همانطور که در جلسات سابق استفاده شد، خداوند متعال، به کانون خانواده، قداست و احترام خاصی قائل است و نه تنها به هیچ کس اجازة دخالت و شکستن قداست آن را نمی­دهد، بلکه با کسانی که قداست خانواده را می ­شکنند، به شدت برخورد می­فرماید که در آیة شریفة سابق، خداوند متعال در مورد زنانی که بخواهند با نشوز و نافرمانیِ خود به قداست خانواده خدشه وارد سازند، وظایفی را به مردان و شوهران تکلیف فرمود و آیة شریفة مورد بحث در مورد اختلافات خانوادگی است. گاهی زن و شوهر از روی احساسات تصمیم ­های ناروا و غیرالهی می­گیرند که موجب متلاشی شدن خانواده می­گردد. حال، اگر ممکن باشد، زن و شوهر، باید هر دو با عفو و گذشت و کوتاه آمدن، مشکل را حل کنند؛ و هر کدام از زن و مرد که مدارا و سازگاری بیشتری داشته باشند، خداوند متعال را در احترام به خانواده یاری کرده ­اند. خداوند متعال، به زن و مردی که بخواهند در خانواده صلح ایجاد کنند، ارج و منزلت زیادی قائل است. در مقابل، زن و مردی که بخواهند ناسازگاری و اختلاف ایجاد کنند، مورد عتاب و عقوبت خدای سبحان قرار می­گیرند. امّا اگر اختلافات در داخل خانواده فیصله نیافت و به بیرون از خانواده کشیده شد و اقوام و خویشاوندان، مطّلع گشتند، در این صورت، کوتاهی­ها و اختلافات، چه از طرف مرد باشد چه از طرف زن یا هر دو، باید حَکَمینی انتخاب شوند. یعنی یک حَکَم یا داور از خانوادة مرد و یک حَکَم از خانوادة زن انتخاب گردد و این دو، دخالت مثبت کنند تا مشاجره و اختلافی را که ایجاد شده، حل کنند و نگذارند که اختلاف عمیق­تر شود. به عبارت دیگر، دو نفر کارشناس خانوادگی لازم است تا بپاخیزند و صلح و صفا ایجاد کنند و آب رفته را به جای خود برگردانند. حال این دو حَکَم حتماً لازم نیست که مرد باشند و حَکمین از زنان یا یک حَکَم از مرد و یک حَکَم از زن هم می­تواند باشد.

     خوف شقاق بدین معناست که اقوام و بستگان زن و شوهر به محض اینکه متوجه شدند که در خانواده اختلاف ایجاد شده، دست به کار شوند و اختلافات را فیصله دهند.

     با توجه به اینکه قوانین الهی الی ­یوم ­القیامه جهانی و جاودانی است، لذا امروز هم اگر اطرافیان متوجه اختلاف زن و شوهری شدند، بلافاصله باید در جهت ایجاد صلح و صفا اقدام کنند.

     به فرمودة مفسران عظام، اگر دو فردِ واجد شرایط از خانوادة زن و مرد وجود نداشتند یا به وظیفه ­شان آشنا نبودند و یا احساس مسئولیت نکردند، در این صورت وظیفة تعیین حَکَم، از دیگران ساقط نمی­شود و دیگران اعم از همسایگان، آشنایان و... که متوجّه اختلاف میان زن و شوهری شدند، باید برای رفع آن اقدام کنند و به این وسیله خداوند را یاری نمایند. احترام به قداست خانواده و صلح دادن میان زن و شوهر و خاتمه دادن به اختلافات، از طرف هر کسی که بـاشد، مورد عنـایت حق­تعالی خواهد بود.

