آیة شریفة مورد بحث، به صفت مذموم دیگری از یهود، به نام حسادت اشاره می­فرمايد که درواقع ریشة اوصاف ناپسندی است که آنها داشتند. قبل از رسالت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ)، یهود اوصاف پیامبر آخرالزّمان را شنیده بودند و می­دانستند، ولذا در آن منطقه ­ای که قرار بود آن حضرت ظهور کنند، از مدّت­ها قبل اطراق کرده بودند تا به هنگام ظهور، از ایشان استقبال نمایند و به مشرکین می­گفتند: وقتی پیامبر آخرالزّمان ظهور کرد، با همراهی ایشان، شما را نابود خواهیم کرد «وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا»[1]. امّا همین افرادی که درصدد استقبال و منتظر پیامبر آخرالزّمان بودند، به این دلیل که چرا ایشان از فرزندان حضرت اسحاق(عَلَيهِ­ السَّلام) نبوده و از بنی اسماعیل است، به مخالفت پرداخته و به خاطر حسد، استقبال آنها تبدیل به دشمنی و اختلاف و مبارزه شد «حَسَداً مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِهِم»[2] و اکنون هم ادامه دارد.

     توضیح اینکه: حضرت ابراهیم(عَلَيهِ­ السَّلام) دو فرزند داشتند، حضرت اسحاق(عَلَيهِ­ السَّلام) از بانو ساره و حضرت اسماعیل(عَلَيهِ­ السَّلام) از بانو هاجر و پيـامبر ما از نسل حضرت اسمـاعیل(عَلَيهِ ­السَّلام) هستند، لکن یهود، بنی ­اسحاق هستند.

     صهیونیست امروز هم فرزندان یهود معاند و حسودِ آن زمان هستند «اَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلٰى‏ ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ». منظور از «ناس» در آیة شریفة مذکور، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و اهل بیت(عَلَيهِمُ­ السَّلام) و مسلمانان هستند. یهودیان به خاطر آن نعمت­هایی که خداوند به پیامبرشان و در رأس آن­ها به پیامبر آخرالزّمان داده بود، شروع به مبارزه با ایشان کردند. بر این اساس که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) اشرف مخلوقات هستند و برکات خداوند منّان بر آن حضرت بیشتر از دیگران است و نیز آل­ طاهرین آن حضرت، بعد از آن بزرگوار بالاترین نعمت را دارا می ­باشند و مصداق کامل فضل و نعمت از ناحیة پروردگار متعال هستند و مسلمانان هم به این سبب که پیرو حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و آل ­طاهرینشان می­باشند، لذا بیشتر مورد حسدورزی یهود قرار گرفتند، همان­طور که حضرت امام محمّدباقر(عَلَيهِ ­السَّلام) فرمودند: «نَحْنُ هٰؤُلٰاءِ النّاسُ الْمَحْسُودُون»[3] و یهود آرزوی زوال نعمت از ایشان و تلاش در به کفر کشانیدن مسلمانـان را داشتند «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمـا كَفَرُوا»[4]، درحالی کـه هر نعمتی را کـه وجود مقـدّس حضرت پیـامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) و آل­ طاهرینشان داشتند، همه از ناحیة حق و از فضل خداوند بود «مٰا آتٰاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِه». اینکه خداوند متعال می­فرماید: «آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً» ما به پیـامبران سلطنت عظیم دادیم، حضرت امـام صادق(عَلَيهِ­ السَّلام) در تفسیر باطنی این جملة شریفه می­فرمایند: «اَلْمُلْكُ الْعَظيمُ افْتِراضُ الطّاعَة»[5] مراد از«الطاعه» اطاعت واجب است. وجوب اطاعت از انسان کامل معصوم که از وی به مقام مُفترض الطاعه یاد می­ شود، این است که چیزی را که پیامبر یا امامِ معصوم به عنوان حکم خداوند ابلاغ فرموده یا به عنوان دستور رهبری صادر کرده، باید مطابق همان بیان، اطاعت شود. آری، اطاعت از امام واجب است و وظیفة مسلمانان است که در هر شرایطی از امام معصوم اطاعت نمایند، چراکه بر اساس آیة شریفة «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُم»[6] اطاعت رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و آل ­طاهرینشان، اطاعت خداوند متعال است.

