مطلبی که در مورد فضل الهی لازم به ذکر می باشد، این است که فضل و رحمت خداوند نعمتی است که فزون بر استحقاق بشری عنایت می شود. انسان به خودی خود، استحقاق دریافت نعمت را ندارد، بلکه خداوند از باب فضل و احسان و کرم، بر بنده اش اِعطا می فرماید، لکن هرچه انسان اهل مراقبت باشد و بر مراتب ایمان و تقوای خود بیفزاید، به همان میزان، فضل الهی بیشتر شامل حال وی می گردد و به عبارتی هر چقدر اهل اطاعت و تسلیم و بندگی باشد، فضل بیشتری را دریافت خواهد کرد. فلذا فضل الهی به میزان قابلیّت­ و استحقاق انسان­ تقسیم می گردد و نسبت به آن، تفضّلات الهیّه در حدّ اعلی بر بنده اِعطا می گردد.

     سراسر وجود انسان غرق در تفضّلات الهی است و فضل الهی مصادیق فراوانی دارد و دارای مراتب و درجاتی است. بالاترین تفضّل خدای سبحان به جامعة بشری، وجود مقدّس حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) و آل طاهرین آن بزرگوار می باشد.

     اگر نعمت عُظمای نبوّت و وجـود مقدّس حضرت پیـامبر­ اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) و دو امانت گران سنگِ قرآن و اهل بیت(عَلَيهمِ السَّلام) نبودند، که آن بزرگوار قبل از شهادتشان آن دو را در میان مردم به امانت گذارده و فرمودند: «اِنّی تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَيْتی»[1]، انسان ها به حیات انسانی و طیّبه راه نداشتند. نیل به حیـات طیّبه با ایمان و تقوا و تأسّی حقیقی از حضرات معصومین(عَلَيهمِ السَّلام) امکان پذیر است. اگر این تفضّل خداوند بر بندگان نبود، انسان هرگز به حیات انسانی که نکتة تمیز بین انسان و حیوان است، راه نمی یافت. قرآن و عترت(عَلَيهمِ السَّلام) دو پایة اصیل و وثیق دین هستند و تنها راه نیل به صراط مستقیم و حیات انسانی می باشند. تمام حضرات انبیاء(عَلَيهمِ السَّلام) فضل الهی بر بشریّت هستند و هر پیغمبری در زمانِ خود برای امّت، مایة فضل و رحمت بوده ­است تا می رسد به وجود مقدّس حضرت ختمی مرتبت، اشرف انبیاء، حضرت محمّد مصطفی(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) که چون خاتم پیامبران و اشرف انبیاء(عَلَيهمِ السَّلام) هستند، فضل و رحمت بودنِ آن بزرگوار نیز در اوج مرتبه قرار دارد، ولذا وقتی خداوند می خواهد رحمت آن بزرگوار را به عالمیان بشناساند، می فرماید: «وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[2]. از مصادیق رحمت آن بزرگوار این است که آنچنان دغدغة هدایت مردم را داشتند که خداوند متعال به ايشان هشدار می فرماید «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ اِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً»[3] پیامبرم نزدیک است خودت را به هلاکت بیفکنی که چرا مردم به راه راست هدایت نمی شوند، وظیفة تو ابلاغ حقایق است و حساب و کتاب وظیفة ماست «فَاِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِساب‏»[4].

     حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) چهار فرزند ذکورِ خود را یکی پس از دیگری از دست دادند، ولی خداوند متعال در هیچ کدام به ایشان تسلیت نفرمود، لکن در مورد هدایت امّتشان، چنان عمیق و شدید غصه دار بودند که خداوند ایشان را تسلّی فرمود. آن بزرگوار در طول عمر مبارکشان تمام سعی و تلاش خود را برای هدایت مردم بکار گرفتند و سختی ها و رنج ها و اذیّت های بسیار در این راه متحمّل شدند تا جایی که خود فرمودند: «ما اُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ ما اُذیت»[5] هیچ پیامبری همانند من اذیت کرده نشد، لکن با وجود آن، در روزهای پایانی عمر شریفشان و در بستر بيماری نيز دغدغة امّت را داشتند و از ناحية گمراهی آنها نگران بودند. چراکه آن بزرگوار می­دیدند مردمان، چطور در کنـار چشمة ناب و زلال حقیقت نشسته اند، ولیکن تشنه کام به سراشیبی شقاوت و بدبختی سقوط می کنند.

     حیاتِ حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) برگرفته از حیات خداوند است. حیات آن بزرگوار حیات الله است، ولذا همیشه زنده اند و مماتی ندارند «اِنَّ مَيِّتَنا لَمْ يَمُتْ»[6]، ولذا اگر در ایّام حیاتشان آنچنان نگران گنهکاران امّتشان هستند، پُرواضح است که امروز هم، گناهان ما را می بینند و این گناهانِ ما، ايشان را ناراحت و غمگین می سازد. آن بزرگوار طبق بیان مبارک «اَنَا وَ عَلِیٌّ اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ»[7] پدر امّت می باشند، ولذا ما با انجام گناهان و معاصی، دل آن حضرت را به درد آورده و عاق ايشان می شویم و وای از روزی که انسان عاق پدرانی مانند حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) و امیرالمؤمنین امام علی(عَلَيهِ السَّلام) شود. یکی از مصادیق رحمت آن بزرگوار این است که همانطور که در زمان حیاتشان به فکر امّت بوده و دغدغة هدایت و سعادت مردم را داشتند، بعد از مرگشان نیز مردم را به حال خود و بدون رهبر و پیشوا رها نکرده اند. آن حضرت چون نگران گمراهی امّت بودند، قبل از اینکه به عالم اعلی عروج نمایند، راه نجات را تا قیام قیامت برای عالمیان نشان دادند تا چنانچه مردم بخواهند از ضلالت و گمراهی در امان بمانند، به دو وزنة قرآن و عترت(عَلَيهمِ السَّلام) تمسّک جویند. آری، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه)، آن «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» دو وزنة سنگینِ قرآن و اهل بیت(عَلَيهمِ السَّلام) را در بین مردم به امانت گذاشتند و وعده فرمودند: مادام که به این دو وزنة سنگین تمسّک جوئید، هرگز گمراه نمی شوید «ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَمْ تَضِلُّوا»[8]. آن بزرگوار و آل طاهرینشان همه چیز به مردم دادند ولی هیچ نخواستند؛ همچون شمعی سوختند ولیکن در برابر تبلیغ رسالتشان، توقّع و انتظار دستمزد و مقابله به مثل نداشتند «لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏»[9]، پُرواضح است که مودّت و محبّت اهل بیت(عَلَيهمِ السَّلام) هم برای سعادت خود انسان است، همانطور که فرمود: «ما سَاَلْتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُوَ لَكُم‏»[10].

     در روايتی آمده است: وقتی جناب جبرئیل(عَلَيهِ السَّلام) قبل از قبض روح حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه)، نازل می شوند و عرض می کنند: یا رسول الله خداوند می فرمـاید: «اَ تُریـدُ الرُّجُـوعَ اِلَـی الدُّنْيـا»[11] آیـا می خواهی به دنیا برگردی؟ آن حضرت در جواب می فرمایند: «لا بَلِ الرَّفیقَ الْاَعْلی»[12] نه، بلکه من اشتیاق رفیق اعلی را دارم و در موردی نيز فرمودند: «وَ الْمُنْقَلَبُ اِلَی اللهِ وَ اِلی سِدْرَةِ الْمُنْتَهی وَ جَنَّةِ الْمَأوی وَ الْعَرْشِ الْاَعْلی وَ الْکَأسِ الْاَوْفی وَ الْعيشِ الْاَهْناءِ»[13] و بازگشت من به سوی خداوند است و به سوی سدرة المنتهی و جنّة المأوی و عرش اعلی و کاسة پُر و زندگی گوارا.

