در جلسة سابق استفاده شد که آية شريفة مورد بحث در مورد مسائل تربيتی و اخلاقی و علمی و فقهی و احکـامی است و دارای سه بخش می­باشد که در بخش اول آن خداوند متعال فرمود: در شأن مؤمنين نيست که به امکانات ديگران خيره شوند و به مال و ثروت ديگران چشم بدوزند «وَ لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَکُم عَلی بَعْضٍ...». خداوند تبارک و تعالی، نعمت­ها را بر اساس حکمت خود تقسيم فرموده و می­فرمايد: «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ»[1] ما سهام و بهره­ های انسان­ها را بين آنان تقسيم کرديم، يعنی تقسيمات الهی، حکيمانه و رحيمانه و عليمانه و عادلانه است و اگر انسان، عدل و حکمت پروردگار را باور داشته باشد، در هيچ موردی برای او جای سئوال باقی نمی­ماند و هرگونه سئوال و درخواست از خداوند به اين صورت که نعمت از ديگری گرفته شده و به او داده شود، به قول استاد جوادی آملی، سرقت روانی است «اَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلىٰ‏ ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[2]. خداوند متعال اين امکانات و تقسيمات را ميان بندگانش بر اساس حکمت بالغه و استوار خود تقسيم فرموده است و همين تفاوت در نعمت­ها اعمّ از مادی و معنوی و ظاهری و باطنی، اساس جامعه سالم و نظام احسن را می­سازد. اگر همة انسان­ها، يک نوع امکانات داشتند، باعث تخريب جامعه می­شد و جامعة سالم، معلول تفاوت در استعدادهاست. وانگهی وقتی نعمت­ها و مصيبت­ها آزمايشـات الهی است، خشنود بودن به داده هـای پروردگـار موجب می­شود که انسان به مقام تسليم و رضا باريابد که فضيلت بزرگی می­باشد.

     پس کمبودها در زندگی عدّه­ای و افزايش نعمت­ها در زندگی عدة ديگر، اعم از مال، ثروت، همسر خوب و ... نبايستی باعث اعتراض و به محاکمه کشيدن پروردگار گردد، چرا که همه امتحان و آزمايش الهی است. ای بسا داشتن امکانات ديگران، به صلاح انسان نباشد و اين سرماية مادی باعث از دست رفتن سرمايه­های معنوی او گردد «وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْاَرْضِ وَ لکِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاء...»[3]. «در روایتی آمده است كه آية مورد بحث درباره «ثعلبة بن حاطب» (كه يكى از انصار بود)، نازل شده است، او به پيامبر اکرم(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) گفت: دعا كنيد تا خداوند به من مالى بدهد. پيامبر(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) فرمودند: «اى ثعلبه! مالى اندك كه بتوانى شكر آن را به جا آورى، بهتر از مال بسيارى است كه طاقت آن (و همّت اداى حق آن) را نداشته باشى؛ آيا رسول خدا (كه مالى ندارد) براى تو اُسوه و نمونه‏اى نيكو نيست؟ سوگند به خدايى كه جانم به دست او است، اگر مى‏خواستم كه كوهها براى من زر و سيم شود مى‏شد». ثعلبه بار ديگر نزد پيامبر(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) آمد و گفت: اى رسول خدا! دعا كنيد تا خداوند به من مالى بدهد، سوگند به آنكه شما را به حق برانگيخت، اگر خداوند به من مالى ببخشد، حق هر صاحب حقى را به او خواهم داد. پيامبر(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) عرض كرد: «خدايا به ثعلبه مالى روزى كن»، و ثعلبه گوسفندانى خريد و چنان رشد كردند كه جاى او براى گوسفنددارى در مدينه تنگ شد، از اين رو از شهر رفت و در درّه‏اى از درّه‏هاى اطراف منزل كرد؛ باز گوسفندان افزايش يافتند و ناگزير به جایی بسيار دورتر از مدينه رفت (و در آنجا سكونت گزيد) و از نماز جمعه و جماعت بازماند. پيامبر(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) مأمور گردآورى صدقه (زكات) را براى جمع ‏آورى زكات نزد وى فرستادند، او امتناع كرد و بخل ورزيد و گفت: اين (زكات) مانند جِزيه است. پيامبر خدا (چون سخن او را شنيدند) فرمودند: «واى بر ثعلبه، واى بر ثعلبه» و آنگاه اين آيات نازل شد»[4]. بنابراين امکان دارد انسان زمانیکه سرمايه و ثروت دنيا را که قليل و گذرا و محکوم به زوال است، بدست می­آورد، سرمايه­های عظيمی را از دست دهد. ای بسا اگر ثروت­ها در دست فرعون­ها و قارون­ها نبود، ساقط نمی­شدند. وقتی زمين، قارون و گنجينه ­هايش را به کام خود فرو بُرد، عدّه ­ای که حسرت ثروت او را می­بردند و می­گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما اُوتِيَ قارُونُ»[5]، گفتند: اگر ما هم ثروت قارون را پيدا می­کرديم، گرفتار بلا و مصيبت می­گشتيم «لَوْ لا اَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا»[6]. خداوند متعال در قرآن کريم می­فرمايد: «اِنَّ مِنْ اَزْواجِكُمْ وَ اَوْلادِكُمْ عَدُوّاً لَكُمْ»[7] همانا از همسران شما و اولاد شما، دشمنند برای شما؛ به عنوان نمونه: زبير که از حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ)  غم­ها زدوده بود و در رکاب آن حضرت جنگ­ها کرده بود، فرزندش عبدالله باعث اضلال و گمراهی او شد و کارش به جايي رسيد که در مقابل اميرالمؤمنين علی(عَلَيهِ ­السَّلام) ايستاد.

     وجود مقدّس حضرت امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) می­فرمايند: «انسان در آستانة مرگ، نسبت به آنچه که در زندگی به آن علاقه داشت، بی­ اعتنا است. آرزو می­کند کـه: ای کـاش آن کس کـه در گذشته بر ثروت او غبطه می­خورد و بر آن حسد می­ورزيد، او اين اموال را جمع کرده بود»[8]. يعنی در آنجا متوجّه می­شوند که مال و ثروتشان، چگونه باعث بدبختی و اسقاط مقام معنويشان شده است.

 

1- ما تقسیم کردیم ميان ایشان، معاش ایشان را (مبارکه زخرف/32).

2- آیا حسد می­برند مردمان را بر آنچه داد ایشان را خداوند از فضل خود (مبارکه نساء/54).

3- و اگر گسترش می­داد خداوند روزی را برای بندگانش، البتّه ستم می­کردند در زمين، لکن نازل می­کند به اندازه­ای از آنچه بخواهد (مبارکه شوری/27).

4- الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏5، ص714

5- ای کاش برای ما داده می­شد مانند آنچه که داده شد قارون را (مبارکه قصص/79).

6- اگر منّت نمی­نهاد خداوند بر ما، البتّه فرو می­برد ما را (زمين) (مبارکه قصص/82).

7- مبارکه تغابن/14

8- نهج البلاغه، خطبة 109