:
آیـة شریفة سابق در مورد مُطـاع بودنِ حضرت پیـامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و آلطاهرینشان بود و این مُطاع بودن و اطاعتِ مطلق از حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و آلطاهرینشان در تمام موارد اعم از امر و نهی، ترک و فعل و عزل و نصب، واجب و در ردیف اطاعت خداوند است، چراکه همان امر و نهی و ترک و فعل و عزل و نصب خدای سبحان میباشد و استفاده شد که این اطاعت، به دلیل عصمت آن بزرگواران است. وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و آل طاهرینشان به دلیل معصوم بودن، مُطاع هستند. مفسّران عظام یـادآوری فرمودند که با توجه به حجّت بودنِ کلام رسول الله(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و اهل بیت(عَلَيهِمُالسَّلام) یا اولواالامر، دیگر کسی حق ندارد کـه بگوید من از قرآن پیـروی میکنم، ولی از اهلبیت(عَلَيهِمُالسَّلام) اطاعت ندارم. حجّت بودنِ قول و حدیث و روایات اهلبیت(عَلَيهِمُالسَّلام) در کنار حجّت بودن قرآن کریم است و حجّت بودنِ قرآن در کنار حجّت بودنِ عترت است. «اِنَّ لِلَّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظـاهِرَةً وَ حُجَّةً بـاطِنَةً فَاَمَّا الظّـاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْـاَنْبِياءُ وَ الْاَئِمَّةُ(عَلَيهِمُالسَّلام) وَ اَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُول»[1]، حجّتِ ظاهری، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و آلطاهرینشان هستند و حجّت باطنی، عقل است. وقتی خداوند متعال میفرماید: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ» تبعیّت از آن بزرگواران، همان تبعیّت از خداوند است.
بزرگترین اندوه حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) از ناحیة گمراهی امّت بود. آن بزرگوار همواره دغدغة هدایت مردم را داشتند، بطوری که بارها خدای سبحان آن حضرت را تسلّی میفرماید، به عنوان نمونه، در سورة مبارکة کهف میفرماید: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ اِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً»[2]. برای حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) خیلی سخت بود که میدیدند مردم در کنار آب حیات قرار دارند، ولی از تشنگی، العطش میگویند و به عبارتی آیندة اَسَفبارِ آنان را میدیدند و رنج میبردند که خداوند متعال میفرماید: «فَاِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِساب»[3] پیامبرم وظیفة تو ابلاغ است نه اجبار، تبلیغ است نه تحمیل، حساب و پایان کارشان با ماست. وظیفة شما، هدایت و تعلیم و تربیت و ابلاغ حقایق است. همانطور که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، پیامبر رحمت هستند، امامان(عَلَيهِمُالسَّلام) نیز، امامان رحمت هستند.
حال آیة شریفة مورد بحث میفرماید: بعد از اینهمه دعوت به اطاعت از خداوند و رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و اولواالامر و حجّت بودنِ قرآن و عترت(عَلَيهِمُالسَّلام)، ضعیفالایمانها یا منافقین، زمانی که در کنار حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) قرار داشتند، اقرار به ایمان میکردند «وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ»، ولی وقتی جلسات سرّی تشکیل میدادند، غیر از آن را میگفتند «فَاِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذی تَقُولُ». به فرمودة مفسّران عظام، منظور از بیتوته، جلسات سرّی و خصوصی شبانه است. وقتی از حضور آن بزرگوار خارج میشدند، یک گروه مؤمن و مسئول بودند و گروه دیگر کارشکنی و توطئه میکردند کـه خداوند متعـال از آن افرادِ دوچهره و منـافق پرده برمیدارد.
خدای سبحان به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) میفرماید: پیامبرم تو وظیفه نداری که اینهمه جان خود را به خطر بیندازی. خداوندی که «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهـادَةِ»[4] است، بیتوتههای اینها را میداند و مینويسد «وَ اللهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ»، و در مواردی ديگر میفرمايد: «وَ هُوَ مَعَهُمْ اِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْل»[5]، «فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ اِنَّهُمْ مُنْتَظِرُون»[6] پیامبرم در برابر اینهمه کارشکنیها، آنها را به خداوند واگذار کن و سرانجام اینان را منتظر باش. تو منتظر رسیدن نصرت الهی باش، آنها منتظر رسیدن کیفر تبهکاریشان هستند. پس، از آنان روی گردان و تنها به خداوند تکیه کن که بهترین یار و مددکار و مدافع و پشتیبان است «فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ وَ كَفى بِاللهِ وَكيلاً».
*مطالب تفسيري از تفسير تسنيم مباركة نساء استاد جوادي آملي و از تفاسير الميزان، مجمعالبيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.
1- همانا برای خداوند نسبت به مردم دو حجّت است: حجّتی ظاهری و حجّتی باطنی، پس امّا (حجّت) ظاهری پس رسولان هستند و امامان(عَلَيهِمُالسَّلام) و امّا (حجّت) باطنی، پس عقلها هستند (بيان نورانی امام موسی کاظم(عَلَيهِالسَّلام)؛ بحارالانوار، ج1، ص137).
2- پیامبرم نزدیک است که خودت را به هلاکت برسانی بخاطر اعمال ايشان، اگر ايمان نياورند به اين کلام از روی اندوه بسيار (مبارکه کهف/6).
3-پس اين است و جز اين نيست که بر توست ابلاغ و بر ماست حساب (مبارکة رعد/40).
4- دانای پنهان و آشکار (مبارکه انعام/73).
5- و او با ايشان است زمانی که شبانه بيتوته میکنند، آنچه را که نمیپسندد از گفتار (مبارکه نساء/108).
6- پس اِعراض کن از ايشان و منتظر باش، همانا ايشانند منتظران (مبارکه سجده/30).