     بسیار قابل تأمّل است که وقتی آن بزرگوار، به چنان مکانت عظیمی راه یافته اند که می فرمایند: من به سوی رفیق اعلی مشتاقم؛ ولی این همه دغدغة هدايت مردم را دارند، نه برای اين است که بر تشکیلات خود بيفزایند، بلکه برای سعادت انسان ها تلاش می کنند. آری، از مصادیق رحمت آن بزرگوار است که با وجود اینکه خود کوچکترین نیازی ندارند، لکن حریص به هدایت مردم هستند. آن بزرگوار در بيانی نورانی، قرآن کريم و عترت(عَلَيهمِ السَّلام) را کشتی نجات امّت بيان می فرمايند «اِنَّما مَثَلُ اَهْلِ بَيْتی كَمَثَلِ سَفينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِق‏»[14] مَثَلِ اهل بيت من مانند مَثَلِ کشتی نوح(عَلَيهِ السَّلام) است، هرکس در آن سوار شد، نجات یافت و هرکس تخلّف کرد، غرق شد. قرآن و اهل بیت(عَلَيهمِ السَّلام) حقیقتاً کشتی نجات هستند. عدّه­ای قرآن و اهل بیت(عَلَيهمِ السَّلام) را مقدّس داشته و فقط در لسان آنـان را تجلیل کرده و محترم می شمارند، ولیکن عدّه ای با قرآن و اهل ­بیت(عَلَيهمِ السَّلام) زندگی می کنند و به سفارش حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) حقیقتاً به آن دو تمسّک جسته و پیروی عملی دارند. زندگی با قرآن و ­اهل بیت(عَلَيهمِ السَّلام)، زندگی با خداوند است؛ زندگی بـا خداوند، یعنی شبانه روز، در پناه خداوندِ ربّ العـالمین زیستن و در پنـاه او به بهشت برين عروج کردن؛ و این چنین زندگی کردن فقط از طریق تمسّک حقيقی بـه قرآن و اهل بیت(عَلَيهمِ السَّلام) میسور می باشد.

 

[1]- همانا من ترک کننده ام در ميان شما دو وزنة گرانبها، کتاب خداوند و عترتم اهل بيتم، (بحارالانوار، ج2، ص226).

[2]- و ارسال نکرديم تو را مگر مایة رحمت برای عالمیان (مبارکه انبیاء(عَلَيهمِ السَّلام)/107).

[3]- پیامبرم نزدیک است که خودت را به هلاکت برسانی بخاطر اعمال ايشان، اگر ايمان نياورند به اين کلام از روی اندوه بسيار (مبارکه کهف/6).

[4]- پس اين است و جز اين نيست که بر توست ابلاغ و بر ماست حساب (مبارکة رعد/40).

[5]- كشف الغمة في معرفة الائمة، ج‏2، ص537

[6]- همانا مردة ما نمی ميرد (بيان نورانی امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج26، ص6).

[7]- من و علی پدران اين امّت هستيم (بحارالانوار، ج26، ص342).

[8]- تا زمانی که تمسّک جوييد بر آن دو، گمراه نشويد (بحارالانوار، ج2، ص226).

[9]- درخواست نمی کنم بر آن (در برابر رسالتم) اجری، مگر دوستی و مودّت نزدیکانم (اهل بيتم) (مبارکه شوری/23).

[10]- آنچه خواستم از شما از اجری، پس آن برای خود شماست (مبارکه سباء/47).

[11]- بحارالانوار، ج22، ص475

[12]- بحارالانوار، ج22، ص475

[13]- بحارالانوار، ج22، ص455

[14]- الاحتجاج على اهل اللجاج، ج‏2، ص380