     اینکه خداوند متعال نمی­خواهد کار به دادگاه و مراجع قانونی کشیده شود، به این سبب است که محکمة خانوادگی دارای امتیازاتی است که محکمة بیرونی ندارد و آن اینکه: اولاً به علّت پیوند خویشاوندی و وجود عاطفه و محبت میان حَکَمین و زن و شوهر، حَکَمین، در برابر اختلاف­ها، بی­تفاوت نیستند و این امر، در اصلاح و ایجاد صلح مؤثرتر خواهد بود، درحالی­که محکمة بیرونی، امکان دارد که گاهی به علت کثرت مراجعات، در برابر اختلاف­ها بی­تفاوت باشد. ثانیاً: در محکمة خانوادگی، اسرار خانواده محفوظ می­ماند. ثالثاً: از هزینه­ های هنگفت و نیز اتلاف وقت و نیرو جلوگیری می­شود. همچنين در محکمة بیرون به علت کثرت مراجعات و تراکم پرونده، نوبت رسیدگی به اختلافات به مدتی بعد موکول می­شود که ممکن است در این مدت با دخالت شیطان، اختلافات بالا بگیرد و قابل ترمیم و اصلاح نباشد.

     پس محکمة خانوادگی یکی از زیباترین راهکارهای دین مبین اسلام است و در صورتی که حَکَمینی از خویشاوندان وجود نداشته باشند، وظیفة تعیین حَکَم ساقط نگشته و به کارشناسان بیگانه موکول می­گردد.

     خداوند متعال در ادامة آیة شریفة مورد بحث می­فرماید: «اِنْ يُريدا اِصْلاحاً» که در مورد جملة شریفة مذکور، دو قول وجود دارد: به نظر برخی مفسران، اگر زن و شوهر ارادة صلح داشته باشند، خداوند متعال میان آن دو توفیق می­دهد تا سازگاری ایجاد شود. با توجه به اینکه عالَم جنود الهی است «وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّمٰاواتِ وَ الْاَرْضِ»[1] و قلوب هم از جنود الهی هستند، لذا اگر زن و شوهر، نظرشان صلح باشد، خداوند متعال هم، به تألیف قلوب و ایجاد صلح و صفا و رفع اختلاف توفیق می­دهد. قول دیگر این است که جملة شریفة «اِنْ يُريدا اِصْلاحاً» به حَکَمین برمی­گردد. بدین معنا که اگر حَکَمین نظرشان صلح دادن میان زن و شوهر باشد، در این صورت خداوند منّان به آنان توفیق اصلاح می­دهد.

     پس در صورتی که زن و شوهر یا حَکَمین نظرشان صلح و آشتی باشد، خداوند متعال امدادهای خود را سرازیر می­فرماید و قلوب را تألیف می­دهد و پرواضح است که وحدت قلوب، جز به وسیلة خداوند متعال امکان­پذیر نیست، همانطور که خدای سبحان در سورة مبارکة آل ­عمران می­فرماید: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً»[2]، و یاد کنید عنایت خداوند متعال را بر شما زمانی که دشمن بودید، پس اُلفت بخشید قلبهایتان را، پس صبح کردید به نعمت او در حالی که برادران هستید. خداوند متعال در سورة مبارکة روم نیز تألیف قلوب را از آیات خود معرفی می­فرماید «وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»[3].

     مطلبی که در مورد حَکَم یا داور لازم به یادآوری می­باشد، این است که: حکمیّت و داوری مانند وکالت نیست، قدرت وکیل به اندازة موکّل می­باشد و دایرة اختیاراتش محدود است، ولی وظیفة حَکَمین از قلمرو وکالت بیشتر بوده و حُکم آنها نافذتر است، به این معنا که اگر حَکَمین به هدف مشترکی برسند، برای طرفین (زن و شوهر) معتبر است و باید آن را بپذیرند. و اما اگر حَکَمین به این هدف برسند که باید طلاق و جدایی صورت گیرد، در این صورت باید با رضایت زن و شوهر باشد و در صورتی که زن و شوهر راضی باشند، طلاق باید در طهُر غیر مواقعه جاری شود. ملاحظه می­شود که خداوند متعال تا جایی که ممکن است از طلاق و جدایی جلوگیری می­فرماید و به آن رضایت نمی­دهد.

     به فرمودة مفسران عظام، آن چه با مشورت حَکَمین و دو کارشناسِ خَیِّر حل می­شود، در مورد امرالناس است و امرالله یا احکام الهی، با مشورت تغییر نمی­یابند.

 

1-  و برای خداوند است لشکریان آسمان­ها و زمین (مبارکه فتح/7).

2- مبارکه آل­عمران/103

3- و از نشانه­ های او، اینکه از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنارشان آرام گیرید  و میانتان دوستی و مهربانی برقرار کرد (مبارکه روم/21).