با توجه به اینکه بالاترین رسالت بنده، عبودیّت است و آن، محصول اطاعت و تسلیم و انجام فرائض و پرهیز از محارم است، معلوم می­گردد که اگر انسان بخواهد در عبودیّت ثابت قدم بماند، باید تأسّی عملی و اخلاقی و اُسوه­گیری کامل از بندگان حقیقی خداوند متعال داشته باشد. بدون تأسّی از انسان کامل، نمی­توان به مقصد اعلیٰ بار یافت. در تأييد مطلب مذکور، ملاحظه می­شود آنانکه زانو به زانوی حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) نشستند، ولی تبعیّت راستین از آن حضرت نداشتند، از دنیا و عقبیٰ ساقط شدند. توفیق تأسّی از آن بزرگواران و اینکه آنان حقیقتاً یگانه اُسوه و الگوی انسان در زندگی باشند، توفیق بسیار عظیمی است چراکـه آنـان معرفی شده از سوی خود خدای سبحان می­باشند «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كٰانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً»[1]. خداوند متعال در بخش اول این آیة شریفه، اُسوه و الگوی حقیقی را برای انسان معرفی می­فرماید و در بخش پایانی آن، زمینه­های توفیق عبودیّت و بندگی را مشخص فرموده و به انسان می­آموزد که چگونه می­تواند حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) و حضرت فاطمة زهرا(سلامُ ­الله ­عَلَيها) و اولاد طاهرین آن بزرگواران را برای خود الگو و اُسوه اتّخاذ نماید.

     بر اساس آیة شریفة «لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللّهَ كَثِيراً» توفیق اُسوه­گیری و الگوپذیری از آنِ کسی است که تنها امیدش خداوند باشد  و به آخرت ایمان و امید داشته باشد و خداوند را بسیار یاد کند. آری این توفیق که تنها الگوی انسان، آن بزرگواران باشند، شامل حال کسانی است که این سه ویژگی مهّم را دارا باشند.

     لازم به توضیح است که: مقدّمات این توفیق عظیم، از سوی خود بنده آغاز می­شود، اگر بنده این سه ویژگی را فراهم کرده و زمینه را مساعد نمايد، خداوند متعال هم توفیق اُسوه­پذیری را به او عنایت می­فرماید. موحّد واقعی و پیرو راستین آن بزرگواران به کسی غیر از خداوند سبحان امیدوار نیست و نظرگاهش فقط خداوند است و همواره امیدوار به قدرت و رحمت و نصرت و حمایت و وعده­های الهی و ملاقات خداوند می­باشد. خداوند متعال در سورة مبارکة کهف آیة شریفة 110 می­فرماید: «فَمَنْ كٰانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»، پس کسیکه امیدوار به ملاقات پروردگارش است، پس باید عمل صالح انجام دهد، از اينرو معلوم می­گردد که امیدِ ملاقات پروردگار، جز از طریق انجام عمل صالح، میسور نیست. علامه طباطبایی(عَلَيهِ­ الرَّحمَة) می­فرمایند: امیدواری به خداوند متعال و روز آخرت، انسان را وادار به انجام عمل صالح می­کند. آری، نشانة ایمان و امیدواری به خداوند و روز قیامت، انجام اعمال صالحات است و وقتی انسان موفّق به انجام اعمال صالحات شد، طبق فرمودة قرآن کریم، با خود خداوند معامله کرده است که فنا و نابودی برای آن نیست و اجر آن را بطور کامل دریافت خواهد نمود «اِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللّهِ وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ اَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُور﴿29لِيُوَفِّيَهُمْ اُجُورَهُمْ وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ﴿30»[2]. بنابراين انسان­های الهی، همواره به تجارتی اشتغال دارند که فنا و نابودی در آن راه ندارد و مزد بندگی خود را از خدای غفور و شکور دریافت می­دارند. خداوندی کـه هم بخشنده است و می­بخشد و هم با اعطای جوایز از بنده­اش قدردانی می­فرمايد.

     حضرت مولی الموحّدین امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام)، آن الگو و اُسوة بشریّت در توضیح آیة شریفة «يَرْجُوا اللّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ» که مؤمنان به دنیا امید ندارند بلکه به آخرت امیدوار هستند، می­فرمایند: «اَلدُّنْيا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ»[3] دنیا گذرگاه است، محل عبور و مسافرخانه است، محل استقرار و ماندن نیست. همچنین آن بزرگوار در نامة 31 نهج­ البلاغه، به فرزند بزرگوارشان حضرت امام حسن مجتبی(عَلَيهِ­ السَّلام) می­فرمایند: «وَ اعْلَمْ يا بُنَيَّ اَنَّكَ اِنَّما خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لٰا لِلدُّنْيا وَ لِلْفَناءِ لٰا لِلْبَقاءِ وَ لِلْمَوْتِ لٰا لِلْحَياةِ»، فرزندم بدان که تو برای آخرت خلق شدی نه دنیا، و برای رفتن آمدی نه برای ماندن، و برای مردن خلق شدی نه برای زنده ماندن. حال، با توجه به اینکه حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) فرمودند: «اَنَا وَ عَلِيٌّ اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ»[4]، معلوم می­گردد اين نامة وجود مقدّس حضرت علی(عَلَيهِ ­السَّلام) خطاب به همة فرزندانشان است ولذا همگی نیازمندیم که آن را بخوانیم و به توصیه ­های آن بزرگوار عمل کنیم.

     اگر به فرمودة حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام)، دنيا برای ماندن نیست، پس حساب باز کردنی نمی­باشد. اولیای الهی و انسان­های والا و بندگان راستینِ خداوند متعال که حقيقتاً دنيا را شناختند، به دنیا دل نمی­بندند و به آن در حدّ مسافرخانه نمره می­دهند و وابسته و فریفته و بنده و عبد دنیا نمی­شوند و یقین دارند که تمام بدبختی­ها در سایة حبّ دنیاست «حُبُّ الدُّنْيا رَاْسُ كُلِّ خَطيئَة»[5]. فلذا برای رهایی از حبّ دنیا خدا را زیاد یاد می­کنند و لحظه­ای از خداوند غافل نیستند: «وَ ذَكَرَ اللّهَ كَثيراً»[6] و این سومین ویژگی است که توفیق اُسوه­پذیری حقیقی را برای انسان فراهم می­نماید.

 

1- همانا در رسول خدا(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)، اسوه نیکویی است برای کسیکه به خدا و روز آخرت امید دارد و خدا را بسیار یاد می­کند (مبارکة احزاب/21).

2- همانا کسانيکه تلاوت می­کنند کتاب خداوند را و برپا می­دارند نماز را و انفاق می­کنند از آنچه که روزی داديم ايشان را مخفيانه و آشکارا، اميد دارند تجارتی را که هرگز تباه نشود﴿29 تـا تمام دهد مزد ايشان را و بيفزايد ايشان را از کرم خود، همانا او آمرزندة شکر­پذير است﴿30 (مبارکه فاطر/29و30).

3- نهج البلاغة مرحوم دشتی، حکمت133

4- من و علی دو پدر اين امّت هستيم (بحارالانوار، ج16، ص95).

5- دوست داشتن دنيا سرمنشاء تمام گناهان است (بيان نورانی رسول اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ)؛ ارشاد القلوب، ج1، ص21).

6- و ياد می­کنند خداوند را بسيار (مبارکه احزاب/21).