در مورد دو آیة شریفة سابق که سؤالاتی مطرح میشد و جای بحث بود، مطالبی در جلسات سابق استفاده شد و ادامة مطالب در مورد وقوع حوادث و ناملایمات و سختیهایی که برای انسان اتفاق میافتد، در اینجا استفاده میشود.
همانطور که در جلسة سابق استفاده شد، حسنات و سیّئات، از جانب خداوند است، لکن همانطور که خداوند اضلال ابتدائی ندارد و هرچه هست، هدایت میباشد، همانگونه ابتداءً سیّئهای وجود ندارد و هرچه هست، حسنه است و سیّئه مربوط به سوءاختیار و گناهان انسان میباشد. سوءاستفاده از نعمتها موجب میشود که انسان گرفتـار مشکلاتی شود. خدای سبحان در مبـارکة شوری میفرماید: «وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»[1] هر مصیبتی که به شما برسد، به سبب اعمال شماست که جنبة کیفری دارد، تازه خدای سبحان، بسیاری از گناهان شما را عفو فرموده است. یعنی اگر انسان گرفتار مشکلاتی میشود، نتیجة تمام اعمال او نیست، بلکه قسمتی را خداوند عفو فرموده است.
با توجه به مطالبی که استفاده شد، وقتی برای اهل معرفت و صاحبان عقل الهی، حادثهای اتّفاق میافتد و مشکل و گرفتاری پیش میآید، اوّل به خودشان رجوع میکنند که چه خلافی از ایشان سر زده که گرفتار این مشکل شدهاند. آنان همواره خود را در پیشگاه الهی بدهکار میدانند. امّا اهل جهالت، همواره خود را طلبکار میدانند و به جای احساس مسئولیّت در برابر خلاف و خطایشان، صورت مسئله را پاک میکنند و زمین و زمان را مقصّر میدانند و دیگران را مسئول میشمارند و حوادث را به بدقدمیِ دیگران یا شومیِ برخی امور نسبت میدهند و میگویند: فلان کار، آمد و نیامد دارد و یا فال بد میزنند، درحالی که باید توجّه کنند که مبادا حقاللّهی صورت گرفته یا حقالنّاسی مرتکب شدهاند یا مرتکب ظلمی شده یا دلی شکسته شده که نتیجة آن به خودشان برمیگردد. بـه عنوان نمونه: وقتی کسی، صاحب فرزند نـاخلف میشود، به جای اینکه بگوید چرا این فرزند، نصیب من شده، توجّه کند که آیا خودش برای پدر و مادر، فرزند ناخلفی بوده که به عقوبت آن گرفتار شده است؟ همچنین تدبّر کند در اینکه آیا در تربیت الهیِ او کوشا بوده یا نه؟ تا زمانی که کلاس زبان برای فرزندان مهمتر از آموزش قرآن باشد، باید منتظر فرزندانِ ناخلفی باشیم. البته منظور این نیست که کلاس زبان مهم و لازم نیست، بلکه مقدّم داشتنِ کلاس زبان بر کلاس قرآن، چنین عاقبتی دارد. همچنین کسی که در اثر مصرف سيگار مبتلا به بيماری قلبی يا ريوی میشود، بايد فقط خود را مقصّر بداند.
به همين ترتيب اگر کسی گرفتار شوهر نالایق یا داماد و عروس ناشایست میشود، توجه کند به اینکه آيا هنگام ازدواج، به جای تدیّن و ایمان و تقوای خواستگار و احساسمسئولیّت او در برابر پروردگار، امتیازات ظاهری، اعم از مال و ثروت و ... مورد توجّه قرار گرفته است؟ وقتی ارزشهای ظاهری، مهمتر از ارزشهای باطنی باشد، باید شاهد ازدواجهای ناموفق و شکستها و طلاقها باشیم. سهلانگاریها و کوتاهیها چنین شکستهایی را در پی دارد. حضرت رسول اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، اصحاب خود را طوری تربیت کرده بودند که حتّی وقتی سنگی به پایشان میخورد، تفکّر میکردند که چه کردیم چنین شد؟
وقتی اختلافی بین زن و شوهر پیش میآید، توجّه کنند که ای بسا در اثر سوءخُلق و سوءتدبیر یا بیصبریِ ایشان بوده و آن را به حساب سحر و جادو نگذارند، چراکه در چنین صورتی مرتکب دو گناه میشوند، یکی سوءظنّ به مردم و دیگری رجوع به باب غیر خداوند مانند ساحر و فالگیر و رّمال و... همانطور که حضرت پيامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) «از مراجعه به کاهن و پيشگو و فالگير نهی فرمودند»[2] و حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام) نيز فرمودند: «وَ السّاحِرُ كَالْكافِرِ وَ الْكافِرُ فِی النّار»[3] و ساحر مانند کافر است و کافر در آتش دوزخ میباشد.
