حسن(عَلَيهِ­السَّلام) تا قیام قیامت پیام می­دهد که زندگی عزتمند، زندگی بدون گناه و معصیت و همراه با اطاعت خداوند است.

     در مورد اینکه انسان چگونه می­تواند زندگی عزتمندی داشته باشد، حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) می­فرمایند: «اِنْ اَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَداءِ وَ مَوْتَ الشُّهَداءِ وَ النَّجاةَ يَوْمَ الْحَسْرَةِ وَ الظِّلَّ يَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدى يَوْمَ الضَّلالَةِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَاِنَّهُ كَلامُ الرَّحْمنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطانِ وَ رُجْحانٌ فِی الْميزان‏»[3] (ای مردم) اگر اراده کردید زندگی سعیدانه و مرگ شهیدانه و نجات از حسرتِ روز حسرت و سايه در گرمای سخت و هدایت در روز گمراهی، پس از قرآن کريم درس بگیرید، پس همانا آن کلام خداوند رحمان و پناهگاه از شيطان و ماية برتری در ميزان است.

     حضرت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) در چنین روزهایی در راه کربلا بودند. آن حضرت در سوم شعبان، مدینه را به قصد مکّه ترک کردند و در هشتم ذیحجة­الحرام راهی کربلا شدند و در دوّم محرّم­الحرام به سرزمین نینوا رسیدند.

«کربـلا، خود را مهیّـا کن کـه می­آیـد حسین

                                 از جفـا خـود را مبرّا کن کـه می­آیـد حسین

ذرّه ذرّه خـاک خود را شستشو کن در فـرات

                                چون حرم آغوش خود وا کن که می­آید حسین

همـرهِ او هسـت زیـنب بـا زنـان و کودکـان

                                 خیمه­ای از عشق برپـا کن کـه می­آید حسین

او ز مکّـه تـا بـه اینجـا طیّ منزل کرده است

                                  بـا قـدوم او مـدارا کـن کـه می­آیـد حسین

من گمـانم در سفـر از تشنـگی آزرده است

                                  جـامی از آب گوارا کن کـه می­آیـد حسین»

«این کیست که حجِّ خویش ناکرده تمام

                                          لبـیـک بـه لـب بـه نـیـنـوا می­آیـد

از شهـر نـبـی مسـافـری سـرگـردان

                                          بـا قـافـلـه­اش بـه کــربــلا می­آیـد

این عاشق سرگشته حسین است حسین

                                           کـاینـجـا بـه مـشیّـت خـدا می­آیـد

ایـن ذبـح عظیم است کـه از بیت خدا

                                           بـا جمـله عزیـزان بـه منـا می­آیـد»[4]

«ای ذبـیـح کربـلا، جـانهـا فـدای حج تــو

                                 ای که خود را در منـای عشق، قربـان می‌کنی

در طـوافت کعبـه بر گِرد تـو می‌گردد حسین

                                  کـآمدی در بیت حق، تجدید پیمـان می‌کنی

کعبه بگرفته­ست دامانت، که برگرد ای حسین

                                  این حـرم را، ز فراقت، جسم بی­جان می‌کنی

مروه گردد بی­فـروغ و، بی­صفـا گـردد صفـا

                                  کربـلا خوش بـاد، کآنجا را گلستان می‌کنی»[5]

     نظر استاد جوادی آملی این است که احرام حضرت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) از اول، احرام عمره بوده است، نه اینکه حج واجب بوده که تبدیل به عمره شده باشد.

     مطلبی که لازم به ذکر می­باشد، این است که همانطور که عدّه­ای حافظ قرآن هستند و به تمام قواعد آن آشنا می­باشند، ولی زندگی قرآنی ندارند، درحـالی که هدف از خلقت انسـان و نزول قرآن، فقـط قرآنی زنـدگی کردن است ولاغیر؛ همـانگونه هـم عدّه­ای اهل­بیت(عَلَيهِم­السَّلام) و امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) را می­شناسند، ولیکن زندگی اهل بیتی و حسینی ندارند. هر کسی در این ایّام به نوعی به نهضت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) خدمت می­کند؛ عدّه­ای با احسان و انفاق، عدّه­ای با سیاه­پوشی و عدّه­ای با شرکت در دسته­های عزاداری و مجالس و محافل حسينی و ... که البته تمام اینها زیباست، ولی بالاتر از همه اینها صبغة حسینی یافتن و حسینی شدن و حسینی زندگی کردن است که انسان را به حضرت سیدالشهداء(عَلَيهِ­السَّلام) نزدیک می­کند و موجب ایجاد ارتباط روحی و معنوی با آن حضرت می­گردد. آنچه که امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) در درجة اوّل از شیعیان و پیروانشان می­خواهند و انتظار آن را دارند، يافتن اخلاق و تواضع و صبغة حسینی است. اگر آن بزرگوار سیّدالشهداء و سیّدالعاشقین هستند، همانگونه سیّدالمتواضعین نیز می­باشند. حضرت زینب کبری(سَلامُ­اللهِ­عَلَيها) وقتی بعد از شهادت امام حسین(عَلَيهِ­السَّلام) بر بالین برادرشان حاضر ­شدند و آن بزرگوار را با آن صورت فجیعی که به شهادت رسیده بودند، ملاقات کردند، به پيشگاه الهی عرض نمودند: خداوندا این قربانی اندک را از ما بپذیر «اَلّلهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا هذا قَلیل الْقُرْبانِ»[6].

     پس شـایسته است کسی که در مجـالس آن بزرگوار شرکت می­کند، در صبر و تواضع، حلم و بردباری، تسلیم و رضا و اطاعت از پروردگار، از آن حضرت تـأسّی کند و این اوصاف در زندگی او سایه­افکن باشد؛ خصوصاً در فضای خانواده، رفتار و اخلاق او چنان باشد که اعضای خانواده آثار شرکت در جلسات حسینی را در رفتارش مشاهده کنند و به وضوح ببینند که چگونه با شرکت در محافل حسینی، صبغة حسینی یافته است که در این میان مسئولیّت عزیزان محترم مبلّغ و مربّی بالاتر از دیگران است و اخلاق و رفتار و صبر و مدارا و ادب و تواضعشان، باید قبل از خودشان درس بدهد.

 

1- بحارالانوار، ج44، ص192

2- بحارالانوار، ج44، ص139

3- الحياة، با ترجمة احمد آرام، ج2، ص234

4- حبيب­الله چايچيان(حسان)

5- حبيب­الله چايچيان(حسان)

6- علامه بیرجندی، کبریت الاحمر، ص376