آیه شریفة «اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ يُزَكُّونَ اَنْفُسَهُمْ...» در بیان صفت زشت و مذموم و ناپسند خودستایی و تعریف و تجلیل از خود است که صفت قوم یهود می­باشد و از عُجب و غرور و تکبر و خودپسندی و علوّ و برتری­ جویی نشأت می­گیرد. البته آیة شریفة مذکور، گرچه ظاهراً خطاب به قوم یهود است، ولی از یهود و غیریهود و حتی مسلمانان نیز هر کسی که به این صفت زشت خودستایی مبتلا باشد، مورد طرد و ذمّ الهی است. دین اسلام، دین تواضع است. حضرت امام علی(عَلَيهِ ­السَّلام) در خطبة همّام، آنجا که متّقین را مورد تعریف و تجلیل قرار می­دهند، می­فرمایند: «مَشیُهُمُ التَّواضُع»[1] منش و اخلاق متّقین، تواضع است. تکبّر آنچنان صفت زشت و ناپسند و مذمومی است که هرکس به این صفت مبتلا باشد، آن را از شیطان دارد که گفت: «قالَ اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ»[2] شیطان به علّت عُجب و خودبرتربینی از هر دو جهان ساقط شد.

     پس صفت تکبّر ارثیة شیطان است و اگر کسی، حتّی صاحب کمالاتی هم باشد، نباید تکبّر ورزد، چراکه همة کمالات را از خداوند تبارک و تعالی دارد. هیچ انسانی مستقلاً صاحب کمال نیست و هر قدر وقوف به فقر ذاتی بیشتر باشد، موحدّتر است تا می­رسد به وجود مقدس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) که فرمودند: «اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ اَفْتَخِر»[3] فقر، افتخار من است. فقر به سه گونه است: فقر مالی، فقر اخلاقی و فقر وجودی. فقر اخلاقی به این معناست که انسان فاقد اوصاف کمال و گرفتار رذایل اخلاقی و پلیدی روحی بمانند بخل، حسد، کبر، ریا، عُجب، غرور، طمع، کینه و ... باشد که مذموم و ناپسند است اما آنچه که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) به آن افتخار می­کنند، فقر وجودی و نفسانی و ذاتی است. انسان بذاته فاقد کمال می­باشد و مالک هیچ نفع و ضرری نیست «لا يَمْلِكُونَ لِاَنْفُسِهِمْ ضَرّاً وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً»[4].  انسان حتی مالک اعضا و جوارح خود نیست و فقیر محض است «اَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْاَبْصار»[5]. حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ­ اللهِ­ عَلَيها) به پیشگاه الهی عرض می­کنند: «اَللّهُمَّ ذَلِّلْ نَفْسی فی نَفْسی وَ عَظِّمْ شَاْنَكَ فی نَفْسی‏»[6] خداوندا ذلّت نفسم را به من بنمایان و عظمت شأنت را به من تفهیم کن. اگر کسی بگوید خودم علم آموختم و عالم شدم، یا زحمت کشیدم و ثروتمند شدم، نگرش قارون است که گفت: «اِنَّما اُوتيتُهُ عَلی‏ عِلْمٍ عِنْدی»[7] همانا در نتیجة  لیاقت و شایستگی خودم آنها را تحصیل کردم. اولیای الهی و مقرّبان درگاه پروردگار در اوج فقرباوری قرار دارند و موحّد حقیقی و عبد واقعی می­ باشند. امام سجـاد(عَلَيهِ­ السَّلام)، در دعـای مکارم الاخلاق به پیشگـاه الهی عرض می­کنند: «خدایا هر قدر مرا در پیش مردم عزت می­بخشی، همان اندازه در پیش خودم به ذلتم باور ده»[8]. زمانی که انسان می­گوید خودم زحمت کشیدم و به جایی رسیدم، آن لحظه، لحظة سقوط است. خداوند متعال به حضرت موسی(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمود: «اَتَدْری لِمَا اصْطَفَيْتُكَ بِكَلامی دُونَ خَلْقی‏»[9] یا موسی می­دانی چرا از میان مخلوقات تو را برای سخن گفتن با خودم برگزیدم؟ حضرت موسی(عَلَيهِ­ السَّلام) عرض کردند: نمی­دانم ای پروردگار من، خداوند متعال فرمود: «يا مُوسی اِنّی قَلَّبْتُ عِبادی ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ اَجِدْ فيهِمْ اَحَداً اَذَلَّ لی نَفْساً مِنْك‏»[10] اى موسى، من بندگانم را زير و رو كردم، ولى كسى را نيافتم كه در برابر من از تو خاضع تر باشد. پس هرچقدر انسان افتاده­تر باشد و خود را فاقد کمال بداند و توجه کند که کمال محض و مطلق خدای سبحان است، در پیشگاه الهی محبوب­تر است. تواضع، نشان معرفت و کمال و عقل است و تکبّر و خودبرتربینی، نشان جهل و نادانی است.

 

1- نهج ­البلاغه، خطبه192

2- گفت: من بهترم از او، خلق کردی مرا از آتش و خلق کردی او را از گِل (مبارکه ص/76).

3- فقر فخر من است و به آن افتخار می­کنم (بحارالانوار، ج69، ص30).

4- مالک نمی­باشند برای نفسهايشان نه نفعی و نه ضرری و مالک نمی­باشند نه مرگی و نه حياتی و نه برانگيخته شدنی (مبارکه فرقان/3).

5- کیست مالک گوش و چشمها (مبارکه یونس(عَلَيهِ­ السَّلام)/31).

6- مهج ­الدعوات و منهج­ العبادات، ص141

7- اين است و جز اين نيست که داده شدم آن را بر علمی از نزد خودم (مبارکه قصص/78).

8- صحيفة سجّاديّه، دعای20

9- الجواهر السنيّه، ص152

10- الجواهر السنيّه، ص152