     خداوند متعال دو پیـامبر اولواالعزم، حضرات موسی و عیسی(عَلَيهِما ­السَّلام) را برای قوم بنی­اسرائیل ارسال فرمود و برای هیچ قومی همانند قوم بنی ­اسرائیل، این همه پیامبر ارسال نشده بود، بطوری که در یک زمان هفتاد پیامبر برای هدایت آنان آمده است، لکن با وجود این همه پیامبر و نعمت، یهود نه تنها آن زمان، بلکه امروز هم تیـشه بـه ریشة مسلمانـان می­زنند. خداوند متعـال می­فرماید: «فَقَدْ آتَيْنا آلَ اِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً» ما به آل ­ابراهیم(عَلَيهِ­ السَّلام)، کتاب و معارف توحیدی و حکومت و سلطنت و نبوّت و امامت دادیم؛ البتّه منظور، همة آل ابراهیم نیستند، زیرا اگر همة آل ابراهیم بودند، نژادپرستان و حسودان هم در زمرة آنـان قرار داشتند. خداوند متعـال می­فرماید: پیـامبرانی از فرزنـدان ابراهیم فرستـادیم که اشرف بنی­ اسحـاق و اشرف بنی ­اسماعیل، يعنی وجود مقدّس حضرت پیامبراسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­ آلِهِ) هستند. خدای سبحان در میان بنی­ اسرائیل، انبیائی مبعوث فرمود که به بعضی از آن­ها ملک عظیم و فرمانروایی و حکومت در دنیا عنایت فرمود «آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»، همان طور که از قول حضرت موسی(عَلَيهِ­ السَّلام) می­فرماید: «وَ اِذْ قالَ مُوسٰى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ اِذْ جَعَلَ فيكُمْ اَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكـاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ اَحَداً مِنَ الْعالَمين»[7]. زیرا هیچ جامعه­ای مانند آنها پیامبر نداشتند که هم عهده ­دار هدایت مردم و هم دارای حکومت باشند، مانند حضرت داوود(عَلَيهِ ­السَّلام) که خداوند متعال می­فرماید:«يا داوُدُ اِنّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِی الْاَرْض‏»[8] و در مورد حضرت سلیمان(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمود:«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد»[9]. خدای سبحان از لسان حضرت داوود(عَلَيهِ ­السَّلام) می­ فرماید:«يا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ اُوتينا مِنْ كُلِّ شَیْ‏ءٍ اِنَّ هٰذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبين‏»[10]. حضرت سلیمان(عَلَيهِ­ السَّلام) دارای آن سلطنت بی ­نظیر بودند که علاوه بر انسانها، بر جن و پرندگان و حیوانات هم حکومت می­کردند «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ وَ الطَّيْرِ»[11]. همچنین حضرت یوسف(عَلَيهِ ­السَّلام) که علاوه بر نبوّت، دارای شوکت و عظمت بودند «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنی‏ مِنَ الْمُلْك‏»[12]. ولذا معنا نداشت که یهود حسادت ورزند و علیه حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و مسلمانان توطئه کنند. خدای سبحان در واقع یهود را به این حقیقت توجّه می­دهد کـه به جـای آرزوی زوال نعمت از حضرت پیـامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و مسلمانان، توجّه کنند که خداوند متعال چه تفضّلاتی به آنها عنایت فرموده است. امّا آنها با وجود این همه نعمت، حسد ورزیدند و حسد، آنها را سقوط داد و بدبخت نمود، بطوری که خودشان را آن­چنان ساقط کردند که بت های بت­ پرستان را تأیید کرده و بر آنها سجده نمودند. در اینجا معلوم می­شود که حسد تـا چه حد انسـان را سقوط می­دهد، ولذا حضرت امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمودند: «... وَ لا تَحاسَدُوا فَاِنَّ الْحَسَدَ يَاْكُلُ الْايمانَ كَما تَاْكُلُ النّارُ الْحَطَبَ وَ لا تَباغَضُوا فَاِنَّهَا الْحالِقَةُ وَ اعْلَمُوا اَنَّ الْاَمَلَ يُسْهِی الْعَقْلَ وَ يُنْسِی الذِّكْرَ ...»[13].

 

1- و بودند از پيش که طلب فتح می­کردند بر آنان که کافر شدند (مبارکة بقره/89).

2- حسادتی از نزد خودشان (مبارکة بقره/109).

3- ما همان مردمانِ مورد حسد واقع ­شدگان هستيم (ارشادالقلوب ديلمی، ج2، ص298).

4- دوست داشتند که ای کاش کافر شويد همچنانکه کافر شدند (مبارکه نساء/89).

5- مُلک عظيم، واجب بودنِ اطاعت است (بحارالانوار، ج‏23، ص292).

6- اطاعت کنيد از خداوند و اطاعت کنيد از رسول و صاحبان امر از شما (مبارکة نساء/59).

7- و هنگامی که گفت موسی برای قومش، ای قوم من ياد کنيد نعمت خدا را بر شما زمانی که قرار داد ميان شما پيغمبرانی و قرار داد شما را سروران و داد شما را آنچه را که نداد هيچ يک از جهانيان را (مبارکة مائده/20).

8- ای داوود، بدرستی که ما قرار داديم تو را خليفه در زمين (مبارکه ص/26).

9- و وارث شد سليمان داوود را (مبارکه نمل/16).

10- ای مردمان، تعليم يافتيم ما نطق پرنده را و داده شديم از هر چيزی، همانا اين البتّه فضل آشکاری است (مبارکه نمل/16).

11- و جمع شدند برای سليمان لشکريانش از جن و انس و پرنده (مبارکه نمل/17).

12- پروردگار من، البتّه دادی مرا از پادشاهی (مبارکه يوسف (عَلَيهِ­ السَّلام)/101).

13- به يکديگر حسودی نکنيد، پس در حقيقت حسد می­خورد ايمان را همانطور که آتش هيزم را می­خورد، با يکديگر اختلاف و دشمنی نکنيد، پس در حقيقت اختلاف و دشمنی تيغ­ زننده است (پيوند و خويشاوندی را مي­بُرد)، آگـاه باشيد و بدانيد که آرزوهای هوس­ آلود دنيوی رهزن عقل و فراموش­ کنندة ياد آخرت است (نهج البلاغه فيض الاسلام، فرازی از خطبة 86).