«هر آن كس كـه از كاهن و غيبگوی
كنـد حـرف بـيـهـوده را بـاور اوى
بـه ديـن محمّـد هـم او كـافر است
كه وى را چنين تكيه بر ساحر است»
غیرِ اهـل معرفت وقتی دچـار حـادثه و مشکـلی میشوند، میگویند: قضـا و قَدَرِ الـهی است کـه اين، محصول جبـرزدگی میباشد. در طول تاریخ، اکثریّت طواغیت، ظلمها و جنایتهای خود را به حساب قضا و قَدَرِ الهی گذاشتند، همانطور که بعد از واقعة عاشورا، در مجلس ابن زیاد به حضرت زینب کبری(سَلامُاللهِعَلَيها) گفتند: «كَيْفَ رَاَيْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخيكِ وَ اَهْلِ بَيْتِك» دیدی خداوند با برادر و اهل بيتت چه کرد! يعنی اين قضا و قَدَرِ الهی بود. امّا حضرت زینب کبری(سَلامُاللهِعَلَيها) فرمودند: «ما رَاَيْتُ اِلّا جَميلاً»[4] و به این صورت مُهر ابطال به آن زدند؛ یعنی ما خودمان شهید و اسیر دادیم تا اسلام زنده شود و سنّت رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) احیاء گردد. در راه خداوند همه چیز زیباست. اسارت زیباست، شهادت زیباست، شهادت طفل ششماهه زیباست، بر بالای نیزهها رفتن سرها زیباست، اسب دوانیدن بر پیکرها زیباست.
نمونة دیگر از وقایعی که اخیراً شاهد بودیم، فاجعة مِنا است که آلسعود آن را به حسابِ قضا و قَدَرِ الهی گذاشتند، درحالی که انسان هرچه در مورد آن فکر میکند، تنها به این نتیجه میرسد که فقط با ظهور امام زمان(عجِّلاللهُتعالیفَرَجَهُالشَّريف)، این ظلم عظیم پاسخ داده میشود. آنان راههای اصلی خروج حجاج را در مِنا بستند و راههای ورود را باز گذاشتند و به این ترتیب باعث تردّد حجاج در یک مسیر باریک و ازدحام جمعیّت و به زمین خوردن عدّۀ زیادی شدند. در این حال نیز با وجود اینکه ماشینهای آتشنشانی و نیروهای امداد در اطراف حضور داشتند، هیچگونه آبپاشی و امدادرسانی ننمودند و باعث چنین فاجعة عظیمی شدند. این قضا و قَدَرِ الهی نبوده، بلکه بیتدبیریِ آلسعود بوده است که در یمن مشغول جرم و جنایت بود و از منا غافل شده است. شـاید هم این فاجعه یکی دیگر از دسیسههای دشمنان اسلام بوده است «اَللهُ اَعْلَم»[5].
پس اهل جهالت در مورد اعمال سوئشان احساس گناه نمیکنند، بلکه گناهِ خود را به دیگران نسبت میدهند و دیگران را مسئول وقایع و حوادث میدانند. امّا مؤمنان حقیقی، همیشه در کارهایشان احساس مسئولیّت میکنند، چراکه میدانند در عالم هستی، انسان موجودی مسئول است و ارسال رُسُل و انزال کُتُب آسمانی و سایر برنامههای عبادی همه دلالت بر این مطلب دارند.
1- و آنچه میرسد به شما از مصيبتی، پس به سبب آنچه است که کسب کرده دستهايتان و میآمرزد بسياری را (مبارکه شوری/30).
2- نصايح، ص449
3- نهجالبلاغه، مرحوم دشتی، فرازی از خطبة79
4- نديدم مگر زيبايی را (بحارالانوار، ج45، ص115).
5- خداوند عالمتر است